معرفی کتاب اگر شبی از شب های زمستان مسافری اثر ایتالو کالوینو مترجم لیلی گلستان

اگر شبی از شب های زمستان مسافری

اگر شبی از شب های زمستان مسافری

ایتالو کالوینو و 1 نفر دیگر
3.4
34 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

51

خواهم خواند

63

ناشر
آگاه
شابک
9789644161998
تعداد صفحات
320
تاریخ انتشار
1381/3/13

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        این داستان از "ایتالو کالوینو "شکلی کاملا منحصر به فرد دارد .در داستان دو رشته عوامل جداگانه پی گرفته می شود .در بخشی از کتاب که از یک تا دوازده  شماره گذاری شده، داستان یک زن و مرد خواننده کتاب آغاز می گردد و پایان  می یابد .خواننده مرد مشغول خواندن کتابی است از "ایتالو کالوینو "با عنوان  "اگر شبی از شب های زمستان مسافری"، اما بر اثر اشتباه در صحافی، فقط شانزده  صفحه از آن رمان در کتاب موجود بوده بقیه از کتاب دیگری است .خواننده برای  عوض کردن کتاب نزد ناشر می رود .در آن جا به دختری بر می خورد که همان کتاب را  خوانده و به همان اشکال برخورده است .اما در دوازده فصل رمان، ده سر آغاز  از ده رمان برجسته به گونه ای ناتمام گنجانده می شود که در حقیقت، در هر یک  از آنها یکی از موضوعات معمول نویسندگان کنونی به میان می آید .
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به اگر شبی از شب های زمستان مسافری

نمایش همه

یادداشت‌ها

رمانی که ر
          رمانی که رمان نیست

شما مشغول خواندن معرفی کتاب اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری اثر ایتالو کالوینو هستید. این ریویو را علی شاهی نوشته و آن‌را در مجله‌ی اینترنتی «کتابخانه‌ی بابل» منتشر کرده است. شما صفحه‌ی مجله را باز کرده‌اید، به دنبال نوشته‌ی تازه‌ی علی شاهی گشته‌اید، آن‌را بالای صفحه یافته‌اید و تصمیم گرفته‌اید آن‌را بخوانید. راحت روی صندلی‌تان نشسته‌اید، نور صفحه‌ی نمایش‌تان را تنظیم کرده‌اید و با آرامش شروع به خواندن معرفی‌ای کرده‌اید که در آن نوشته شده: «شما مشغول خواندن معرفی کتاب «اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری» اثر ایتالو کالوینو هستید. این ریویو را علی شاهی نوشته…».
آیا این نوشته قواعد مألوف معرفی‌نویسی را نقض کرده است؟ آیا انتظار نداشتید چنین معرفی کتابی را در یک مجله‌ی اینترنتی بخوانید و معتقدید که نویسنده نباید فاصله‌ی خودش با شما را بر هم بزند و در نوشته‌اش به خودش، به شما و به خود نوشته اشاره کند؟ حق با شماست. حس عجیبی دارید و نمی‌دانید با این متن چه کنید. این همان اتفاقی است که وقتی مشغول خواندن رمان «اگر شبی…» هستید بارها و بارها برایتان می‌افتد. داستانی درباره‌ی خواننده‌ای که تصمیم دارد رمانی بخواند به نام «اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری» اما هر بار به راهی غیر از آن‌چه پیش‌بینی می‌کنید کشیده می‌شود. روایتی که در آن قواعد مألوف داستان‌نویسی به هیچ وجه رعایت نشده و راوی آگاه به این که مشغول روایت برای شماست مدام بین شما و داستان فاصله می‌اندازد. رمانی با چند شروع و چند پایان مختلف که در طول روایت پخش شده‌اند. هزارتویی که در آن از هر راهی بروید به همان جایی که قبلاً بوده‌اید باز خواهید گشت. یک اثر شاخص و تعیین‌کننده‌ در جنبش ادبی پست‌مدرنیسم. کالوینو در بهترین حالت خود.
نویسنده با طراحی یک ساختار بدیع و جذاب، مسائل مهمی را درباره‌ی رابطه‌ی داستان با جهان واقعی، رابطه‌ی نویسنده با خواننده و رابطه‌ی انسان با کتاب مطرح می‌کند. رمان مانند نقاشی‌های فان آیک یا بلاسکز مخاطب را به درون خود می‌کشد و شما با نزدیک‌شدن به شخصیت کتاب‌خوان داستان هم در تجارب او شریک می‌شوید و هم تجارب خود را به اشتراک می‌گذارید.
حال به انتهای معرفی رسیده‌اید و می‌خواهید یک بار دیگر آن‌را بخوانید. نگاهی به کل متن می‌اندازید. جمله‌ی آخر بیش از همه شما را برانگیخته و درگیرتان کرده است: «تجربه‌ی خواندن رمان کالوینو را به هیچ وجه از دست ندهید»…
        

1

          «اگر شبی از شب های زمستان مسافری»
چند کتاب را خوانده اید که نویسنده ی آن خواننده را از حالت ناخودآگاه و شنونده ی منفعل دربیاورد و آگاهانه او را در هنگام نوشتن شریک افکارش کند؟
من تابحال تنها داستایوفسکی «یاد داشت های زیرزمینی» را به چنین خصلتی می شناختم، اما«ایتالو کالوینو» هم بله!
پیش از هر چیز باید دانست که با یک رمان منسجم طرف نیستیم،حداقل داستان های این مجموعه به ظاهر ارتباطی با هم ندارند اما این نگاه نویسنده به این گنگی در ارتباط است که بسان نخ تسبیحی پیوندی از جنس تحلیل روایی به مخاطب می دهد.
برای فهم بهتر دریاچه ای را تصور کنید که سنگ هایی با فاصله ی کم از سطح آب بیرون زده اند و راهی را به افقی مه آلود هدایت می کنند،تعداد سنگ ها زیاد است و انتخاب جهتی خاص مشکل است،اما به هرحال به جایی تو را می خوانند. این وضعیت مخاطب در مواجه با این کتاب است.در چند موقعیت خود نویسنده هم به این نکته اشاره کرده است.
گاهی مرز بین یک اثر مزخرف وشاهکار خیلی بهم نزدیک می شود، این کتاب میان‌این دو مرز با زاویه‌دید خوانندگانش در سیلان است.
پ:لیلی گلستان از مترجمان معروف در عرصه ی فرهنگ است اما در این اثر، من انتخاب واژگان و برخی جملات را مغلق می یابم. نمی‌دانم به خاطر تزریق حس ابهام کتاب بوده و یا زبان مبدا چنین تصوری به او داده ولی به هر جهت این مساله در فراری دادن مخاطب عام از کتاب(وحتی بسیاری از مخاطبان خاص) نقش عمده ای را ایفا می کند.
        

1