یادداشت دریا

دریا

دریا

1404/6/19

        ‌یادداشت سال ۱۴۰۰:

عاشقش شدم.
متاسفم اگه این‌جا این کلمه رو زیاد می‌شنوید. نتونستم عاشقش نشم. تقصیر خودش بود که این‌قدر دوست‌داشتنی بود.
اگه یه روز بخوام عاشق یه آدم بشم، ترجیح می‌دم مثل لوران با کشف محتویات کیفش و خوندن خاطراتش عاشقش بشم تا نگاه اول به خودش😁
این کتاب یه عشق متفاوتو روایت می‌کنه. یه شب که لور داشته می‌رفته خونه‌ش، دم در یه موتوری کیفشو می‌دزده و چون لور مقاومت می‌کرده، سرشو به دیوار می‌کوبه و...
از اون طرف فردا صبحش لوران که داشته می‌رفته سر کار، یه کیف ارغوانی خوشگلو روی آشغالا می‌بینه و برش می‌داره و توی کیف یه دفترچه یادداشت قرمز پیدا می‌کنه که خاطرات لور توش بوده و...
داستان فوق‌العاده جذاب و پرکششی داشت. عجیبه برام خیلی چیزایی که توی دنیای واقعی برام جذابیتی ندارن (مثل موجودات زنده‌ای که تبدیل به خوراکی می‌شن توی کتاب حال‌وهوای عجیب در توکیو یا طلا توی این کتاب) وقتی وارد کتاب می‌شن و با زبون چرب‌ونرم نویسنده بیان می‌شن، این‌قدر شگفت‌انگیز به نظر میان😃
وجود دوتا گربه توی کتاب عالی بود. گربه‌ی لور، بلفِگور که خیلی اسمشو دوست داشتم و گربه‌ی کلوئه، پوتین😻
هرچی به آخرای کتاب نزدیک می‌شدم، می‌ترسیدم از این‌که لور و لوران یه جور لوسی به هم برسن و کتاب بی‌مزه بشه، یا اصلا به هم نرسن که طبیعی باشه و البته غم‌انگیز... ولی آنتوان لورین کارشو خیلی خوب بلد بود👌🏻
فکر کنم با توجه به توضیحاتم خودتون بتونین تشخیص بدین دوست دارین این کتابو بخونین یا نه.
ترجمه‌ی خوبی داشت فقط یه سری اشکالات تایپی یه جاهایی‌ش بود که فکر می‌کنم هیرمند جانم یه نمونه‌خوان هم داشته باشه دیگه هیچ مشکلی نخواهد داشت. (مثلا من😁)

      
13

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.