امیلی و صعود

امیلی و صعود

امیلی و صعود

4.6
65 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

112

خواهم خواند

50

شابک
9786000803483
تعداد صفحات
624
تاریخ انتشار
1397/11/13

توضیحات

        امیلی استار با عشق  به نوشتن متولد شده است .او یک دختر یتیم ساکن  مزرعه ی نیومورن است و نوشتن به او توان روبه رویی با تلخی ها  و سختی ها را می دهد. ولی حالا همه دوستانش به دبیرستان ناحیه ی شروزبری رفته اند و خاله الیزابت عبوس  و کهنه اندیش او فقط  به شرطی به ائ نیز اجاره رفتن می دهد که قول بدهد نوشتن را کنار بگذارد! این اولین قدم امیلی در مسیر صعود و رسیدن  به قله است.زمانی می رسد که فعالیت های امیلی در شهر،شایعه پراکن های شروزبری  را به جنب و جوش می اندازد. اما  امیلی و دوسمتانش اعتماد  به نفس زیادی دارند- ایلزه یک هنر پیشه ی مادر زاد است.تدی عزمش را جزم کرده تا یک هنرمند بزرگ شود و پری می خواهد یک وکیل جسور باشد. زمانی که شعرهای امیلی به چاپ می رسند  و ا به نویسنده ی روزنامه ی شهر تبدیل می شود به نظر می آیدکه موفقیت و اولین نشانه های دلدادگی-در راه اند. مدتی بعد امیلی یک پیشنهاد اغوا کننده دریافت می کند و باید تصمیم بگیرد آیا می خواهد مسیر زندگی اش را برای همیشه تغییر دهد یا نه.
      

یادداشت‌ها

          چقدر لذت بخش بود!
مثل بارون بهاری دلنشین بود و دلم میخواست تنفسش کنم!
دوستی چهار نفره‌ی امیلی ، ایلزه ، تدی و پری برام خیلی قشنگ بود!
راه سه ساله امیلی در دبیرستان پر از صعودها و نزول ها بود ولی امیلی با وجود شکست ها هیچوقت تسلیم نشد و فقط پافشاریش رو بیشتر کرد.
یکی از چیزایی که راجب خانم مونتگمری خیلی دوست دارم و میپرستمش اینکه در مجموعه ها یک کتاب مختص پیشرفت و پسرفت ها و تلاش های شخصیت اصلی هست ؛ و درباره امیلی این کتاب بود که سختیگری خاله ها ، قلدری در مدرسه ، بی انصافی ها و .... خیلی قشنگ به نمایش گذاشته بود.
خلاصه و کوتاه ؛ من با این کتاب کلللللللی کیف کردم و یک بخشی از وجود من از بابت اینکه جلد بعدی جلد اخره خیلی ناراحته و با این حال نمیتونم خودمو متوقف کنم که سه روزه تمومش نکنم!
 پ.ن۱: تدی و امیلی....؟
پ.ن۲ : خیلی دوست دارم دفتر جیمی رو بخونم!
پ.ن۳ :از کاراکتر اقای کارپنتر خیلی خوشم میاد و امیدوارم جلد بعدی هم ببینمش.
پ.ن۴ :علاقه ای که خاله الیزابت به امیلی پیدا کرده رو خیلی دوست دارم ولی روی صحبتم به خاله الیزابته : فکر نمیکنی یکمی دیر بود؟
        

1