معرفی کتاب فانوس خاطرات گمشده اثر فاطمه ثابتی مترجم ساناکا هیراگی

فانوس خاطرات گمشده

فانوس خاطرات گمشده

فاطمه ثابتی و 1 نفر دیگر
4.7
3 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

9

ناشر
مون
شابک
9786225914681
تعداد صفحات
125
تاریخ انتشار
1403/1/1

توضیحات

        همین‌که به اینجا برسی، دیگه مهم نیست چقدر تو زندگی‌ت ثروتمند یا مهم بودی. فقط خاطره‌هات برات می‌مونه.| جهان پس از مرگ در ذهن هر انسانی به شیوه و رنگ‌وبوی منحصربه‌فردی نقش بسته است. در داستان پیش‌روی شما، جهان پس از مرگ عکاس‌خانه‌ی عجیب‌وغریبی است با میزبانی مردی خوش‌برخورد و موقر. هرکس که به‌تازگی از میان زندگان آمده گذرش به آنجا می‌افتد و باید از میان عکس‌هایی که از تمام روزهای زندگی‌اش بایگانی شده، تعدادی را انتخاب کند؛ برای هر سال از عمرش یک عکس. در این عکاس‌خانه مرد میزبان سه نفر است: زنی سالخورده، مردی نه‌چندان جوان و دختربچه‌ای که هنوز ارتباطی با دنیای زندگان دارد. سرگذشت‌هایی که هرکدام داستانی مجزا هستند که حلقه‌ای محکم آن‌ها را به هم پیوند می‌زند. ساناکا هیراگی، نویسنده‌ی کتاب، در ۱۹۷۴ در کاگاوا پرفکچور دنیا آمده. فارغ‌التحصیل رشته‌ی ادبیات از دانشگاه دخترانه‌ی کوبه است و تحصیلات تکمیلی‌اش را در دانشگاه هیمجی دوکیو گذرانده. هفت سال خارج از کشورش زندگی کرده و معلم زبان ژاپنی است. اولین رمانش یعنی نبرد جزیره‌ی ازدواج نامزد جایزه‌ی 2012 کونومیز شده و در سال 2013 نیز لقب «یشم پنهان» را از طرف ویراستاران از آن خود کرده. هیراگی طرفدار دوآتشه‌ی دوربین، عکاسی و هنر کیمونو است. از متن کتاب «هاتسوئه، این‌ها عکس‌های زندگی شماست. هر عکس برای یه روزه و ۳۶۵تا برای یه سال. شما هم که نودودو سال زندگی کردین و خب حاصلش شد این. مجموعۀ بزرگ...» هاتسوئه یکی‌یکی عکس‌ها را نگاه کرد و در همین حین، همۀ آنچه را فراموش کرده بود، به یاد آورد.
بخشی از کتاب
«هاتسوئه، این‌ها عکس‌های زندگی شماست. هر عکس برای یه روزه و ۳۶۵تا برای یه سال. شما هم که نودودو سال زندگی کردین و خب حاصلش شد این. مجموعۀ بزرگ...» هاتسوئه یکی‌یکی عکس‌ها را نگاه کرد و در همین حین، همۀ آنچه را فراموش کرده بود، به یاد آورد.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به فانوس خاطرات گمشده

لیست‌های مرتبط به فانوس خاطرات گمشده

Daydreamer

Daydreamer

1403/6/21

به امید دل بستمسم هستم، بفرماییدکتابخانه نیمه شب

ترکیب برنده:رئال+فانتزی= رئالیسم جادویی!

26 کتاب

ژانر رئالیسم جادویی یکی از محبوب ترین ژانر در بین سایر انواع ژانر رئاله که طرفدارای زیادی داره.توی این ژانر یک اتفاق جادویی و غیرممکن در دنیای واقعی رخ میده که نویسنده با استفاده از این اتفاق تلاش میکنه مسائل رئال و درام رو شرح بده.بعضی از افراد وقتی با کتاب های ژانر رئالیسم جادویی مواجه میشن فکر میکنن قراره داستان با تبیین و علت آوری برای اون اتفاق جادویی پیش بره درحالی که این مطلب هدف اصلی نویسنده نیست و درصورت دلخواه نویسنده به همچین کاری روی میاره و درواقع نویسنده با استفاده از این اتفاق،مسئله اصلی رو برای مخاطب ملموس تر و واضح تر میکنه.ژانر رئالیسم فانتزی برای کسانی که خیلی با ژانر رئال رابطه خوبی ندارن یا قصد شروع کتاب خوانی از این ژانر رو دارن بسیار توصیه میشه.چون معمولا ژانر رئالیسم جادویی به مباحث سنگین رئال نمیپردازن و ترجیجا مباحث ملموس تر و روزمره تری رو انتخاب میکنن و قلم نویسنده توی این ژانر راحت و روانه و خواننده تازه کار راحت تر ارتباط برقرار میکنه و به علت وجود جادو و فانتزی کم توی کتاب باعث تمایز این ژانر با روند آروم و یکنواخت کتاب های رئال میشه.

