لیست‌های کتاب

بی ابدتا ابدگریشا: سایه و استخوان

جادوهای تاریک

44 کتاب

این لیست مخصوص دلای قویه! توی این داستان‌ها جادو مثل زخم می‌مونه ، قهرمان‌ها بی‌نقص نیستن و هیچ‌کس واقعاً در امان نیست اگه دنبال فانتزی‌هایی هستی که هم تاریک باشن، هم دردناک، هم هیجان‌انگیز این لیست واسه توئه غم، جادو،خیانت، مرگ و گاهی یه عشق عجیب... ۱_بی ابد تگ ها :جادوی زمان، فانتزی غمگین، راز پنهان در دنیایی که گذشته و آینده با هم قاطی شدن، بعضی تصمیم‌ها بهای وحشتناکی دارن. ۲_ گریشا تگ ها: قهرمان خاکستری، جادوی تاریکی، دوگانگی قدرت نوری که می‌تونه دنیا رو نجات بده، اما وقتی سایه‌ها فریبنده‌ باشن چی می‌مونه؟ ۳_میراث اوریشا تگ‌ها: انتقام، جادو، سرکوب و شورش وقتی همه‌چیز ازت گرفته می‌شه، فقط جادوی توعه که می‌تونه برگردوندش… با بهای سنگین. ۴_کاراوال تگ‌ها: بازی خطرناک، فریب، عشق مبهم یه بازی که همه چی توش واقعی نیست… ولی زخمشون واقعی‌تر از هر چیزیه ۵_دربار خار و رز تگ:جادوی ممنوعه، انمیز تولاورز، فانتزی تاریک دختری که وارد دنیایی از طلسم و خون می‌شه… و می‌فهمه عشق، همیشه نجات‌بخش نیست ۶_مه زاده تگ‌ها: جنگ جادویی، قهرمان بی‌رحم، شورش در سایه قهرمانی که با تاریکی بزرگ شده، و حالا باید باهاش بجنگه — یا تسلیمش شه... ۷_سریر شیشه ای تگ‌ها: قاتل سلطنتی، توطئه‌های درباری، گذشته‌ی خونین یک قاتل حرفه‌ای، یک تاج و تخت، و رازهایی که قراره همه‌چی رو به هم بریزن.

115

قصه های همیشگی؛ طلسم آرزوخاطرات یک گیشاهری پاتر و زندانی آزکابان

آنچه در سال کتابی من گذشت...

15 کتاب

در این قسمت(۱۴۰۳) آغاز بهار با پایان کتاب خاطرات یک گیشا،همراه بود.بعد کتاب اول مه‌زاد و هری پاتر تمام شد، اولین کتاب آوینیون که خیلی سخت و سنگین بود. فداکاری مظنون ایکس، همون اوایل سال شروع شد، بعد مه‌زاد که تا خرداد ماه طول کشید، بعد ادامه‌ی هری‌پاتر با سرعت ۱.۲۵ تا تمام شود. دو ماهی کارم شده بود شنیدن هری پاتر خسته از این همه هری، برای بار اول قصه‌های همیشگی را شنیدم، اردیبهشتی بود که اصلا بهشتی نبود، اما گذشت، من برای این که بگذرد باز چنگ انداختم به هری. چند تایی نمایشنامه خواندم، داشتم میفهمیدم که نمایشنامه در سلیقه‌ام نیست، اما هنوز داشتم میفهمیدم وطول کشید تا واقعا فهمیدم. خواندم چگونه یک نماز خوب بخوانم و نرفتم نمایشگاه، کتاب های نمایشگاه که رسیدن دستم، شروع کردم به خواندن.داستانک های ادواردو آنیلی را یک روزه تمام کردم، ۳۱ اردیبهشت، یو نسبوی عزیز با خورشید نیمه شب در حدود ۵ روز. شروع کتاب دوم مه‌زاد در خرداد و پایانش دی ماه.جنایی خواندم، جنایی، معمایی، کاراگاهی، قدیمی، جدید،با چه تنوعی خواندم. باشگاه گپ خرداد تاسیس شد، اول سیاه دل خواندیم و من برای چندمین بار خواندم و مو را باز ملاقات کردم. دوباره حکایت دو شهر و قصر ابی را خواندم(البته چندباره) تیر ماه که شد هری پاتر کسلم کرده بود و تمام نمیشد، وای از شاهزاده‌ی دورگه که شده بود دفتر خاطرات اسمش رو نبر. مرداد و بلاخره یادگاران مرگ و البته طلسم سیاه دل با باشگاه، همراه معمای اقای ریپلی که هنوز هم نمیدانم چرا دوستش داشتم‌(عملا هیچی نداشت) هری پاتر در نهایت مرداد ماه پرونده‌اش بسته شد، اما برای من آن داستان جادویی نشد، که نشد. شهریور ماه جین ایر بود، دنبال کردن سفرم به نارنیا، دیزی دارکر، شروع سفر به جهان پهناور با مهدی میر کیانی و تن‌تن. مرگ سیاه دل و بسته شدن پرونده‌ی اولین مجموعه‌ی باشگاه. سلام  به اگاتا کریستی در شهریور با ساعت ها. پرنده به پرنده‌ی آوینیون و وارد شدن به ماه مهر همراه شرلوک هولمز و مگره، گذری بر ادبیات روسی که دوستش ندارم با سعادت زناشویی، ارازل و اوباش و زامپیشی‌ها، شروع همیشه‌ یک نفر دروغ میگوید، آلیس فینی. قصه‌های همیشگی با باشگاه شروعش از شهریور ماه، ادامه‌اش تا اذر ماه،و پایان ‌های جذابش. آه کالفر خدای پایان های جذاب. باز هم کریستی، مهدی میرکیانی و تن‌تن. با کریستی و قتل شیطان وارد ابان شدم و همون فرمون مهر ماه رفتم جلو، کریستی، میرکیانی و تن‌تن و البته قصه‌های همیشگی. شروع خواندن چغر بد بدن، شیمی ترکیبات طبیعی، برای تلطیف فضا آن شرلی، یه کم زبان انگلیسی.شروع اخرین نبرد و با همین وارد آذر شدم. آذر از چای و خیال خواندم، با باشگاه ارباب حلقه‌ها رو شروع کردم. سرم شلوغ بوده، کم کتاب خواندم.البته اخرش آناتومی داستان رو تموم کردم. با تن‌تن و کریستی رفتم دی ماه، یه ملاقات با شرلوک، سری به امپراطور فرانسه و دزیره کلاری زدم. با رفقای نوجوون ایکه‌باگ خواندم و اینطوری نوجووانانه رفتم به استقبال بهمن. بهمن فصل ارباب دزد ها و چرخ وفلک جادویی بود. فصل ارباب حلقه ها و دو برج، فصل قول و عجب قولی خواندم. سر شلوغی و آمادگی کنکور و خواندن آن چغر بد بدن. قول ۲۹ بهمن تمام شد. با مهدی میر کیانی و بازگشت پادشاه اسفند رو شروع کردم، تو راه برخوردم به مومو و چه قدر از هم نشینی کنارش لذت بردم، با کاراگاه مونک و کمسیر کوگل بلیتس پرونده حل کردم، بعد از مدت ها شعر خواندم... همین حالا ۳۰ اسفند پرونده ی ارباب حلقه ها را بستم و پادشاه بازگشته است...

13