بهتر است با یک نفر حرف بزنی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
4
خواندهام
22
خواهم خواند
29
توضیحات
این مساله انتخاب های پیش روی مرا به شدت محدود می کند. من با درمانگرهای بسیاری در شهر دوست هستم. بیماران را به آنها ارجاع می دهم، با آنها در همایش شرکت می کنم یا اینکه حال و احوال می کنم. به علاوه دوستان درمانگر من مثل جن بسیاری از درمانگرانی که من می شناسم را می شناسند. حتی اگر جن مرا به یکی از هم دوره ای هایش ارجاع دهد که من او را نمی شناسم، باز هم از اینکه درمانگر من با دوستم آشنایی و روابط صمیمی دارد معذب می شوم، انگار درمانگر من زیادی به من نزدیک است. اگر از یکی از همکارانم بخواهم درمانگری را به من معرفی کند چطور؟ خوب مساله اینجا است: من نمی خواهم همکارانم بفهمند نیاز مبرم به روانکاوی دارم. آیا این باعث نخواهد شد آنها، آگاهانه یا ناآگاهانه در اینکه بیماران را به من ارجاع دهند تردید کنند؟ پس با وجود اینکه دورتادور من را درمانگران فراگرفتنه اند، شرایطم این است: آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم...
یادداشتها