39

یادداشت‌ها

          فانوس خاطرات گمشده: جست‌وجویی در مرزهای حافظه، سرنوشت و هویت

ادبیات معاصر ژاپن در سال‌های اخیر با نگاهی متفاوت به مفاهیم مرگ، خاطره و سرنوشت، جایگاه ویژه‌ای در میان آثار ادبی جهان یافته است. "فانوس خاطرات گمشده" نوشته‌ی ساناکا هیراگی، نمونه‌ای برجسته از این رویکرد است که با ترکیبی از روایت‌های چندلایه، تأملی عمیق بر معنای خاطره و نقش آن در هویت فردی و جمعی ارائه می‌دهد. در این متن به بررسی عناصر روایی، ساختار شخصیت‌پردازی و پیام‌های فلسفی این اثر اشاراتی خواهم کرد و آن را در بستر آثار مشابهی همچون "هرگز رهایم مکن" اثر کازوئو ایشی‌گورو بررسی می‌کنم؛ به این امید که خواننده کنجکاو را علاقمند به خواندن این اثر کنم‌.

▪️میان خاطره و فراموشی

 در بسیاری از فرهنگ‌های انسانی، مرگ نقطه‌ی پایان زندگی تلقی می‌شود، اما در ادبیات، مرگ اغلب بستری برای تأمل درباره‌ی زندگی است. "فانوس خاطرات گمشده" نیز در همین راستا، مرز میان زندگی و مرگ را به چالشی فلسفی می‌کشد.

داستان در یک استودیوی عکاسی ماورایی روایت می‌شود، جایی که مردگان پیش از عبور به جهان دیگر، باید به تعداد سال‌های عمرشان، عکس از خاطراتشان را انتخاب کنند. این روند، بستری را برای روایت زندگی شخصیت‌های مختلف فراهم می‌کند و خواننده را در دنیای ذهنی آن‌ها غوطه‌ور می‌سازد.

این کتاب نه‌تنها درباره‌ی مرگ، بلکه درباره‌ی ارزش خاطرات، تأثیر گذشته بر آینده، و هویت فردی است. اما چرا این اثر، فراتر از یک داستان احساسی درباره‌ی مرگ، به اثری فلسفی و تأمل‌برانگیز تبدیل شده است؟


▪️ساختار غیرخطی و تداخل زمان‌ها

"فانوس خاطرات گمشده" با ساختاری غیرخطی روایت می‌شود که خواننده را میان گذشته، حال و آینده به حرکت در می‌آورد. نویسنده با استفاده از فلش‌بک‌های مداوم، خواننده را از استودیوی مرموز هیراساکا به گذشته‌ی شخصیت‌ها می‌برد و تجربه‌ی آن‌ها را بازسازی می‌کند.

سه شخصیت اصلی—هاتسوئه، وانیگوچی، و میتسورو—همگی گذشته‌ی متفاوتی دارند و انتخاب خاطراتشان، شخصیت آن‌ها را شکل می‌دهد:

هاتسوئه، زنی که تمام زندگی‌اش را وقف کودکان کرده، در خاطرات خود رضایت را می‌یابد و آماده‌ی عبور است. وانیگوچی، مردی که احساس بی‌ارزشی می‌کند، اما در مرور خاطراتش درمی‌یابد که تأثیر کوچکی که بر زندگی دیگران گذاشته، عمیق‌تر از چیزی است که تصور می‌کرده است. میتسورو، که برخلاف بقیه هنوز زنده است، با یادگیری مهارت‌هایی از گذشته‌ی خود، سرنوشتش را تغییر می‌دهد.

این تکنیک روایی نه‌تنها به تعمیق شخصیت‌ها کمک می‌کند، بلکه خواننده را وادار می‌کند که درباره‌ی خاطرات شخصی خود تأمل کند.

