معرفی کتاب منظر پریده رنگ تپه ها اثر کازوئو ایشی گورو مترجم امیر امجد

منظر پریده رنگ تپه ها

منظر پریده رنگ تپه ها

3.7
24 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

42

خواهم خواند

18

ناشر
نیلا
شابک
9789646900158
تعداد صفحات
204
تاریخ انتشار
1396/9/4

توضیحات

        نیکی، اسمی که بالاخره روی کوچک ترین دخترم گذاشتیم، مخفف چیزی نیست؛ فقط توافقی بود بین من و پدرش، جالب اینجاست پدرش بود که دنبال اسمی ژاپنی می گشت، و من شاید به خاطراین خودخواهی که نمی‌خواستم گذشته را به یاد آورم روی اسمی انگلیسی پا فشاری می‌کردم... .
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به منظر پریده رنگ تپه ها

یادداشت‌ها

زینب

زینب

1403/8/3

          یه وقتایی به زندگیمون و مسیر‌های رفته و نرفته‌اش نگاه می‌کنیم و ممکنه از یه سری چیزها به حدی شرمنده و پشیمون باشیم که حتی نخوایم به یاد بیاریم.
انگار که ناخوداگاه داریم خودمون رو گول می‌زنیم که هرگز چنین اتفاقی نیفتاده. خیلی عجیبه ولی خب این نشون می‌ده اون تجربه چقدر برای ما سخت بوده.

راوی این داستان زنی هست به اسم «اتسوکو» که تو روزهای میانسالی و سوگِ از دست دادنِ دخترش، به یاد گذشته و دوران جوونیش می‌افته.
یادِ زمانی که زنی به اسم «ساچیکو» با دختر بچه‌ی کوچیکش به کلبه‌ای نزدیک خونه‌ی اتسوکو میان و کم‌کم بین این دو زن ارتباط برقرار می‌شه و اتسوکو متوجه مشکلاتِ این مادر و دختر می‌شه؛ دقیقا تو روزهایی که خودش هم بارداره و قراره مادر بشه.

ولی خب ما از همون ابتدای داستان می‌فهمیم که خیلی نمی‌شه به ذهنِ این راوی، یعنی اتسوکو، اطمینان  داشت، و این باعث می‌شه خودمون یه چیزهایی رو حدس بزنیم و منتظر بمونیم ببینیم واقعا همونی بود که فکر می‌کردیم؟!

وقتی کتاب تموم شد، من توی ذهنم دوتا برداشتِ متفاوت ازش داشتم و به نظر می‌رسه ایشی گورو خیلی هوشمندانه قضاوت رو بر عهده‌ی ما گذاشته؛ همین موضوع هم باعث شد این کتاب برای من کتاب خاصی بشه.
        

23

فاطمه

فاطمه

1404/2/20

          اگه بپرسن این کتاب چه رنگیه؟ می‌گم سبز سیج! سرچ کنید و حتما این رنگ رو ببینید. سبزی که انگار خاک گرفته ، سبزی که انگار از پسِ مه مى‌بینی، سبزی که هم آرامش داره هم رازآلوده….

" کاملاً ممکن است حافظه‌ام از این رویدادها از پس سالیان غبارآلوده و کم‌رنگ شده باشد. شاید هیچ‌چیز آن‌چنان که امروز دوباره پیش روی من ظاهر شده، رخ نداده است. "

منظر پريده‌رنگ تپه‌ها، فضایی کاملا مه‌آلود و کم‌رنگ و پر از شبنم صبحگاهی‌ داره، انگار که توی ارتفاعات و روی ابرایی و زیر پات سفت نیست و قرار هم نیست سفت بشه، حتی با تموم کردن کتاب.

راوی داره گذشته رو روایت می‌کنه، گذشته‌ی دور و گذشته‌ی نزدیک.
و نسبت به گذشته‌ی دور همونطور که از کتاب نقل قول کردم راوی مطمئن نیست که همه‌چیز رو درست همونطور که اتفاق افتاده به یاد می‌آره یا نه!‌
راوی ما به شدت احساس گناه می‌کنه و نمی‌خواد حتی اسم دخترش ( کیکو ) رو ببره، اما از طرفی نیاز داره گذشته رو تعریف کنه! علت کابوسی رو که می‌بینه توضیح بده! 
حالا با این اوصاف، با روایتِ راوی‌ای که مطمئن نیست همه‌چیز رو درست به یاد میاره یا نه؟ راوی‌ای که احساس گناه می‌کنه و کابوس می‌بینه؟؟چطورى بايد مواجه شد؟ چطورى بهش نزديك شد؟ مثل معما مى‌مونه، بنظرم یه معمای روانشناختی!

اولین کتابی بود که از ایشی‌گورو خوندم
و چقدرررر بابت این انتخاب خوشحالم
گویا اولین کتاب نویسنده هم هست 🥲😇
( هر بار بازمانده‌ی روز رو شروع کردم بعد از ده صفحه کنار گذاشتم حتما دفعه‌ی بعد صبوری می‌کنم و می‌خونمش )
        

12

          «حافظه، تا آن‌جا که می‌دانم، خیلی قابلِ اعتماد نیست؛ خیلی اوقات از شرایطی که در آن به یادآوری می‌نشینیم رنگ می‌گیرد و بی‌شک این قضیه در موردِ خاطراتی هم که من این‌جا جمع کرده‌ام، صدق می‌کند. برای نمونه، به نظرم جالب آمد به خودم بقبولانم آن‌چه آن‌روز بعدازظهر بر من گذشت، نوعی الهام بوده است، که مثلاً آن تصویرِ ناخوشایند که آن‌روز در ذهنم جاخوش کرده بود، به کُل با رویاهای روزانه‌ی متعددی که در طولِ ساعاتِ خلوتِ تنهایی از ذهنِ هر کسی می‌گذرد، متفاوت است.»

