معرفی کتاب دفترچه یادداشت قرمز اثر آنتوان لورن مترجم زهرا نسرکانی

دفترچه یادداشت قرمز

دفترچه یادداشت قرمز

آنتوان لورن و 1 نفر دیگر
3.6
33 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

63

خواهم خواند

17

شابک
9786229683378
تعداد صفحات
148
تاریخ انتشار
1399/8/19

توضیحات

        کتاب «دفترچه یادداشت قرمز»، داستان مردی کتاب فروش است که تصادفا در خیابان نزدیک خانه اش کیفی را پیدا می کند. برای او واضح است که کیف زنانه دزدیده شده، چراکه هیچ مدرک، کارت بانکی یا چیز دارای ارزش مادی ای در آن نمانده است. او کیف را به خانه می آورد و در آن یک دفترچه یادداشت قرمز پیدا می کند. زن صاحب این دفترچه یادداشت در آن روزمرگی هایش را می نوشت و مرد کتاب فروش به حالت یک کتاب ممنوعه شروع به خواندن آن می کند. مرد به تدریج با زن صاحب کیف انس می گیرد و تلاش می کند که از روی نشانه ها او را پیدا کند و... .
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به دفترچه یادداشت قرمز

پست‌های مرتبط به دفترچه یادداشت قرمز

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          تصور من این بود که دفترچه یادداشت قرمز رمانی «در مورد کتاب» است که کاملا اینطور نبود. با وجود یک کتابفروش به عنوان شخصیت اصلی و حضور کمرنگ یک نویسنده یعنی پاتریک مودیانو و صحبت در مورد نویسندگان مختلف، کتاب اما بیشتر رمانی همه پسند بود با داستانی گیرا، با توصیفاتی به اندازه، که سخت می‌شد آن را زمین گذاشت.‌ با این حال، بیشتر در ستایش نوشتن‌های روزمره، یادداشت برداری‌های گاه به گاهی و داشتن دفترچه یادداشت است.

کتاب داستان مردی کتاب فروش است که به طور تصادفی در خیابان نزدیک خانه‌اش کیف زنانه ارغوانی را پیدا می‌کند که به نظر می‌رسد پس از دزدی از یک زن، سارق وسایل باارزش آن را برداشته و آن را در خیابان رها کرده است.
او کیف را به خانه می آورد و دفترچه یادداشت قرمزی را در آن پیدا می‌کند که زن صاحب این کیف، در آن روزمرگی‌هایش را می‌نوشته است. مرد کتاب فروش شروع به خواندن آن می کند و به تدریج با زن صاحب کیف انس می گیرد و تلاش می کند از روی نشانه ها پیدایش کند....
        

18

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

《  داستان
        《  داستان یک کتابفروشه که یه روز تو خیابون کیف زنونه ای پیدا میکنه ، اون رو با خودش به خونه میبره ، محتویاتش رو بیرون میریزه و تصمیم میگیره دنبال صاحبش بگرده. 
موفق میشه اما وقتی اون زن رو پیدا میکنه مثل احمق ها فرار میکنه.》
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

دریا

دریا

1404/6/19

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ‌یادداشت سال ۱۴۰۰:

عاشقش شدم.
متاسفم اگه این‌جا این کلمه رو زیاد می‌شنوید. نتونستم عاشقش نشم. تقصیر خودش بود که این‌قدر دوست‌داشتنی بود.
اگه یه روز بخوام عاشق یه آدم بشم، ترجیح می‌دم مثل لوران با کشف محتویات کیفش و خوندن خاطراتش عاشقش بشم تا نگاه اول به خودش😁
این کتاب یه عشق متفاوتو روایت می‌کنه. یه شب که لور داشته می‌رفته خونه‌ش، دم در یه موتوری کیفشو می‌دزده و چون لور مقاومت می‌کرده، سرشو به دیوار می‌کوبه و...
از اون طرف فردا صبحش لوران که داشته می‌رفته سر کار، یه کیف ارغوانی خوشگلو روی آشغالا می‌بینه و برش می‌داره و توی کیف یه دفترچه یادداشت قرمز پیدا می‌کنه که خاطرات لور توش بوده و...
داستان فوق‌العاده جذاب و پرکششی داشت. عجیبه برام خیلی چیزایی که توی دنیای واقعی برام جذابیتی ندارن (مثل موجودات زنده‌ای که تبدیل به خوراکی می‌شن توی کتاب حال‌وهوای عجیب در توکیو یا طلا توی این کتاب) وقتی وارد کتاب می‌شن و با زبون چرب‌ونرم نویسنده بیان می‌شن، این‌قدر شگفت‌انگیز به نظر میان😃
وجود دوتا گربه توی کتاب عالی بود. گربه‌ی لور، بلفِگور که خیلی اسمشو دوست داشتم و گربه‌ی کلوئه، پوتین😻
هرچی به آخرای کتاب نزدیک می‌شدم، می‌ترسیدم از این‌که لور و لوران یه جور لوسی به هم برسن و کتاب بی‌مزه بشه، یا اصلا به هم نرسن که طبیعی باشه و البته غم‌انگیز... ولی آنتوان لورین کارشو خیلی خوب بلد بود👌🏻
فکر کنم با توجه به توضیحاتم خودتون بتونین تشخیص بدین دوست دارین این کتابو بخونین یا نه.
ترجمه‌ی خوبی داشت فقط یه سری اشکالات تایپی یه جاهایی‌ش بود که فکر می‌کنم هیرمند جانم یه نمونه‌خوان هم داشته باشه دیگه هیچ مشکلی نخواهد داشت. (مثلا من😁)

        

1