▪️مقایسه با آثار مشابه:

این سبک روایت، به‌ویژه در پرداختن به مفهوم خاطره، شباهت‌هایی با رمان‌های کازوئو ایشی‌گورو دارد. در "هرگز رهایم مکن"، خاطرات شخصیت‌ها در قالب بازگویی‌های پراکنده ارائه می‌شود و هویت آن‌ها را شکل می‌دهد. در "فانوس خاطرات گمشده" نیز، خاطرات نه‌تنها بازتابی از گذشته‌اند، بلکه تصمیم‌گیری درباره‌ی آن‌ها، نشان‌دهنده‌ی شخصیت و نگرش هر فرد نسبت به زندگی است.

▪️شخصیت‌پردازی: انعکاس روان‌شناختی در انتخاب خاطرات

شخصیت‌های این رمان بیش از آنکه به دنبال روایتی کلاسیک باشند، بازتابی از درگیری‌های درونی ذهن انسان هستند.

هیراساکا، راهنمای مرگ، نمادی از حافظه‌ی جمعی است.کسی که خاطرات دیگران را ثبت می‌کند اما خود، هیچ خاطره‌ای ندارد. میتسورو، قربانی‌ای که یاد می‌گیرد برای زندگی‌اش بجنگد، نماد رهایی از سرنوشت است. هاتسوئه، که در زندگی‌اش ثبات داشته، به راحتی خاطراتش را انتخاب می‌کند؛ درحالی‌که وانیگوچی، که زندگی‌اش را بی‌معنا می‌داند، در برابر انتخاب خاطراتش مردد است.

نویسنده از این طریق، مرز میان هویت و خاطره را محو می‌کند و این پرسش را مطرح می‌سازد:

"آیا ما همان خاطراتمان هستیم؟ اگر خاطرات ما پاک شوند، چه چیزی از ما باقی می‌ماند؟"

این پرسش، یکی از کلیدی‌ترین مباحث فلسفی در نظریات حافظه است و "فانوس خاطرات گمشده" آن را با روایتی احساسی و داستان‌محور به تصویر می‌کشد.


▪️تم‌های فلسفی و هستی‌شناختی

این کتاب صرفاً یک روایت احساسی درباره‌ی مرگ نیست؛ بلکه بازتابی از فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم و نظریات حافظه است.

◽قدرت انتخاب در برابر سرنوشت:

میتسورو برخلاف سایر شخصیت‌ها، هنوز زنده است و می‌تواند سرنوشتش را تغییر دهد. اما آیا او واقعاً آزاد است آیا او سرنوشتش را تغییر می‌دهد، یا خاطراتش او را به این مسیر سوق داده‌اند؟
این سؤال، یادآور مباحث ژان پل سارتر درباره‌ی اختیار و جبرگرایی در هویت انسان است.

◽خاطرات به‌عنوان هویت فردی:

شخصیت‌هایی که خاطراتشان را مرور می‌کنند، بخشی از وجودشان را بازمی‌یابند.
هیراساکا، که خاطراتش را از دست داده، به این نتیجه می‌رسد که بدون گذشته، هیچ هویتی وجود ندارد. این ایده در نظریه‌های دریدا و بودریار درباره‌ی حافظه‌ی فرهنگی قابل بررسی است.

◽مرگ به‌عنوان یک فرآیند، نه یک نقطه‌ی پایان:

در این رمان، مرگ لحظه‌ای ایستا نیست، بلکه فرصتی برای تأمل بر زندگی است. این دیدگاه، ارتباطی عمیق با فلسفه‌ی بودایی و مفهوم چرخه سمسارا دارد.

چرخه سمسارا (Saṃsāra) در فلسفه هندوئیسم، بودیسم و جینیسم به چرخه تولد، مرگ و تولد دوباره (تناسخ) اشاره دارد. این چرخه تحت تأثیر کارما (نتایج اعمال فرد) است و تا زمانی که فرد به موکشا (رهایی) یا نیروانا نرسد، ادامه می‌یابد. هدف نهایی در این ادیان، خروج از این چرخه و رسیدن به رهایی معنوی است.

البته در فانوس خاطرات گمشده مشخص نیست که هر فرد بعد از مرگ در این چرخه گرفتار است و به تولد دوباره خواهد رسید یا آنکه به رستگاری و زندگیی ابدی ملحق می‌شود.

به بیان ساده‌تر، این کتاب نه‌تنها یک داستان است، بلکه شما را به سفری فلسفی می‌برد که ذهن و قلبتان را درگیر خواهد کرد.