فکر می‌کنم این کلیدی‌ترین قسمت کتاب برای شروع به چالش کشیدنِ کل روایت داستان بود. نمی‌خوام در مورد جزئیات این چالش‌ها بگم، چون تو بقیه‌ی ریویوها مفصل گفته شده. چیزی که من می‌خوام بگم اینه که، شخصاً ترجیح می‌دم داستان رو چیزی بین قصه‌گویی صرف و نمادین و رمزآلود بودن ببینم. برای من هم به تصویر کشیدنِ سبک زندگی ژاپنی‌ها از خلال توصیف جزئیاتی مثل نحوه‌ی چای و رشته‌خوردن جذاب بود و هم تردید راجع به راوی. جدا از همه‌ی اینا، شرایط خاص خرید این کتاب از نمایشگاه کتاب ۹۶ و خوندن‌ش برای اولین جلسه‌ای از کلاس زنگ تماشا که توش حضور داشتم، خاص بودن و جذابیت «منظر پریده‌رنگ تپَه‌ها» رو برام دو چندان می‌کنه. :‌)
        

0

          در مورد ایشی‌گورو زیاد شنیده بودم اما هنوز از نوشته‌هایش نخوانده بودم. دیشب خیلی اتفاقی «منظر پریده‌رنگ تپه‌ها» را برداشتم و انتخابی بسیار خوب بود، در حدی که همان دیشب تمامش هم کردم.
کتاب در مورد زنی ژاپنی است که در لندن زندگی می‌کند، اما بیشتر در مورد خاطراتش در ژاپن و ناگازاکی حرف می‌زند. داستان از دختر زن که به دیدارش می‌آید و یادآوری خودکشی دختر بزرگ‌تر شروع می‌شود و به ژاپن و ساچیکو، همسایه‌ی راوی که مادری نه چندان خوب برای دخترش ماریکو است و سودای رفتن به آمریکا در سر دارد می‌رسیم. 
داستان کتاب پرکشش و نفس‌گیر بود. راستش من در سه چهارم کتاب دلشوره داشتم و مدام منتظر بودم اتفاقی ناگوار و ترسناک رخ دهد که خب این اتفاق به این شکل رخ نداد و از ماجرای هولناک همان اول کتاب باخبر می‌شویم. از کنار تعدادی از شخصیت‌ها صرفا رد می‌شویم و چیز زیادی درموردشان نمی‌فهمیم اما این آزاردهنده نیست.
به جز داستان که ظاهر ماجراست، نویسنده ژاپن سنتی، ژاپن مدرن و دنیای غرب را مقایسه می‌کند، ژاپن سنتی پر از افتخارات دروغین و بزرگنمایی است، ژاپن مدرن به دنبال بازسازی سریع است و در دنیای غرب همه چیز به‌خصوص برای زن‌ها راحت‌تر است. دختر راوی که به دیدنش می‌آید در انگلیسی زندگی خوبی دارد و ساچیکو برای زندگی بهتر دخترش رویای آمریکا در سر دارد. 
نکته‌ی دیگر در مورد کتاب که در نقد و نظرها به آن برخوردم و گویا یکی از تئوری‌های قوی کتاب است، فرضیه‌ی یکی بودن ساچیکو و اتسوکو راوی کتاب و ماریکو دختر ساچیکو و کیکو دختر اتسوکو  است. راوی بارها اشاره می‌کند حافظه‌اش چندان دقیق نیست و انگار مه گرفته و در درستی روایتی که بیان می‌کند تردید دارد. همین باعث می‌شود این فرضیه پیش بیاید که راوی زندگی خودش را از دریچه‌ی زندگی ساچیکو روایت می‌کند و دوست ندارد تلخی‌ها را به یاد بیاورد. دو زن شباهت‌هایی هم دارند که راوی به بعضی از آن‌ها اشاره می‌کند و بعضی را ما متوجه می‌شویم مثلا زندگی ناخوب دختر هر دو شخصیت در دنیای غرب. کیکو خود را می‌کشد و ماریکو به رفتن راضی نیست و دوست پسر آمریکایی مادرش را دوست ندارد. کیکو نیز با پدر بریتانیایی‌اش رابطه‌ی خوبی نداشت. 
به نظر خود من این دو نفر یکی نیستند اما خیلی وقت‌ها اتسوکو شباهت‌هایی بین زندگی خودش و ساچیکو می‌بیند و حتی گاهی زندگی ساچیکو مثل پیش‌بینی شومی است که اتسوکو محکوم به اجرای آن است. اتسوکو حین بارداری از اینکه مادر بدی بشود می‌ترسد و ساچیکو مادر خوبی نیست.
تنها چیزی که در مورد این کتاب دوست نداشتم ترجمه‌اش بود. به نظرم لحن غیررسمی کتاب خیلی جاها از روال خارج شده بود و اصطلاحات عامیانه با تصور پر ادب و آداب ژاپنی جوردرنمی‌آمد.
کتاب را بسیار دوست داشتم و مشتاقم از ایشی گورو داستان‌های دیگری بخوانم.
        

0