برای خداباوری
4 کتاب
البته که من مخلص شهیدمطهری هم هستم و آثار ایشان را هم خواندهام، هم میخوانم و هم پیشنهاد میکنم. مخلص دیگر علمای عِظامِ اسلام هم هستیم.
لکن، برخی حرفها را، رمانها جور دیگر میزنند. اگر دقت کرده باشید (که فکر کنم خود شهیدمطهری هم به این نکته تصریح دارند) وجود خدا از نظر قرآن بدیهی است. یعنی هیچ کجا به اثبات اصل وجود خدا نمیپردازد. لذا بهنظر، اگر کسی احیاناً از این خودآگاهی ذاتی برگشته باشد، بهترین راه بازگشت، دیدن و خواندن خودآگاهی دیگران است.
در این لیست سعی کردهام، رمانهایی که این خودآگاهی را پررنگ میکنند را ضمیمه کنم. احتمالا به ندرت این کتابها برای این موضوع پیشنهاد داده شوند. در رابطه با هر کدام، کمی توضیح میدهم؛ اما برای لو نرفتن داستان، نمیتوانم زیادهگویی کنم:
آنا کارنینا: این، بهترین رمان تولستوی نیست. فکر نکنم کسی تا حالا گفته باشد آنا کرنینا چنین است. اما صد صفحه آخر این کتاب، بهنظر من، بهترین سطوری است که تولستوی در عمرش نوشته است. البته قطعا نمیتوان آن صد صفحه را، بدون خواندن کل کتاب از عمق جان فهمید.
وداع با اسلحه: یک اتفاق مشترک با آنا کارنینا دارد. من که اتفاقا این دو کتاب را در روزگار نزدیک به هم خواندم، خیلی لذت بردم!
جانِ شیفته: نظرم را روی کتاب گذاشته ام. همان را بخوانید.
پدر سرگی: شبیه قبلیها نیست. ولی بهنظرم کار خودش را میکند.
ببخشید. خیلی کتاب نخواندهام و بیش از این بلد نیستم. چه خوب اگه این لیست رو تکمیل کنید...