▪️فانوسی که تا مدت‌ها در ذهن شما روشن می‌ماند

"فانوس خاطرات گمشده" فراتر از یک رمان احساسی درباره‌ی مرگ است؛ این کتاب، سفری به درون خاطرات، ارزش زندگی، و قدرت انتخاب است. ساناکا هیراگی با سبکی مینیمالیستی و درعین‌حال فلسفی، اثری خلق کرده که تأثیرش تا مدت‌ها در ذهن خواننده باقی خواهد ماند. این کتاب، نه‌تنها ادبیات ژاپن معاصر را در سطح جهانی مطرح می‌کند، بلکه یکی از تأثیرگذارترین روایت‌های چندلایه درباره‌ی مرگ و زندگی را ارائه می‌دهد.

اگر به‌دنبال اثری هستید که هم ذهن و هم قلبتان را درگیر کند، این کتاب همان فانوسی است که نورش شما را برای مدت‌ها همراهی خواهد کرد. این اثر را با ترجمه خانم فاطمه ثابتی از نشر مون مطالعه کردم و بسیار لذت بردم.
        

26

K@nashi

K@nashi

1404/1/3

          خیلی خب با یه سفر سریع  از جنس و بوی دوست داشتنی کتاب ها بریم به کشور زیبای ژاپن🇯🇵⛰
البته نمی شه گفت در ژاپن چون ما داستان شروع نشده مُردیم👻
بخشکی شانس اینم از شانس ما:)😅ولی نگران نباشید چون اومدیم یه جای عجیب و غریبه دیگه مثل یه آتلیه ی عکس اما نه توی ژاپن بلکه یه جایی بین مرگ و زندگی...

اگر می‌تونستیم در ساعات نزدیک به مرگ به یکی از لحظات زندگی‌مون برگردیم،اون لحظه کدوم بود؟
واقعاً سخته میدونم😅به خصوص اگر واقعاً کلی خاطره داشته باشیم لحظه ای که می تونه بهترین لحظه ی زندگیه یک روح در قالب انسان باشه😇

📚🌱کتاب فانوس خاطرات گم شده یکی از رُمان‌های درخشان خانم ساناکا هیراگی نویسنده‌ی مشهور ژاپنی است که با تمرکز بر خاطرات و لحظات مرگ، مفاهیم عمیقی را در ذهن خواننده به وجود آورده است. یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که در ادبیات ژاپن و دیگر کشورهای شرقی موردتوجه واقع شده است، پدیده‌ی مرگ است. جهان ناشناخته‌ای که تفکر به آن، مولد جهان‌بینی و فلسفه‌های مختلفی بوده و مکاتب مختلفی را به وجود آورده است.
ساناکا هیراگی در رُمان کوتاه و خوش‌فرم خود به جنبه‌ای خاص از مرگ پرداخته است. تمرکز این رمان نه در بر جهان پس از مرگ و نه بر جهان پیش از مرگ است؛ نویسنده در این داستان دقیقا لحظات مرگ را به تصویر کشیده است.

آقای هیراساکا مرد عجیبی است که صاحب یک استودیو یا آتلیه عکاسی است. استودیویی که شاید به‌ظاهر در کوهستان واقع شده است؛اما در واقع درست در مرز مرگ و حیات قرار دارد. مشتری‌های این استودیو شاید شبیه به هیچ استودیوی دیگری نباشند.
واتیگوچی که یک یاکوزایه کهنه‌کار است...
خانم هاتسوی پیر که معلم خوش قلبه یک مهدکودک است و میتسورو یک دختربچه‌ ی کوچک که مشتری‌های این استودیو هستند که در جای‌جایه رُمان با آن ها آشنا می‌شویم. شاید در یک نگاه کلی، هیچ شباهتی بین این مشتری‌ها پیدا نشود ولی با پیشرفت داستان متوجه می‌شویم که وجه مشترک تمام مشتری‌ ها در مرگ است. هیراساکا عکاسی است که خاطرات ارواح را پیش رویشان قرار می‌دهد و در واپسین لحظات پیش از جان‌دادن، امکان مشاهده‌ی یک خاطره را فراهم می‌کند.

داستان «فانوس خاطرات گم شده» شاید بیش از هر ژانر دیگری، از رئالیسم جادویی بهره برده است. سبکی که در ژاپن طرف‌داران زیادی دارد و در مدیوم‌های مختلف مورداستفاده‌ی هنرمندان قرار می‌گیرد. این رُمان بارها به زبان‌های مختلف ترجمه شده و مورد استقبال مخاطبان و منتقدان جهانی قرار گرفته است.

درباره ی نویسنده ی این کتاب دوست داشتنی اطلاعات زیادی نتونستم جز مطلب زیر پیدا کنم امیدوارم براتون مفید باشه😊
        

22