‌ ‌ سیده فاطمه‌معصومه طباطبائی

‌ ‌ سیده فاطمه‌معصومه طباطبائی

@SFM_Tbi

135 دنبال شده

60 دنبال کننده

            دانش‌جوی انسان‌شناسی دانشگاه تهران‌ ‌ ‌
دارنده‌ی مدال برنز المپیاد ادبی

: در تلاش برای فهم 
          

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

نمایش همه

🎭 هامارتیا 🎭

113 عضو

ملاقات بانوی سالخورده

دورۀ فعال

کاغذبازی 📖

167 عضو

کجا می روی؟

دورۀ فعال

باشگاه کتابخوانی نجوا

144 عضو

آوای وحش: متن کوتاه شده

دورۀ فعال

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

به قول پرستو

22

حمام ها و آدم ها

8

مدیر مدرسه
          مدیر مدرسه بیشتر شبیه دست نوشته ها یا خاطره نگاری هایی است که یک مدیر مدرسه از خاطرات دوران مدرسه اش نوشته و چاپ کرده. تحسین شده ترین کار جلال آل احمد و تنها کتاب جلال که رضا امیرخانی در لیست صدتایی اش پیشنهادش داده.

یکی از حسن ها ی کتاب که در بین رمان های ایرانی کم دیده ام ،دغدغه فرهنگی است که نویسنده دارد. این خیلی مهم است.
به جرات می توانم بگویم از بین تمام رمان هایی ایرانی ای که خواندم دغدغه مند تر و فرهنگی تر .
 انگار برای جلال مهم نبوده رمانی بنویسد با تمام ویژگی های رمان حرفه ای بلکه فقط می خواسته از دغدغه فرهنگی ای که داشته سخن بگوید و این خیلی مهم است و همین نکته مدیر مدرسه را خواندنی می کند.

یکی دیگر از شیرینی های کتاب ،قلم جلال است. قلمی که خواننده را خسته نمی کند.دنبال بازی زبانی نیست.قلمی شیوا و روان و دوست داشتنی.
یادم می آید دوران دبیرستان انشایی نوشتم به سبک جلال ،البته خیلی شبیه نشد ولی معلم زبان فارسی ما به به و چهچه ای کرد و احسنت و باریک الله ای گفت که خیلی حال کردم
        

12

پیروزی آینده دموکراسی
          دو مطلب درباره این کتاب هست؛ مطلبی درباره متن و مطلبی درباره ترجمه.

محتوای کتاب متن مکتوب سخنرانی‌ای از توماس مانه که در اوایل به قدرت رسیدن نازیسم و مهاجرتش به آمریکا ایراد شده. مان از مثل «جغد به یونان آوردن» (که معادل همون زیره به کرمون بردن خودمونه) شروع می‌کنه و میگه آمریکا کشوری دمکراتیکه و در این کشور از دموکراسی حرف زدن حکایت مثل بالاست و بعد از مقادیری حرف‌های چاپلوسانه (که شاید هم از سر اعتقاد باشه ولی به عنوان یه آلمانی میهن‌پرست ازش بعیده) میگه که حرف زدن من از دموکراسی برای آمریکا به مثابه تذکاری برای این کشوره چرا که امروز دموکراسی در اروپا به خطر افتاده و آمریکا هم از اروپا جدا نیست. سپس شروع می‌کنه یه سخنرانی طولانی درباره ظهور فاشیسم و تهدیدهای دموکراسی و ... که کاملا یه سخنرانی حوصله سربره و تقریبا نکته مهمی نداره.
مان هر چقدر نویسنده خوبی باشه، به همون نسبت اندیشمند بد و سطحی‌ایه. خاطرم هست تو خاطرات کاتیا مان اومده بود وقتی کتاب دیالکتیک روشنگری تازه چاپ شده بود و آدورنو از مان خواسته بود که مطلبی دربارش بنویسه، مان این وظیفه رو به عهده کس دیگه‌ای قرار میده چرا که معتقد بود از مطالب کتاب تقریبا هیچی نمی‌فهمه!
به همین دلیل که مان اندیشمند عمیقی نیست، متن سخنرانی هم فاقد هرگونه ظرافتیه و در اون به یکسری معروفات و مشهورات درباره فاشیسم و دموکراسی اکتفا شده.

اما ترجمه. مرحوم ندوشن این کتاب رو به عنوان پایان‌نامه ارشدش ترجمه کرده. چاپ اول برای سال ۱۳۲۸ هست و با توجه به توضیحات گویی حدود دو تا سه سال قبل شروع به ترجمه کرده. مترجم دغدغه‌ای درباره ترجمه داشته و اونم این بوده که تلاش کرده در زمانی که نیروهای متفقین درحال خروج از مملکت بودند و تازه داشته نسیم آزادی وزیدن میگرفته، با ترجمه متنی درباره دموکراسی از نویسنده‌ای بزرگ، کمکی به شتاب گرفتن فرایند دموکراتیک شدن کشور بکنه.
چاپ دوم برای سال ۱۳۶۹ و گویی مترجم در این دوران باز هم امید اندکی در قلبش زنده شده و برای همین به صرافت چاپ مجدد کتاب افتاده. این مطلب از دو مقدمه‌ای که مترجم برای چاپ اول و دوم کتاب نوشته قابل استنباطه.

بیشتر از این کتاب نه ارزش ادبی و نه ارزش علمی خاصی نداره.
        

