بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

امیلی و صعود

امیلی و صعود

امیلی و صعود

4.8
32 نفر |
7 یادداشت
جلد 2

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

57

خواهم خواند

36

امیلی استار با عشق به نوشتن متولد شده است.او یک دختر یتیم ساکن مزرعه نیومون است و نوشتن به او توان روبه رویی با تلخی ها و سختی ها را می دهد.ولی حالا همه دوستانش به دبیرستان ناحیه شروزبری رفته اند و خاله الیزابت عبوس و کهنه اندیش او فقط به شرطی به او نیز اجازه رفتن می دهد که قول بدهد نوشتن را کنار بگذارد!این اولین قدم امیلی در مسیر صعود و رسیدن به قله است.زمانی می رسد که فعالیت های امیلی در شهر شایعه پراکن های شروزبری را به جنب و جوش می اندازد.اما امیلی و دوستانش اعتماد به نفس زیادی دارند-ایلزه یک هنرپیشه مادر زاد است تدی عزمش را جزم کرده تا یک هنرمند بزرگ شود و پری می خواهد یک وکیل جسور باشد.زمانی که شعر های امیلی به چاپ می رسند و او به نویسنده روزنامه شهر تبدیل می شود به نظر می آید که موفقیت -و اولین نشانه های دلدادگی-در راه اند.مدتی بعد امیلی یک پیشنهاد اغوا کننده دریافت می کند و باید تصمیم بگیرد آیا می خواهد مسیر زندگی اش را برای همیشه تغییر دهد یا نه.

لیست‌های مرتبط به امیلی و صعود

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به امیلی و صعود

لعیا عرب

1402/06/16

            چقدر لذت بخش بود!
مثل بارون بهاری دلنشین بود و دلم میخواست تنفسش کنم!
دوستی چهار نفره‌ی امیلی ، ایلزه ، تدی و پری برام خیلی قشنگ بود!
راه سه ساله امیلی در دبیرستان پر از صعودها و نزول ها بود ولی امیلی با وجود شکست ها هیچوقت تسلیم نشد و فقط پافشاریش رو بیشتر کرد.
یکی از چیزایی که راجب خانم مونتگمری خیلی دوست دارم و میپرستمش اینکه در مجموعه ها یک کتاب مختص پیشرفت و پسرفت ها و تلاش های شخصیت اصلی هست ؛ و درباره امیلی این کتاب بود که سختیگری خاله ها ، قلدری در مدرسه ، بی انصافی ها و .... خیلی قشنگ به نمایش گذاشته بود.
خلاصه و کوتاه ؛ من با این کتاب کلللللللی کیف کردم و یک بخشی از وجود من از بابت اینکه جلد بعدی جلد اخره خیلی ناراحته و با این حال نمیتونم خودمو متوقف کنم که سه روزه تمومش نکنم!
 پ.ن۱: تدی و امیلی....؟
پ.ن۲ : خیلی دوست دارم دفتر جیمی رو بخونم!
پ.ن۳ :از کاراکتر اقای کارپنتر خیلی خوشم میاد و امیدوارم جلد بعدی هم ببینمش.
پ.ن۴ :علاقه ای که خاله الیزابت به امیلی پیدا کرده رو خیلی دوست دارم ولی روی صحبتم به خاله الیزابته : فکر نمیکنی یکمی دیر بود؟