معرفی کتاب آرتمیس: رویایی به وسعت دریا: روایت زندگی آرتمیس نخستین بانوی دریاسالار ایران اثر بهار برادران

آرتمیس: رویایی به وسعت دریا: روایت زندگی آرتمیس نخستین بانوی دریاسالار ایران

آرتمیس: رویایی به وسعت دریا: روایت زندگی آرتمیس نخستین بانوی دریاسالار ایران

4.2
30 نفر |
13 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

45

خواهم خواند

42

ناشر
موج
شابک
9786226826235
تعداد صفحات
362
تاریخ انتشار
1400/3/1

توضیحات

کتاب آرتمیس: رویایی به وسعت دریا: روایت زندگی آرتمیس نخستین بانوی دریاسالار ایران، نویسنده بهار برادران.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آرتمیس: رویایی به وسعت دریا: روایت زندگی آرتمیس نخستین بانوی دریاسالار ایران

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به آرتمیس: رویایی به وسعت دریا: روایت زندگی آرتمیس نخستین بانوی دریاسالار ایران

نمایش همه

پست‌های مرتبط به آرتمیس: رویایی به وسعت دریا: روایت زندگی آرتمیس نخستین بانوی دریاسالار ایران

یادداشت‌ها

          قاعدتا باید تو مدت زمان کمتری تمومش می کردم چون نوع نوشتار، شکسته و در نتیجه متنش روانه اما فصل امتحانات بود و اصلا نگم براتون.
به هر حال؛
آرتمیس رو به پیشنهاد پیج "هدیه شو" خواندم و با توجه به توضیحات هدیه درباره ی کتاب انتظار چیزی در اندازه ی کلیدر رو نداشتم اما در مجموع تجربه ی خوبی بود که ازش لذت بردم. آرتمیس کتاب خوبی برای کسانیه که با ژانر رمان تاریخی آشنا نیستند یا ادبیات سره و شبه تاریخی خواندن براشون سخت و خسته کننده ست. من شکسته نویسی در یک داستان تاریخی رو نمی پسندم اما این ایراد کتاب نیست و به نظرم می تونه گاهی حسن باشه برای جذب خوانندگانی که کتاب تاریخی نمی خوانند. متن کتاب روانه و اگر فرصت داشته باشید احتمالا در دو یا سه روز تمومش می کنید. 
.
اما چرا دو ستاره کم کردم؟
یک) پرش های زمانی داستان خیلی زیاده. انقدر که گاهی احساس می کردم این کتاب فقط یک مقدمه برای جلد بعدیه. همین پرش ها باعث شده که شخصیت ها درست شکل نگیرند و خواننده فرصت ارتباط گرفتن و شناخت اون ها رو نداشته باشه. 
دو) به دلیل همین پرش های زمانی، داستان اون هیجانی که انتظار داشتم رو نداشت و بیشتر شبیه زندگی یک دختر خیلی خوش شانس بود تا دختری کوشا و تسلیم ناپذیر.
سه) قطعا این که دختری بتونه دریاسالار ایران  یا هر کشور دیگه ای بشه چیز معمولی نبوده و آرتمیس سرسخت بوده که به اینجا رسیده اما چرا این موضوع هی تکرار میشد؟ من دوست داشتم سرسختی و تلاشگری آرتمیس رو در خلال داستان بفهمم نه این که هی از زبان خودش و دیگران بشنوم اما در داستان به جای کوشش فراوان، شانس دریافت توجه خاص شاهبانو و ولیعهد/شاه برام پررنگ بشه. این باعث شده بود گاهی احساس کنم هر کس دیگه ای هم به جای آرتمیس بود می تونست به این جایگاه برسه.
چهار) همه پیوسته بهش می گفتن تو دختری و نمی تونی و... ولی واقعا هیچ کس هیچ مانعی سر راهش ایجاد نکرد. آرتمیس می گفت سختی کشیده اما سختی خاصی هم در داستان نشون داده نشد که بگم به خاطر دختر بودنشه. اتفاقا به خاطر همین دختر بودن کلی لطف خاص شامل حالش شد که آرتمیس هم با وجود این که ادعا می کرد باید مثل بقیه باهاش رفتار بشه اما دست رد به سینه ی هیچ کدوم از این موقعیت های برآمده از جنسیتش نزد و زودتر از هر مرد دیگه ای هم به مقام دریاسالاری رسید. 
شاید اگر روایت انقدر پرش نداشت و فرصت داشتم شخصیت آرتمیس رو نه از سخنان که از رفتارش در موقعیت های مختلف بشناسم این مشکل رو نداشتم.
در واقع چیزی که من دریافت کردم این بود که در اون روزگار رسیدن یک زن به چنین جایگاهی نشدنی نبوده و برعکس چیزهایی که از زبان شخصیت هایی مثل آتوسا گفته میشه، به زن به عنوان انسانی ناتوان نگاه نمی شده. اتفاقا اگر زنی می خواسته پیشرفت کنه و از بند کلیشه ها رها بشه کمکش هم می کردند. شاید برای دیگران عجیب بوده چون به دیدن زنان در این موقعیت ها خو نگرفته بودند اما نرسیدن زنان به اون جایگاه ها به این خاطر بوده که خودشون نمی خواستند؛ نه این که شرایطش فراهم نباشه.
.
در نهایت اما
 نظر قطعیم رو زمانی می تونم بنویسم که جلد دوم رو هم خوانده باشم. شاید این جلد واقعا یک مقدمه برای داستان هایه که قراره اونجا رخ بده و میدونم که نبردهای اصلی خشیارشا هنوز آغاز نشده.
.
.
پی نوشت:
یک امتیاز جداگانه هم برای نویسنده ی کتاب در نظر گرفتم که قطعا پنج از پنج چون با تک تک سلول هام مشکلات چاپ کتاب در این آشوبستان صنعت نشر رو احساس و تجربه کردم و می دونم آدم چقدر باید عاشق باشه تا در روزگاری که نشر کتاب حتی برای نویسندگان بزرگ هم رو به ناممکن شدنه، بنویسه. اون هم از تاریخ ایران که خیلی از ناشرها حتی حاضر نیستند کتاب هایی در این ژانر رو بررسی کنند. 
امتیاز خانم برادران از نظر من کامله چون جراتش رو داشتند که به وظیفه ی خودشون در برابر تاریخ و فرهنگ این سرزمین عمل کنند.
براشون آرزوی پیروزی و بهروزی دارم و امیدوارم سختی های این راه پر از سد و سنگ، قوی ترشون کنه برای ادامه دادن.
        

