ترجمه ایرادات خیلی بزرگی داره.
Master Tiny به معنای آقای تاینی. تاینی یعنی کوچک که کاملا هم به شخص و پیروانش که آدم کوچولو ها هستن می‌خوره. هر شخصی با هر درجه سوادی از زبان انگلیسی می‌فهمه این تاینی ـه بعد مترجم ترجمه کرده تینی 😐 
" به سمت کامیون آقای تال رفتم " دقیق چک نکردم ببینم لغت اصلیش چی بوده ولی اخه کامیون؟ 😭😂 خیمه یا چادری چیزی نباید می‌بود؟ یعنی مترجم متوجه نمیشه توی این جمله یه چیزی اشتباهه یا اینکه داشته سرسری ترجمه می‌کرده؟
برای کتابی مثل این کتاب که مخاطب نوجوان و کودک داره، مترجم برداشته از نثر کتابی و ادبی برای ترجمه استفاده کرده که کاملا می‌خوره تو ذوق خواننده های نوجوانی که انتظار یک چیز صمیمانه تر رو داشتن که راحت با دارن همزاد پنداری کنن. همچنین، اسم اصلی این مجموعه The Saga Of Darren Shan به معنی حماسه دارن شانه و یه بی احترامی بدیه به نویسنده که برداشتن تغییرش دادن به قصه های سرزمین اشباح مگه حماسه چشه؟ 
دوست دارن هم که اسمش سَم بود ترجمه شده سام.
کلمه Vampire هم همینطور که معنی اصلیش میشه خون‌آشام بعد ترجمه شده شبح!! شبح به ارواح گفته می‌شه نه افرادی که خون می‌خورن 😭 واقعا دلم می‌خواد مترجمو زنده پیدا کنم.
این کتاب بازخوانی بود ولی دلم نیومد چیزی ننویسم. از ساعت یازده شب شروع شد و سه صبح به پایان رسید. با اینکه اتفاقاتش برای من تکراری بودن، هیجانش باعث شد بیدار بمونم.
و و و و .. سم عزیز ::))) یه روز ترشی پیاز رو باهات امتحان می‌کنم.
        

          جدی داستان داره کند پیش میره ولی نسبت به تعداد کتابها خوبه
شخصیت پردازی ها رو دوس داشتم،آقای آر‌.وی از همون لحظه ورودش روی مخم بود.دوس دارم ببینم در اینده سرنوشتش چی میشه .. 
از روندی شکست روانی(mental breakdown) تا رسیدن به کمی ارامش و دوباره شکست روانی خیلی لذت بردم.خیلی.
این کار فقط از دارن شان بر میاد که شخصیت رو بکشه بعد دوباره زنده کنه و بعد اون رو به هیولا تبدیل بکنه..
        

          خب نیمه اول کتاب خیلی کند ، لوس و حوصله سر بر بود....
ولی نیمه دوم شروع کرد به باز کردن اون صحنه های حوصله سر بر و از همشون استفاده کرد....
یه شخصیت خیلی تو مخ داشت که خب حدودا شخصیت منفی حساب میشد و به خاطر این تو مخ بود که کاراش منطقی بود و برای کاراش عقیده داشت و قابل درک بود که امثال اینا دوروبرمون هست....
مرگی که داشت این جلد کاملا مرگ مسخره و اون شخصیتی که مرد شخصیتی مسخره تر بود....
این مرگ تاثیر خاصی نداشت و من حتی حس خاصی هم نداشتم و حتی خوشحالم بودم در صورتی که نباید خوشحال میبودم...
ولی حس میکنم این مرگ باعث تغییر شخصیت اصلی میشه و تاثیرش اینجاست که توی جلد های بعدی مشخص میشه....
جلد اول خیلی بهتر بود و این جلدو دوست نداشتم....
بریم ببینیم تو جلدای بعدی چیکار کرده.....
        

          خوندن مجموعه این کتابها بعد کلاس های مدرسه،اونم وقتی بین کتاب علوم تجربی گذاشته بودمش که مامانم متوجه نشه درس نمی‌خونم:))
هنوزم خاطره اش برام هیجان انگیزه...فقط دارن شان بود که میتونست میخ کوبم کنه:))
        

          یادداشت این مجموعه را برای جلد اول "سیرک عجایب" نوشتم.