عارفه شاه حسینی

عارفه شاه حسینی

@arefe_sh

40 دنبال شده

15 دنبال کننده

            در تلاش برای کتاب‌خوار شدن 📚
          

یادداشت‌ها

نمایش همه
         یه جاهاییش خیلی کلیشه‌ای بود و باعث میشد چشمام رو بچرخونم که فکر میکنم احتمالا دلیلش این باشه که راوی داستان یه دختر نوجوانه، البته اونقدر هم زیاد نبود که کتاب رو کسل‌کننده کنه و بخوام بیخیالش بشم.  
درکل کتاب نسبتا خوبی بود تقریبا تونست نشون بده نژادپرستی چقدر مزخرفه.
اما یک جای کتاب که یکی از شخصیت‌ها اعتراض کرد به تیراندازی پلیس توی محلشون و گفت: 
(( عوضیا انگار اینجا عراقه)) 
 این حس بهم دست داد که حتی همین دوستان که به نژادپرستی اعتراض دارن خودشون هم نژادپرستن و بنظرشون مشکلی نداره اگه توی خاور میانه کشت و کشتار توسط نیروهای آمریکایی انجام بشه، درواقع انگار خون مردم خاور میانه اهمیتی نداره! حس بدی از این قسمت گرفتم   حسی شبیه به اینکه شاید اگه مسئله نژادپرستی جور دیگه ای بود همینا که معترضن نسبت به باقی نژادها همین رفتاری رو میکردن که سفیدپوستا میکنن.

ترجمه کتاب سرشاااار از اشتباهات تایپی و نگارشی بود و این مسئله دیگه واقعا داره منو دیوونه میکنه، انگار حتی یک دفعه هم قبل از اینکه بفرستن برای چاپ، متن رو نمیخونن. چطور میشه یه کتاب به چاپ ششم برسه و این همه اشتباه داشته باشه؟؟؟؟ 
      

0

        ❌این یادداشت حاوی اسپویل است ❌
. 
. 
. 
. 
. 

عجیب ترین اتفاقی که تو این 3جلد برای من افتاد این بود که معمولا با دیدن یک فیلم یا خوندن یک کتاب وقتی مثلث عشقی برای قهرمان داستان پیش میومد انتخاب من همیشه متفاوت با انتخاب قهرمان بود و همیشه ترحم داشتم به اون شخصی که انتخاب نشد و حتی احساس هم‌ذات پنداری میکردم باهاش اما تو این کتاب از شکست اون شخص خوشحال شدم اما در عین حال اونقدر از پایان عجله ای کتاب ناراحتم که از پیروزی شخص دیگه هم خوشحال نشدم از قلم قوی مونتگمری انتظار می‌رفت برای این پایان وقت خیلی بیشتری بزاره علت اینکه یک ستاره کم کردم هم همین بود اما در مجموع خوشحالم که داستان تراژدی نشد چون طی ماجراهای کتاب سوم تمام تصوراتم از زندگی رویایی در جزیره پرنس ادوارد نابود شده بود و البته این نشون دهنده قدرت نویسنده ست که تا این اندازه در انتقال احساسات قهرمان داستان موفق بوده و شایدم دلیل دیگه ش این بود که احساسات منفی امیلی رو تقریبا هر روز تو زندگیم تجربه میکنم! 
در پایان باید بگم من خودم رو خیلی به امیلی شبیه تر میبینم تا آنشرلی اما دوس دارم نکات مثبت اخلاقی  جفتشون رو به دست بیارم.
      

1

        تنها کلمه ای که میتونه قلم فوق العاده لوسی مونتگمری رو توصیف کنه از نظر من "زندگی بخش" هست!!!
این نهمین کتابی بود که از این نویسنده شگفت انگیز خوندم و دقیقا مثل تمام کتاب های آنشرلی خط به خط این کتاب شوق زندگی بهم تزریق کرد! 
حسی برای اینکه یاد بگیرم مثل امیلی و آنشرلی لحظه لحظه زنده بودنم رو جشن بگیرم. این دو تا دختر واقعا الهام بخش هستن و الهام بخش‌تر از اونا خود نویسنده ست 
کاش زنده بود و کاش میشد محکم و طولانی بغلش کنم و یک میلیون بار ببوسمش و ازش تشکر کنم برای خلق همچین آثار معرکه‌ای 😅
من کتاب خون حرفه ای نیستم اما تو این محدود کتاب‌هایی که تو سال‌های محدود زندگیم خوندم نه هیچ نویسنده ای رو و نه هیچ کتابی رو تا این اندازه دوس نداشتم
فکر میکنم رقابت برای نویسنده ها و کتاب های بعدی خیلی خیلی سنگین و طاقت فرسا بشه برای اینکه بتونن تا این اندازه نظرمو جلب کنن و بعید میدونم موفق هم بشن 🤭
برنامه دارم سالی یک بار از اول همه کتاباشو بخونم امیدوارم که بتونم 😍
با اینکه خیلی وجه اشتراک زیادی بین کتاب امیلی در نیومون و آنشرلی در گرین گیبلز وجود داشت اما ذره ای برام کسل کننده و تکراری نبود با وجود شباهت های زیاد به یه طریق خاصی منحصر به فرد بودن❤️
      

0

        کتاب نسبتا خوبی بود. البته من تمام مدت بخاطر چیزهایی که ازش شنیده بودم فکر میکردم پایان غم انگیزی داشته باشه و برای همین نگران پایانش بودم! 
شنیده بودم نکات تربیتی زیادی داره و باید بگم بله همینطور بود نکات قابل تاملی داشت واقعا.
و خلأها و ایرادات زیادی تو دین مسیحیت تو این کتاب نشون داده میشه ( البته خود نویسنده اونا رو ایراد نمیدونه این نظر منه) از جمله اینکه از نظر مسیحیت اگه میخوای بهشتی و عاقبت بخیر بشی حتما باید تمام مدت تو این دنیا و زندگی فانی عذاب بکشی و چندین نکته دیگه راجع به زندگی زناشویی که فکر میکنم دین اسلام واقعا تو این زمینه ها  گل کاشته و چه بسا اگه مسلمون بودن اصلا این مشکلات و دغدغه ها رو نداشتن.
من کتاب رو دوس داشتم اما نه به اندازه کتاب های لوسی مونتگمری. ولی از این کتاب هم مثل کتاب های مونتگمری نکات زیادی برای زندگی یاد گرفتم.
به مونتگمری اشاره کردم چون عشق زیاد آنشرلی نسبت به جین ایر و چندین بار نام بردن از خواهران برونته تو کتاب های امیلی تشویقم کردن برای خوندن این کتاب. 
با اینکه بلندی های بادگیر خیلی تلخ تر بود نسبت به جین ایر اما حس میکنم به اندازه بند انگشتی اونو بیشتر پسندیدم.
و در مجموع فکر میکنم چندین سال بعد همه این کتاب ها رو دوباره بخونم، شاید اون موقع نظر متفاوتی داشته باشم.
      

2

باشگاه‌ها