یادداشت آروشا دهقان

آرتمیس: رویایی به وسعت دریا: روایت زندگی آرتمیس نخستین بانوی دریاسالار ایران
        قاعدتا باید تو مدت زمان کمتری تمومش می کردم چون نوع نوشتار، شکسته و در نتیجه متنش روانه اما فصل امتحانات بود و اصلا نگم براتون.
به هر حال؛
آرتمیس رو به پیشنهاد پیج "هدیه شو" خواندم و با توجه به توضیحات هدیه درباره ی کتاب انتظار چیزی در اندازه ی کلیدر رو نداشتم اما در مجموع تجربه ی خوبی بود که ازش لذت بردم. آرتمیس کتاب خوبی برای کسانیه که با ژانر رمان تاریخی آشنا نیستند یا ادبیات سره و شبه تاریخی خواندن براشون سخت و خسته کننده ست. من شکسته نویسی در یک داستان تاریخی رو نمی پسندم اما این ایراد کتاب نیست و به نظرم می تونه گاهی حسن باشه برای جذب خوانندگانی که کتاب تاریخی نمی خوانند. متن کتاب روانه و اگر فرصت داشته باشید احتمالا در دو یا سه روز تمومش می کنید. 
.
اما چرا دو ستاره کم کردم؟
یک) پرش های زمانی داستان خیلی زیاده. انقدر که گاهی احساس می کردم این کتاب فقط یک مقدمه برای جلد بعدیه. همین پرش ها باعث شده که شخصیت ها درست شکل نگیرند و خواننده فرصت ارتباط گرفتن و شناخت اون ها رو نداشته باشه. 
دو) به دلیل همین پرش های زمانی، داستان اون هیجانی که انتظار داشتم رو نداشت و بیشتر شبیه زندگی یک دختر خیلی خوش شانس بود تا دختری کوشا و تسلیم ناپذیر.
سه) قطعا این که دختری بتونه دریاسالار ایران  یا هر کشور دیگه ای بشه چیز معمولی نبوده و آرتمیس سرسخت بوده که به اینجا رسیده اما چرا این موضوع هی تکرار میشد؟ من دوست داشتم سرسختی و تلاشگری آرتمیس رو در خلال داستان بفهمم نه این که هی از زبان خودش و دیگران بشنوم اما در داستان به جای کوشش فراوان، شانس دریافت توجه خاص شاهبانو و ولیعهد/شاه برام پررنگ بشه. این باعث شده بود گاهی احساس کنم هر کس دیگه ای هم به جای آرتمیس بود می تونست به این جایگاه برسه.
چهار) همه پیوسته بهش می گفتن تو دختری و نمی تونی و... ولی واقعا هیچ کس هیچ مانعی سر راهش ایجاد نکرد. آرتمیس می گفت سختی کشیده اما سختی خاصی هم در داستان نشون داده نشد که بگم به خاطر دختر بودنشه. اتفاقا به خاطر همین دختر بودن کلی لطف خاص شامل حالش شد که آرتمیس هم با وجود این که ادعا می کرد باید مثل بقیه باهاش رفتار بشه اما دست رد به سینه ی هیچ کدوم از این موقعیت های برآمده از جنسیتش نزد و زودتر از هر مرد دیگه ای هم به مقام دریاسالاری رسید. 
شاید اگر روایت انقدر پرش نداشت و فرصت داشتم شخصیت آرتمیس رو نه از سخنان که از رفتارش در موقعیت های مختلف بشناسم این مشکل رو نداشتم.
در واقع چیزی که من دریافت کردم این بود که در اون روزگار رسیدن یک زن به چنین جایگاهی نشدنی نبوده و برعکس چیزهایی که از زبان شخصیت هایی مثل آتوسا گفته میشه، به زن به عنوان انسانی ناتوان نگاه نمی شده. اتفاقا اگر زنی می خواسته پیشرفت کنه و از بند کلیشه ها رها بشه کمکش هم می کردند. شاید برای دیگران عجیب بوده چون به دیدن زنان در این موقعیت ها خو نگرفته بودند اما نرسیدن زنان به اون جایگاه ها به این خاطر بوده که خودشون نمی خواستند؛ نه این که شرایطش فراهم نباشه.
.
در نهایت اما
 نظر قطعیم رو زمانی می تونم بنویسم که جلد دوم رو هم خوانده باشم. شاید این جلد واقعا یک مقدمه برای داستان هایه که قراره اونجا رخ بده و میدونم که نبردهای اصلی خشیارشا هنوز آغاز نشده.
.
.
پی نوشت:
یک امتیاز جداگانه هم برای نویسنده ی کتاب در نظر گرفتم که قطعا پنج از پنج چون با تک تک سلول هام مشکلات چاپ کتاب در این آشوبستان صنعت نشر رو احساس و تجربه کردم و می دونم آدم چقدر باید عاشق باشه تا در روزگاری که نشر کتاب حتی برای نویسندگان بزرگ هم رو به ناممکن شدنه، بنویسه. اون هم از تاریخ ایران که خیلی از ناشرها حتی حاضر نیستند کتاب هایی در این ژانر رو بررسی کنند. 
امتیاز خانم برادران از نظر من کامله چون جراتش رو داشتند که به وظیفه ی خودشون در برابر تاریخ و فرهنگ این سرزمین عمل کنند.
براشون آرزوی پیروزی و بهروزی دارم و امیدوارم سختی های این راه پر از سد و سنگ، قوی ترشون کنه برای ادامه دادن.
      
3

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.