توصیف جنگ و حال و هوای اون زمان از زبونیه ذختر نوجون
به نظرم شاید خیلی چیز خاصی نداشت و تقریبا تا اواسط داستان روند یکنواختی داشت و تا قبل از ریختن روغن چرخ داخل ظرف عسل اتفاقی نمی افتاد بعئد از اون چدین اتفاق پشت صسر هم رقم خورد و از نظر قصه ناگهان تموم شد ومن بعد از اتمام کتاب باخودم گفتم خوب که چی
یه جوارایی روایت آقا مسعود رو وسط راه ولش کرد
در کل بد نبود..
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.