معرفی کتاب نان و پنیر موزارلا (مجموعه داستان) اثر علی جلائی کتابعمومیداستانایران نان و پنیر موزارلا (مجموعه داستان) علی جلائی و 1 نفر دیگر 4.0 13 نفر | 11 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 4 خواندهام 26 خواهم خواند 10 خرید از کتابفروشیها ناشر مهراندیش شابک 9786227471519 تعداد صفحات 160 تاریخ انتشار 1400/1/2 توضیحات کتاب نان و پنیر موزارلا (مجموعه داستان)، نویسنده علی جلائی. یادداشتها محبوبترین جدیدترین سمانه اعتمادی جم 1403/5/29 کتاب نان و پنیر موزارلا شامل چند داستان کوتاه بود. طرز نوشتن داستان ها را دوست داشتم اما بی پروایی نویسنده در داستانها را خیر . بهترین داستانها به نظرم لبخند و نوغان آمد. از لحاظ تکنیکی عالی، پایان بندی های جالب. 0 0 مریم محسنیزاده 1403/3/1 کتاب "نان و پنیر موزارلا" به لحاظ فرم و تکنیک قوی بود. این کتاب را فقط به اهل قلم پیشنهاد میکنم. دیالوگها و راویِ اول شخص لحن داشتند؛ البته لحنی از جنس قلمِ ناپاک در لفافِ زبان نسبتاً قوی که توی ذوق میزد و همین مسئله باعث میشود تا کتاب را به هر خوانندهای پیشنهاد ندهم. داستانها عموماً شروعهایِ دارای تعلیق و ضربدار داشتند. پایانبندیها اغلب غافلگیری داشت یا غیرمنتظره بود. صحنههای حال و گذشته با پل و مفصلهای جذاب به هم وصل میشد. توصیفها و تصویرسازیها هم آنقدر خوب بود که خواننده را با داستان همراه میکرد. داستانهایی که اغلب محتوایی متنوع و تلخ داشتند اما فرمی درست و حسابی! 0 5 فاطمه سادات امامی 1402/8/11 این کتاب 😅چطور مجوز چاپ گرفته؟🧝♀️ البته این رندی نویسندس که تونسته به این خوبی دیدگاهشو جا بده تو متن. 0 15 مهدی نانکلی 1403/5/5 مجموعه داستانی از یک نویسندهی جوان که گرچه اولین کتاب منتشر شدهی اوست، ولی برخی از این داستانها برندهی جوایز مختلف ادبی شدهاند. مهمترین حسن اثر، نقب زدن نویسنده به تجربیات زیستهی آشنای اوست که با لحنی روان و بدون پیچشهای تصنعی روایت میشود. 0 7 راضیه بابایی 1402/7/2 یک مجموعه داستان کوتاه از داستان هایی که بدون خستگی تا ته خوانده می شود.بدون اینکه تورق لازم باشد که چند صفحه مانده است تا پایان داستان. نان و پنیر موزارلا یک تیغ دو لبه است.یک لبه اش کند است و برای کشتن زجر کش می کند و آخر هم نمی شود آنچه مخاطب می خواهد و لبه دیگرش چنان برنده است که مو را در هوا قطع می کند! جنگ در نان و پنیر بر سر محتواست. لبهی کندش که کنار آمدن با آن سخت است،محتوایی دردناک داستان ها است . روح مخاطب را چنگ می زند .روبرو کردن مخاطب با رویدادهایی تلخ است که مزه دهانش را عوض می کند. نویسنده به سراغ سوژه های ناب و تلخ رفته است.آش زیادی شور شده است و دنیای داستان ها بیش از اندازه تلخ. این یک طرف ماجراست. حالا اینکه چرا زهر کشنده داستان به جان مخاطب می نشیند؟ چرا نمی شود کتاب را نخواند؟ به خاطر اینکه نویسنده یک داستان نویس حرفه ای است.تمام داستان ها شروع و پایانی جذاب و کوبنده دارند.تصویر سازی داستان در حدی است که انگار برشی کوتاه از زندگی را تماشا می کنی.زنده مثل یک فیلم. زبان و لحن داستان امضای شخصی نویسنده است.دایره واژگانی و عبارات به کار رفته در متن پر و پیمان هستند و نویسنده کلمه کم نیاورده است. عناصر داستانی به خوبی اجرا شده است. مجموع تمام این ها با هم می شود یک اثر بالغ که برای اهلش یادگرفتنی زیاد دارد. اگر هم بگردی تک و توک ایراد فنی پیدا می شود که در کل و در مواجهه با خوبی های کتاب قابل اغماض است. توصیه نمی کنم بخوانید! وقتی قلم دست کسی باشد که علم نویسندگی را می داند،محتوا در جان مخاطب می نشیند. فقط آن هایی کتاب را دست بگیرند که علاقه مند به نگارش داستان کوتاه و یا هنرجوی نویسندگی هستند و نیاز دارند یاد بگیرند داستان کوتاه نوشتن یعنی چه! 0 13 سمیه بینا 1402/2/29 ۲۲ داستانی که با خواندن