زهرآ

@zahraaaaaaa

20 دنبال شده

20 دنبال کننده

                      
                    

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

فعالیت‌ها

زهرآ پسندید.
زهرآ پسندید.
            این یادداشت من درباره این کتاب نیست.  فقط مقایسه دو بریده از این کتابه که نشون میده:«فرق میکنه کی مسئول باشه.  مهمه که رأی بدیم و به کی رأی بدیم.» 

صفحه 18
درددل ها و صحبت ها تمام شـــد. همه ســـاکت ماندنـــد. آقای نماینده  همـــان طـــور که دانه هـــای تســـبیح را رد می کرد، ایســـتاد و گفـــت: «پیامبر  و ائمـــۀ معصومیـــن هم خیلـــی بـــه روزه داری ســـفارش کردن. تـــوی این  موقعیـــت روزه بگیرین. ثواب هـــم داره.» ایـــن را گفت، بلا گفت. بچه ها از خجالتش درآمدنـــد و جوابش را دادند.  چنـــد روز بعـــد فرماندار هـــم آمد و رفـــت؛ هیچ چی به هیچ چـــی. برعکس  آن نماینـــده و فرمانـــدار، نمایندۀ دیگر شـــهر چنـــد بار آمـــد و دلداری مان  داد. خـــودش را به زمین و آســـمان زد تـــا بتواند گره کار کارخانـــه را باز کند. از آیت الله واعظ طبســـی بگیر تا شـــخص وزیر، برای جمکـــو رو انداخت و  صحبـــت کرد. رفتـــه بود تهـــران و به مدیرعامل گفتـــه بود: «تو شـــهر ما رو  فلج کردی! معلوم هســـت چـــی کار می کنی؟»

صفحه 35
 یکـــی دیگـــر از نماینده هـــای دغدغه منـــد مجلـــس کـــه خبرۀ  قوانیـــن «حمایـــت از تولیـــد ملـــی» بـــود، جلســـه ای هماهنـــگ کـــرد با  رئیـــس بانـــک مرکـــزی. تـــوی مســـیر می گفـــت: «بدهی تـــون بـــه بانک  مشـــمول تبصره هـــای جدیـــد "قانـــون رفـــع موانـــع تولید" می شـــه.»
ایـــن یعنـــی بخشـــیدگی جرائـــم دیرکـــرد بانکـــی کـــه حدود دوســـوم  بدهی مـــان بـــه بانک بود. با هم وارد آن ســـاختمان معروف شیشـــه ایِ  بانـــک مرکـــزی شـــدیم. بعـــد از جلســـه، آقـــای ســـیف، رئیـــس کل بانک  مرکـــزی زنـــگ زد بـــه مدیـــرکل بانـــک تجارت و ســـفارش مـــا را کـــرد. آن  نماینـــده بـــا اینکـــه می توانســـت راحت بگویـــد: «به مـــن ربطی نـــدارد؛  حـــوزۀ انتخابـــی مـــن نیســـت.» امـــا پابه پـــای مـــا می دویـــد که مشـــکل  کارخانـــه حل شـــود.

          
زهرآ پسندید.