جان بر کف برای ایران عزیز
        

                زمانی که با دوستم  هنرستان می رفتیم. دوران سختی بود از ۷ صبح تا ۳ بعدازظهر با اتوبوس و راه دور. یک روز حین رد شدن از  پل هوایی دوستم گفت:تصور کن فلان دانشگاه با هم قبول بشیم و .... برگشتم بهش گفتم از همین لحظه لذت ببر همینجا داخل پل هوایی نگاه خیابان کن‌. یک روز حسرت همین روز رو میخوری. حالا ۱۳ سال از اون روزها میگذره و دوستم هنوز میگه یادش بخیر راست میگفتی چقدر خوبه تو  در لحظه از زندگی لذت میبری.وقتی این کتاب را خواندم فهمیدم چقدر من قوی هستم و شجاعانه از زندگی عبور کردم وسختی ها گذراندم. از خودم راضیم...
چون که روزهای فوق العاده سختی داشتم و عشق را عمیقا تجربه کردم. 
ولی هر چه نگاه میکنم این قدرت عشق بود که موجب شد همه این روزها را سرپا باشم . بنظر من انتخاب اگر اگاهانه باشد گرچه بقیه فکر کنند انتخابت اشتباه  است ولی تو یقین داشته باش این تقدیر توست که تو نقش اصلی جنگجوی تقدیر هستی و باید سرپا باشی. 
این کتاب اوج تکامل فکری روانشناسی یک نویسنده را در بهترین مدل داستان نویسی رقم خورده  زده است. 
        

                به عالم رویا و خیال بچه ها نزدیک بودن ولی ایده آل نبودن د ر حد همون دانشجویی
        

                مزخرف بود
        

                عالی بودن
        

                ما مدیون قطره قطره خون شهیدانی هستیم که از خانواده و همه چیزشان برای  امنیت کشور گذشتند...
        

                یا علی
        

                 خواستم بگم 
حیف از اینکه شیراز باشی و شیرازی باشی و 
نه حافظ قرآنش باشی،نه حافظ شعرش، 
لااقل فرهنگ کتابخوانی را برای نسل بعد بگذاریم...
        

                برای مادر بودن لازم نیست صد باشید 
ولی لاقل ۳۰ باشیم...
یک بالش بازی کوچک آخر شب
یک گردش کوتاه روزانه داخل پارک
قصه ها و نقش های تخیلی با بچه حین آشپزی

        

                ادوارد چیزاهایی پیدا کرد که برای ما ایرانیان بسیار بدیهی هست...
و با چیزهایی جنگید که ما در خط نخست جا میزنیم...
او مسلمان واقعی بود‌....
        

                من عمیقا درک کردم که یک زن مسلمان شیعه باید زنی زیرک باشد... چه در خانه چه در جامعه... زن رسالتش و ایفای نقش  پیچیده تر و حتی مهم تر از مرد است چرا که در این کتاب می خوانیم چقدر نقش یک زن به نام رباب ،با ایمان رباب ،به زیرکی رباب به نابودی داعش کمک کرده است. 
        

                اخر کتاب یادداشتی از همکارم بود
جمع بندی فوق العاده داشت
کتابهای موفقیت گرچه بسیار راع گشا هستند و مسیر های جدیدی را روی آدم باز می کنند ولی  از یک چیز غافل هستند
جبر و اختیار و اعتقادات
اگر اختیار به تنهایی بود اید مسیرها جواب می داد ولی اعتقاد ما چیز دیگریست . 
گاهی اوقات تلاش های ما با هدف مشخص به جاهای دیگر منتهی می شود. 
این از کتاب های اینچنینی یعنی مقصر تویی 
ولی از نگاه مسلمان ها نشدن ها علت دارد 
اگر نیت خدا بود تو تلاش کردی نشد تو بی ارزش نیستی
رفتار ائمه را خوب می توان الگو قرار داد.
        

                آن  کار بدی را که خیال می کردیم انجام دادیم و تمام شده برمی گردد. دقیقا همان کار میگندد و تعفن آن زندگی را فرا میگیرد... نه انتقامی در کار است. دقیقا همان کار بر میگردد‌. 
جز آنکه استغفار کنیم...
خداوند در هیچ جا نگفته نیا گفته بیا
مثل کودکی که خودش را کثیف کرده به خانه بر میگردد
مادر هم لباسش  را در می آورد و هم بدن را از کثیفی ها پاک میکند 
و هم لباس خوب و تمیز به تن فرزندش میکند.‌..
خداوند نیز که ارحم الراحمین است... هم می بخشد هم لباس خوب تن بنده می کند