16

خیلی مفید و جذاب بود، اون‌‌قد که گول خوردم وسط این همه درگیری دوباره این کتاب‌و شروع کنم 👌🏻 امیدوارم ادامه بدین و ما هم بتونیم مستفیض شیم!
          «دعوت به فلسفه»

تفکر فلسفی چیه؟ می‌شه گفت «تردید در مبادی بدیهی». یه چیزایی رو همه می‌دونن و بعضاً هرروز باهاش کار دارن. ولی یه جورایی آشنایی‌شدگی ایجاد می‌شه برا ملت و حال ندارن به اساس قضیه فکر کنن. تو تفکر فلسفی میایم وسط مشغله‌های زندگی یه مکث می‌کنیم و با طرح یه پرسش بنیادین می‌گیم عه. حالا واقعاً جریان فلان چیز چیه؟ از مفاهیم  آشنایی‌زدایی می‌کنیم به نوعی.

خا اینم بدیهیه که پرس‌و‌جوی اساسی از هر رشته از فعالیت‌های بشری، فلسفهٔ اون رشته رو می‌سازه. مثل فلسفهٔ سیاسی، فلسفهٔ علم، فلسفهٔ دین، فلسفهٔ هنر و فیلان.

دو بحث اساسی داریم تو سیر تطور فلسفه:
۱. ماهیت هرچیزی که هست چیه؟ (هستی‌شناسی)
۲. درصورتی که اصلاً بتونیم چیزی رو بدونیم، چجوری می‌تونیم بدونیمش؟ (معرفت‌شناسی)

وجه تمایز فلسفه با دین و هنر چی‌چیه؟ اینکه فلسفه به دلیل و برهان آوردن اصرار می‌کنه ولی اون دوتا ناه. البته کامل هم نَناه. ولی خب بیشتر متکی به کشف و شهود و احساس و ایناست دیگه. ولی فلسفه فقط عقل، عقل، عقل.

خو اوکی ولی علمم عقلیه دیگه پس فرقش با فلسفه چیه؟ عاااا ببین عالم کارش با پرسش‌هاییه که جوابشون با آزمایش یا مشاهده مشخصه. ولی فیلسوف بررسی عقلی‌ای می‌خواد که تو قالب روش‌های علمی نمی‌گنجه.

البته فلسفه و علم و هنر داداشی‌ان و با هم وجوه اشتراک زیادی دارن. اصلاً هم در تضاد با هم نیستن. یعنی یه جورایی هدفشون یکیه ولی راه و روششون فرق داره.

------------------

پ.ن: از اونجایی که الان ساعت ۳ شبه و هزاران ایده برای متحول کردن جهان تو سرمه، می‌خوام روزی یک بخش ازش رو بخونم و خلاصهٔ چیزی که ازش فهمیدم رو اینجا بنویسم. اینجوری ۸ آبان کتاب تموم می‌شه و می‌تونم لپ خودمو بکشم. فقط امیدوارم واقعی باشه و جوگیر نشده باشم😔😂
        
سرگذشت فلسفه

16

          «دعوت به فلسفه»

تفکر فلسفی چیه؟ می‌شه گفت «تردید در مبادی بدیهی». یه چیزایی رو همه می‌دونن و بعضاً هرروز باهاش کار دارن. ولی یه جورایی آشنایی‌شدگی ایجاد می‌شه برا ملت و حال ندارن به اساس قضیه فکر کنن. تو تفکر فلسفی میایم وسط مشغله‌های زندگی یه مکث می‌کنیم و با طرح یه پرسش بنیادین می‌گیم عه. حالا واقعاً جریان فلان چیز چیه؟ از مفاهیم  آشنایی‌زدایی می‌کنیم به نوعی.

خا اینم بدیهیه که پرس‌و‌جوی اساسی از هر رشته از فعالیت‌های بشری، فلسفهٔ اون رشته رو می‌سازه. مثل فلسفهٔ سیاسی، فلسفهٔ علم، فلسفهٔ دین، فلسفهٔ هنر و فیلان.

دو بحث اساسی داریم تو سیر تطور فلسفه:
۱. ماهیت هرچیزی که هست چیه؟ (هستی‌شناسی)
۲. درصورتی که اصلاً بتونیم چیزی رو بدونیم، چجوری می‌تونیم بدونیمش؟ (معرفت‌شناسی)

وجه تمایز فلسفه با دین و هنر چی‌چیه؟ اینکه فلسفه به دلیل و برهان آوردن اصرار می‌کنه ولی اون دوتا ناه. البته کامل هم نَناه. ولی خب بیشتر متکی به کشف و شهود و احساس و ایناست دیگه. ولی فلسفه فقط عقل، عقل، عقل.

خو اوکی ولی علمم عقلیه دیگه پس فرقش با فلسفه چیه؟ عاااا ببین عالم کارش با پرسش‌هاییه که جوابشون با آزمایش یا مشاهده مشخصه. ولی فیلسوف بررسی عقلی‌ای می‌خواد که تو قالب روش‌های علمی نمی‌گنجه.

البته فلسفه و علم و هنر داداشی‌ان و با هم وجوه اشتراک زیادی دارن. اصلاً هم در تضاد با هم نیستن. یعنی یه جورایی هدفشون یکیه ولی راه و روششون فرق داره.

------------------

پ.ن: از اونجایی که الان ساعت ۳ شبه و هزاران ایده برای متحول کردن جهان تو سرمه، می‌خوام روزی یک بخش ازش رو بخونم و خلاصهٔ چیزی که ازش فهمیدم رو اینجا بنویسم. اینجوری ۸ آبان کتاب تموم می‌شه و می‌تونم لپ خودمو بکشم. فقط امیدوارم واقعی باشه و جوگیر نشده باشم😔😂
        
سرگذشت فلسفه

16