بسم الله الرحمن الرحیم
این کتاب خیلی معروف نشد، پررنگ نشد، هرچند خیلی جای کار داشت، دارد...
نیمه پنهان زندگی اسرا در جنگ 
راوی کسی است که توسط مرحوم ابوترابی به ام‌الأسرا، ملقب گردید...
انچه که خلاصه، کوتاه و سریع مرور شده، انتظار خانواده‌های اسراست، برخوردشان، پیگیری‌ها، عکس‌ها و گاهی سخت‌ترین کار دادن خبر شهادت...
برام جالب بود که اسرا در اسارت برای امام، رئیس‌جمهور به رمز نامه می‌نوشتند و جواب می‌گرفتند.
از دست ندهید این روایت ناب را
          

            بسم الله الرحمن الرحیم
بهترین ایرانی که می‌تواند درباره افغانستان، حرف بزند...
کسی که بعد سال‌ها حضور در افغانستان، گذرنامه انجا را گرفت و حتی از توی هواپیما، می‌تواند بفهمد روی کدام ولایت پرواز می‌کنند.
حیف با اینکه دست به قلم است، اما کمتر نوشته...
          

            بسم الله الرحمن الرحیم
قصه‌های مجید، نوستالوژی دوران کودکی ماست. کتاب را هم به همان زنذه‌کردن خاطرات کودکی‌ام خواندم.
ممنون اقای مرادی‌
قصه‌های مجید برای ما پر از نکته، خاطره و زندگی بود
          

            بسم‌الله الرحمن الرحیم
قصه‌های کمال، کتاب دوران کودکی و نوجوانی‌ام است که حالا با سر و شکل جدید چاپ‌شده...
تمام ماجراهای بچگی مادر و پدرهایمان را در همبن کتاب خواندم.
شیرین بود، دلچسب و دوست‌داشتنی...
قصه‌های سر راست از زندگی عمومی مردم جامعه
          

            بسم‌الله الرحمن الرحیم
اولین روایت کتاب درباره نام خانوادگی راوی، شیرین است و بعد هم روایت همسر یک شهید ارتشی، که نه به سبک ارتشیان اتوکشیده، بلکه بسیجی‌وار تا پای جان برای انقلاب ایستاد.
روحش شاد
          

            بسم الله الرحمن الرحیم
این هماز داستان‌های مهم و دنباله‌دار سروش کودکان بود...
چقدر پر بار بود ان سال‌ها
          

            بسم‌الله الرحمن الرحیم
پرت شدم به سال‌های کودکی...
زمان چاپ سروش کودکان و خواندن هر بخش تین کتاب در یک شماره مجله.
عالی، خوب، ساده و دلنشین
          

            بسم الله الرحمن الرحیم
اون موقع که کتاب رو خوندم، فقط یک جلد بود. داستانش پایان‌باز بود و کلی خیالات نوجوانانه.
بعدها که جلد دومش درامد، با کلی ذوق، خواندمش... به نظرم داستان سر و شکل گرفت و به نتیجه رسید.
دوستش داشتم.
          

            بسم الله الرحمن الرحیم
سخت، دردناک، صبور، مقاوم و به معنای واقعی کلمه، شیرزن.
گاهی بعضی‌ها که فقط عیب‌ها و بدی‌ها را می‌بینند و می‌گویند چرا این انقلاب، سقوط نمی‌کند؟! چرا خدا برش نمی‌دارد؟ و امثالهم...
در جوابشان باید امثال خدیجه بانو را مثال زد که همه زندگیشان را در راه انقلاب دادند و دم نزدند و طلبکار هم نیستند و خدای متعال وعده داده: و لانضیع أجر المحسنین

نثر کتاب، چنگی به دل نمی‌زند. اما موضوع انقدر جذاب هست که یک نفس،خوانده شود.
          

            بسم‌الله الرحمن الرحیم
سوژه ناب
سابقه کار: صفر
پرداخت: خوب
جای کار: خیلی زیاد

آقای قزلی
از شما بیشتر انتظار می‌رفت.
دقیق‌تر و گسترده‌تر...

برش‌های کوتاه، دوست‌داشتنی و شیرین از پدر کسی که ۸ سال رئیس جمهور بود و ۳۵ سال است زعامت جامعه اسلامی را برعهده دارد..
          

            بسم‌الله الرحمن الرحیم
عاشق سفرنامه‌هایش هستم.
پر از جزئیات، نکات دقیق، توصیف‌های خوب... کاش قاجاریه انقدر وزن داشت که هیچ‌وقت هرات از ما جدا نمیشد
          

            بسم الله الرحمن الرحیم.
اولش که نویسنده نوشته بود دنبال همسفر است، دلم خواست جای نرگس بود و فائضه بانو  زنگ می‌زد و برای سفر لبنان، دعوتم می‌کرد تا اسرا بانو را بغل کنم، روی ماه ابتسام را ببوسم و فادیا را در آغوش کشم و به تازه عروس تبریک بگویم و یک نفس عمیق از بهشت طلبم تا نورسیده را بغل کنم.

سفری که اذنش را شهدا دادند، میزبانش شهید بود و اولین مقصدش روضه الشهدا. سفری به لبنان و سوریه و طعم فلسطین...
از سنت دست کشیدن روی دیوار حائل، منزل ابوچای، موزه قله کوه...
و سفر چند ساعت با یونس به قلب سوریه!
حسرت حوت از ۱۲ سال به آب نزدن!

کاش روزی قبل از خواندن سفرنامه بیت‌المقدس خانم غفارحدادی، تا آنجا رفته باشم...
◾◾◾
نامش را در کتاب‌های تازه نمایشگاه دیدم.
تعریفش را در صفحه دوستم خواندم.
چند وقت پیش، با تصویب بودجه، ابتیاع شد و رفت در صف کتاب‌های نخوانده

و هیچ کششی برای خواندنش نبود.
◾
گعده وبلاگی کتابخوانی‌مان، این بار پیشنهاد داد درباره فلسطین بخوانیم و نظرخواهی کرد.
سری به لیست کتاب‌های مربوط به فلسطین زدم... بین کتاب‌های معرفی‌شده، *الی..‌.* برایم چشمک زد.
کتاب را بیرون کشیدم و دوباره موضوع را خواندم: *سفرنامه شامات و حدود سرزمین‌های اشغالی*

به فلسطین چه ربطی دارد، وقتی فقط حدودش را دیده؟!
 اما تنها گزینه روی میز بود.
(چه اینکه به‌خاطر بی‌حرمتی طاقچه‌ای‌ها، دیگر کتابخانه بی‌نهایت ندارم و باید به نسخه کاغذی تکیه کنم. کتابخانه عمومی هم اطرافمان نیست.)

اول رفتم در زیر پست پیشنهاد کتاب گعده‌مان، معرفی‌اش کنم، بعد یادم آمد قرار گذاشته‌ام دیگر کتاب نخوانده، پیشنهاد ندهم. (یکبار این کار را کردم و پشیمان شدم.)
خلاصه
تنها فرصت، قطار تهران- قم بود. رفتنش به خواب گذشت، بعد جلسه داشتم و قبل از دعای توسل شروعش کردم...
آخرش رسید به نیمه شبی در روضه منوره حضرت بانو

و وقتی تمام شد فهمیدم رزق خواندن از زیارت دختران امام، باید همین‌جا خوانده شد: حرم دختر امام

صلی الله علیک یا بنات رسول‌الله و رحمه‌الله و برکاته