غزال 🤍

غزال 🤍

بلاگر
@ghazal19
عضویت

آبان 1403

421 دنبال شده

420 دنبال کننده

                ـ  دانشجو؛ روان شناسی:)
ـ علاقه‌مند به کتاب و کتابخوانی 🩷

              

یادداشت‌ها

نمایش همه
غزال 🤍

غزال 🤍

1404/5/21

        کتاب “اخبار رو پیگیری نکنید از رولف دوبلی، خیلی رک و پوست‌کنده می‌گه که آقا/خانم! بیخیال اخبار شو!

شاید فکر کنی چرت می‌گه، ولی حرفش اینه که اخبار نه تنها به دردت نمی‌خوره، بلکه گند می‌زنه به اعصابت، وقتت رو می‌گیره و نمی‌ذاره درست فکر کنی.

دوبلی برای حرفش کلی دلیل میاره:

اخبار دروغ و غلو داره: بیشتر اخبار یه جوری نشون داده می‌شن که انگار دنیا فقط پر از بدبختی و اتفاقات ناجوره. خیلی وقتا هم داستان رو اون‌جوری که می‌خوان نشون می‌دن، نه اون‌جوری که واقعاً هست.
استرس‌زا و اضطراب‌آوره: همش خبر بد، جنگ و دعوا، فلان بحران… خب معلومه که آدم تهش افسرده می‌شه و حس می‌کنه هیچ کاری از دستش برنمیاد.
وقت و انرژی آدم رو می‌گیره: فکر کن چقدر از وقتت رو پای خوندن و شنیدن اخبار می‌ذاری؟ این همه انرژی ذهنی رو می‌تونی بذاری روی کارهای مفیدتر.
نمی‌ذاره عمیق فکر کنی: اخبار مثل یه عالمه تیکه پازل بی‌ربطه که هی پرت می‌شه جلوت. نمی‌ذاره روی یه موضوع خاص تمرکز کنی و حسابی بهش فکر کنی.
باعث می‌شه تصمیم‌های اشتباه بگیری: وقتی اطلاعاتت ناقص و جهت‌دار باشه، چطوری می‌تونی تصمیم درست بگیری؟
خلاصه حرف دوبلی اینه که به جای اینکه وقتت رو پای اخبار بی‌فایده تلف کنی، برو کتاب بخون، مقاله بخون، چیزایی رو یاد بگیر که واقعاً به دردت می‌خورن و باعث می‌شن دیدت به دنیا بازتر بشه. می‌گه اگه اخبار رو بی‌خیال بشی، زندگیت آروم‌تر، باکیفیت‌تر و پربارتر می‌شه. اگه دنبال یه زندگی باحال‌تر و متمرکزتر هستی، این کتاب به دردت می‌خوره.
      

55

غزال 🤍

غزال 🤍

1404/5/17

        کتاب “سلام آقا سید” داستان خودِ آقای علیرضا محمودی مظفر هست که یه آزاده و جانباز دفاع مقدس بوده. یعنی زمان جنگ، اسیر عراقی‌ها می‌شه و ۱۶۰۰ روز (که می‌شه حدود ۴ سال و نیم!) توی زندان‌های عراق، توی کمپ‌های مختلف، روزگار می‌گذرونه.

فکر کن، از همون اول داستان، از اینکه چطور اومده بجنورد و توی کوچه پس کوچه‌هاش گشته، تا روزهایی که توی زندان‌های تاریک و سخت عراق بوده، همه رو تعریف کرده. کتاب انگار یه سفرنامه است، یه سفر از زندگی عادی به اون دوران سخت اسارت.

آقای مظفر توی این کتاب حسابی از مقاومت خودش و بقیه اسرا گفته. اینکه چطور با وجود همه سختی‌ها، سعی کردن ایمانشون رو حفظ کنن و روحیه‌شون رو نبازن. انگار که توی اون شرایط هم سعی کردن با دعا و اتفاقای دیگه، یه جورایی خودشون رو سرپا نگه دارن.

یه قسمت جالبش هم اینه که 
زمانی که با خانومشون صحبت می کردند می گفتند که : من شغلم معلمی است اما کاملاً در اختیار 
انقلاب و جمهوری اسلامی هستم.
چه بسا در طول زندگی مشترک مان
روزی چند روزی و شاید پنج سالی در
منزل نباشم. و ایشان هم شرط شون
رو قبول کردند.

خلاصه که کتابش دردناک بود، 
چون هم از سختی‌های اسارت می‌گه، هم
زیبا بود چون از روحیه‌ی قوی آدم‌هایی که توی اون شرایط موندن. انگار که داری پای حرف‌های خودِ آقای مظفری می‌شینی و از تجربه‌هاش می‌شنوی.
      

33

25

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.