4

وایولت

وایولت

1404/3/27

          من مجموعه آب و آتش و رو هنوز مطالعه نکردم و فقط بخش هایی از اون رو خوندم. آرتمیس هم هنوز چهار فصل مونده تا تمام کنم.... باید بگم جای ژانر تاریخی، چه تاریخی واقع گرایانه و چه تاریخی تخیلی، شدیدا در ادبیات ایران خالیه. خب به این خاطر که خانم برادران جرات کردن و این داستان رو نوشتن باید بهشون آفرین بگم. 
ولی خب اگه بخوام صادق باشم، این موضوع باعث نمیشه که ایرادات رو نبینم. خصوصا که بعضیاشون تو همون چند فصل ابتدایی سرگذشت آب و آتش چشمم رو گرفت و داخل آرتمیس هم وجود دارن و نویسنده اونها رو تکرار کرده.
یک) توصیفات ضعیف: زمانی که داستان محیطی متفاوت با محیط امروزی داره، طبیعتا نویسنده باید توصیفات قویتری داشته باشه. اما این کتاب نداره، هرچند باز از آب و آتش بهتر بود.
دو) دیالوگ نگاری های فیلنامه طور: گاهی حتی تا پنج صفحه پیوسته فقط مکالمه های دونفره هست، بدون توصیفات خاصی که بخواد از یکنواختی مکالمه کم کنه، تازه استفاده مکرر از علامت - باعث می‌شد دیالوگ هارو گم کنم.
سه) پرش های زمانی مکرر و استفاده نکردن از خیلی از اتفاقات: چرا جلسه دادگاه یا برخورد اول با ملکه آتوسا باید بجای ذکر در داستان، به شکل گزارش بیان میشدن؟ حتی اولین مسابقه آرتمیس با فرامرز هم بجای اینکه به تصویر کشیده بشه، فقط توسط راوی یا همون آرتمیس گزارش شد. این همه گزارش؟؟؟ اگه قرار بود ما گزارش زندگی این زن رو بخونیم که کتاب تاریخی زیاده!!! ما میخوایم اینو در قالب داستان بخونیم!
چهار) شخصیت پردازی های سطحی: من واقعا دوست داشتم بیشتر از شخصیت رهام و چاووش عمل ببینم، ولی کو؟؟؟؟ در ضمن نقش اصلی هم که آرتمیس باشه، خلاف اینکه هی میخواست ثابت کنه زن و مرد برابرن، تمام لطف هایی که بخاطر دختر بودن بهش میکردن رو قبول میکرد. 
پنج) اصرار عجیب نویسنده عین کتاب قبلی رو مسئله دین: باشه قبول! یکی از راه های شناخت هر مردمی دین اون افراده، ولی آخه این همه تمرکز روی دین در یک رمان غیرمذهبی واقعا لازمه؟؟؟؟
در کل بنظرم کتاب خیلی ایراد ها داشت که ملت صرفا بخاطر کمیاب بودن کتاب در این ژانر اونا رو دادیده گرفتن....
ولی نمیگم ارزش خوندن نداره، داستان هیجان انگیزه، ولی دقیقا بخاطر همون لحن گزارش گونه که گفتم برای من یکی کشش چندانی نداشت.....
        