بعضی از آنها میخکوب شدم. شروع خوب، مفصل های عالی، پایانی عجیب را در بیشتر داستانها دیدم. 0 9 سمیرا علیاصغری 1403/1/22 یک. زبان نویسنده بهشدت طناز و هتاکه. طناز یعنی گاهی از شدت خوب بودن دیالوگها یا روند داستان شما به این نتیجه میرسید که؛ «ایول!» یا «هههه» و هتاک یعنی از مرزهای ادبِِ عرف جامعه رد شده، (عذرخواهی میکنم) نصف داستانهای مجموعه پر از «شاش» است. دو. در نظراتی که برای این کتاب نوشتهاند دیدم که همه مثل من در قلاب شروع داستان گیر افتادهاند، یعنی ابتدای داستانها بدون تردید گیرا و پرتعلیق است. سه. ساختار عموم داستانها این است؛ «این اتفاق افتاد، اینطوری ادامه پیدا کرد، اینجوری تموم شد» ولی بعضی داستانهای این کتاب ساختارشان اینجوری است؛ «این اتفاق افتاد، حالا خودتان بروید ببینید چه میشود...». ولی انقدر زر و زیور به این ساختار پوشاندهاند و کلمات خوب سرِ هم شده که شما فکر میکنی این همان است و همچنان احتمالا خوشتان میآید. چهار. توصیه میکنم بخوانید یا نه؟ نه اگر اهل داستان خواندن یا نوشتن نیستید. 0 9 علی جاوید 1403/2/7 خواندن این ۲۲ داستان، حداقل به اندازه خواندن ۲۲ رمان میارزد؛ از بس که سوژههایش بدیع و بی مشابه هستند. بررسی فرم این ۲۲ داستان، حداقل به اندازه ۲۲ کلاس آموزش نویسندگی میارزد؛ از بس که شخصیتها و اتفاقات و ساختار و نگو و نشان بده و ... قوی و به جا به کار رفتهاند. خلاصه که علی جلایی همانی است که دنبالش میگشتم. 0 5 سجاد 1402/8/2 از کتابای با فرم بسیار عالی که سوژه های آن فقط اتفاق های زندگی روزمره بودند.تصویرهای داستان و توصیفاتش را با تمام وجود حس میکردم. تلخی و سختی کلاسای دانشگاه با خوندن این کتاب شیرین شد. 0 2 فاطمه اختری 1403/3/28 قهوه نمیخورم. میدانم ضرر دارد. بهخاطر ضررهایش نیست که نمیخورم. تلخیاش حالم را بهم میزند. قبلا که طب نخوانده بودم، عاشق شکلاتِ تلخ بودم. تلخیاش تومنی هفتصنار فرق داشت با تلخی قهوه. تا میآمد زهر تلخیاش نفوذ کند در وجودت، شیرینی شکلاتش میچسبید به تنت. انگار که تلخی و شیرینی، الاکلنگ بازی میکردند با هم. مثل دنیا که فاصله تلخی و شیرینیاش کوتاه است. تلخی که نباید مثل قهوه یکهو آوار بشود روی آدم. بیستودوبار، تلخی را آوار کرد رویم. با تکتک فصلهایش: میدان، نقاش، نارنجی، پطرس، طناز، لبخند، چهارخانه، دِربی، سوراخ، خالی، قسم، نان و پنیر و موزارلا، تنها شدی پسر؟، مارس، هفتصد، مشمول، بیژن و منیژه، جوجهتیغی، لنگه، نوغان، لُنگی و گَرد. چه اسمهای قشنگی! قشنگ، مثل زرورقِ براقِ سمهای کُشَنده. همهشان تلخ هستند بدون ذرهای شیرینی. بیستودو فنجانِ تلخ که اگر اراده هم کنی نمیتوانی بیشتر از سه چهارتایش را پشتسرهم بنوشی. علی جلائی، داستانِ کوتاه را خیلی خوب میشناسد. خیلی خیلی خوب. هم فرم و هم محتوا را. هم قلابِ اول داستان و هم غافلگیری پایانش را. برای همین مجبورت میکند خواندن کتاب را تا خط آخر ادامه دهی. مجبورت میکند وسط خواندن داستان، کلی جمله حالبهمزن را تحمل کنی تا قدرت نوشتنش را اساسی به رخت بکشد. علی جلائی، یک دهه شصتیست. یک دهه شصتی که بلد است ماهرانه، دنیای تو را تلخ روایت کند. من، او را یک استادِ نویسندگی میدانم و متواضعانه پای درسش مینشینم. از او چگونه نوشتن را یاد میگیرم. چون دلم روشن است به آینده. آیندهای که در آن، شاگردانِ جلائی بتوانند دنیا را مثل او قدرتمند روایت کنند، اما تلخی را اینگونه در دنیا تکثیر نکنند. روزی که آدمهای بیشتری بفهمند ضرر قهوه برای سلامتیشان بیشتر از شکلاتِ تلخ است. 0 1 انیس پورقنبری 1402/7/18 تصویر سازیهای وحشتناک عالی، پایانبندی جذاب، پل و مفصل داستانها درجهیک؛ با این حال کتابِ دوستنداشتنی بود :) کتاب برای من پر بود از حس و حال بد. با وجود فرم قوی بهزور کتاب را تمام کردم. بنظرم اگه اهل قلم و نوشتن نیستید کتاب را نخوانید. 0 8