این دو جلد کتاب (ما تمامش میکنیم و ما شروعش میکنیم )و بخونید برای اینکه یاد بگیرید آدم‌های واقعی، توی زندگی واقعی، باید چه تصمیم‌های واقعی‌ای بگیرن...
بخونید برای اینکه اعتماد بنفستون بیشتر بشه و باورتون بشه لایق چیزای خوب هم هستید...
بخونید برای اینکه قدر داشته‌هاتون رو بدونید و برای رویاهاتون بجنگید...
و بفهمید که چه وقت، واقعا وقتشه که تمومش کنید و چه وقت برای شروع باید تلاش کنید..

از لحاظ شرح و بیان احساسات، درک عواطف، بیان سختی های جدایی و طلاق و ... بهترین کتابی بود که خوندم..
در تمام مدت مطالعه این کتاب فقط یه سوال از خودم پرسیدم: اگه من جای لی لی بودم چه تصمیمی میگرفتم؟!
          

            کافر اگه عاشق شود بی پرده مومن می‌شود
چیزی شبیه معجزه با عشق ممکن می‌شود..🤍💫

 کتاب، عاشقانه ای مذهبی در زمان غیبت امام زمان(عج ) است.

داستان درمورد جوانی خوش سیما و ثروتمند به نام هاشم است که درگیر عشق نافرجامی میشود..
و در مسیر رسیدن به این عشق اتفاقات عجیبی برایش رخ میدهد و درگیر مسائل تازه ای میشود!
داستان واقعیِ تشرف ابوراجح به محضر امام زمان(عج ) شیرینی دلچسبی در کتاب به وجود آورده ..

کتاب باعث فکر و تأمل میشود ، متنش جوری هست که آدم و مجذوب داستان میکند و توانایی اینکه خواننده رو به دنبال خود بکشد و دارد..
ولی شاید ماجرای عاشقانه‌اش کمی بی معنی باشه ، مخصوصا عشق در یک نگاه که درحال حاضر خیلی ملموس نیست ...

ولی درکل کتاب قشنگی هستش و اگه به کتاب های تاریخی ، و عاشقانه‌ی مذهبی علاقه دارید حتما مطالعه کنید :)👌
          

            موارد مورد نیاز برای مطالعه این کتاب:
یک لیوان چای ☕
آرامش و سکوت به مقدار کافی
یه پشتی که بهش تکیه بدید و شروع به مطالعه کنید 📚

کلاریس عزیز 
با اینکه تا به حال آبادان نرفتم 
و تجربه ای از زندگی متاهلی  نداشتم 
ولی درکنارت تونستم جفتش و حس کنم !
زمان هایی که با بی توجهی همسرت آرتوش مواجه می‌شدی احساست را درک می‌کردم ..

درکنارت از روزمرگی های خانه داری و بی توجهی اهالی خونه احساس خستگی و سرخوردگی کردم ..

از اینکه هیچکس متوجه حالت نبود قلبم مچاله می‌شد !
وقتایی که اطرافیان متوجه نیازهات نمی‌شدن و فرصتی برای انجام  کارهای مورد علاقت نداشتی، نا امیدیت و می‌فهمیدم   ..

با شیرین زبونی دوقلوهات قند در دلم آب می‌شد..
بزرگ شدن رفتارهای پسرت، آرمن و حس می‌کردم و دلم برای شوخی هاش ضعف می‌رفت 

در آخر وقتی بعد از مدت ها کسی پیدا شد که متوجهت بشه ، حالت و درک کنه و کمی هم به تو اهمیت بده منم مثل تو غرق حس های ضد و نقیض شدم..

خانم پیرزاد به زیبایی احساسات یک خانم خانه دار و نیازهاش و توصیف کردن ..
کتاب دوست داشتنی بود، برخلاف بعضی از دوستان از پایان کتاب هم لذت بردم :)🤍
          

            کتاب از نظر شخصیت پردازی گاهی قوی و گاهی ضعیف بود!
 داستان به شدت کند پیش میرفت ، شاید بشه گفت یک سوم آخر کتاب تازه جذابیت پیدا کرد..

داستان درمورد سه خانم ، به نام های ؛ ریچل، آنا و مگان است که دور از هم زندگی می‌کنند و شناخت درستی از هم ندارند ولی زندگی آنها به همدیگر گره خورده است!

ریچل خانمی شکست خورده و معتاد است که تصور میکند تنها کسی که زندگی اش نابود شده خودش است! 

ریچل هرروز مسیر تکراری را با قطار طی میکند ،
ولی یک روز از پنجره قطار اتفاق عجیبی را تماشا میکند که مقدمه ای بر یک قتل است!