5

محدثه ز

محدثه ز

1404/4/11

          ▪︎درباره کتاب:
روایتی افسانه‌ای از زندگی نخستین بانوی دریانورد ایران، دریالاسار آرتمیس.

▪︎چیزی که فکر می‌کردم:
یه کتاب پر از ماجراجوییِ فانتزی_تاریخی

▪︎چیزی که تجربه کردم + نحوه نگارش:
یک رمانِ تاریخی_اجتماعی
واقعیت اینه‌که به نظر من کتابِ بسیار با پتانسیلی بود، دنیایی که ساخته شده و شخصیت‌پردازی دوست داشتنیه اما روایت خیلی چکشی بود.
یعنی انگار این کتاب فعلی چکیده اتفاقات مهمِ یه کتابیه که حجمش دو برابره.
بذارید این‌طوری بگم خیلی جاها من می‌گفتم آخ جون الان با یه ماجراجویی تمام عیار روبه‌رو می‌شم، اما فصل بعد پرش زمانی داشتیم یا صرفا رد شده بود ازش.
من فرصت نکردم شخصیت‌ها رو درک کنم،
در اغلب داستان صرفا از دور همون‌طور که بقیه اون رو میدیدن باهاش آشنا می‌شدم و خیلی کم می‌تونستم "خود واقعی آرتمیس" یا هر شخصیت دیگه‌ای رو ببینم.

البته من مفصل با خانم برادران در این مورد صحبت کردم.
تفاوت در دیدگاه من به عنوان خواننده با ایشون به عنوان نویسنده وجود داره،
من عاشق فضاهای فانتزی، ماجراجویانه و پرهیاهوم،
اما ایشون اون نگاه تاریخی، فرهنگی و اجتماعی و تا حدی فمنیستی بیشتر مورد نظرشون بوده.

در کل از نظر من داستان کشش داشت، حوصله‌مو سر نبرد و دو سه روزه خوندمش.

▪︎ چیزی که یاد گرفتم:
قوی باش و برای رویاهات بجنگ.
نذار دیگران محدودیتی برات تعریف کنن.

+ کلییی اطلاعات جالب در مورد فرهنگ و اساطیر ایرانی

▪︎دیگه چی:
قلم بهار واقعا نسبت به کتاب قبلی‌ش پیشرفت کرده و امیدوارم جلد بعدی کلی خفن‌تر باشه.

ضمن این‌که من فکر می‌کنم خشایارشا از آرتمیس خوشش میاد و خدا رو چه دیدی شاید آرتمیس ملکه شد!

یک کوچولو مشکلات نگارشی داشت کتاب، امیدوارم تو چاپ دوم درست شه. (پ.ن: به همین زودی رفته چاپ دو)

▪︎به کیا پیشنهاد می‌کنم:
اگه دوست دارید از یک نویسنده جوان حمایت کنید این کتاب رو بخونید.
اگه دوست دارید با گوشه‌ای تاریخ ایران در قالب افسانه‌ها آشنا شید این کتاب رو بخونید.

▪︎سخن آخر از زبان کتاب: 
حقیقت اینه‌که بعضی از ما با اقبال بهتری به دنیا میاییم. دنیا بعضی از ما رو با دست‌های پر به زندگی می‌فرسته و بعضی رو با دست‌های خالی. شاید در نگاه اول ناعادلانه باشه، که هست. شاید قلب‌مون رو به درد بیاره، که میاره. شاید زندگی رو برای ما سخت‌تر کنه، که می‌کنه، اما بزرگترین داشته ما توانایی جنگیدن ماست. ما می‌تونیم رویایی داشته باشیم و برای رسیدن به این رویا بجنگیم....
        

0