بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

Fatemegh

@Fatemegh

44 دنبال شده

41 دنبال کننده

                      به گریز فکر کردم...با کتاب خواندن بگریزم...گریزی نه از زندگی، که به سوی آن...
                    

یادداشت‌ها

نمایش همه
                اول که می‌خواستم بخونم نظرات این‌کتاب و خوندم و با توجه به نظرات با این دید شروع کردم که یک کتاب معمولی و عادی رو قراره بخونم... ولی اعتراف میکنم از همون فصل اول جذبش شدم بعدش عاشقش شدم... خود خود افکاری بود که تو ذهن شکل میگیره و قدرت بیانش و نداری و یا شاید بلد نیستی درباشون حرف بزنی... عالی بود...
"درباره‌ی دنیاهایی است که وجود ندارند. مطالعه‌ای روی پناهگاه‌های درونی، نقشه‌ی مکان‌هایی که وقتی عرصه تنگ می‌شود و دنیای واقعی را نمی‌توان برتابید آدم‌ها در آن پناه می‌جویند."
"اما گمان می‌کنم برای تغییر زندگی آماده‌ام."
"دلم می‌خواست طور دیگری زندگی کنم، همین. حالا که نمی‌توانم دنیا را عوض کنم، دلم می‌خواخد دست کم بکوشم تا خودم را تغییر دهم. ولی نمی‌خواهم در این راه تنها باشم. من به قدر کافی تنها هستم و چه تقصیر خودم باشد، چه نباشد، من افسرده‌ام. از روزی که راجع به روری حرف زدیم، مدام به فکرش هستم. دلم برایش تنگ شده. دلم برای مادرم تنگ شده. کمبود همه‌ی کسانی را که از دست داده‌ام، احساس می‌کنم. بعضی وقت‌ها چنان دست خوش غم و غصه می‌شوم که زنده ماندنم زیر بار چنین غمی برایم باور نکردنی است. هتل اگزیستانس؟ حتما با زندگی با دیگران ارتباط دارد، با ترک این شهر کثیف و شرکت در زندگی کسانی که دوست دارم و به آن‌ها احترام می‌گذارم."
"وقتی کسی این شانس را دارد که در ماجرایی زندگی کند و در دنیایی خیالی به سر برد، دردهای دنیای واقعی ناپدید می‌شوند. تا وقتی حکایت ادامه یابد، واقعیت وجود نخواهد داشت."
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            اول که می‌خواستم بخونم نظرات این‌کتاب و خوندم و با توجه به نظرات با این دید شروع کردم که یک کتاب معمولی و عادی رو قراره بخونم... ولی اعتراف میکنم از همون فصل اول جذبش شدم بعدش عاشقش شدم... خود خود افکاری بود که تو ذهن شکل میگیره و قدرت بیانش و نداری و یا شاید بلد نیستی درباشون حرف بزنی... عالی بود...
"درباره‌ی دنیاهایی است که وجود ندارند. مطالعه‌ای روی پناهگاه‌های درونی، نقشه‌ی مکان‌هایی که وقتی عرصه تنگ می‌شود و دنیای واقعی را نمی‌توان برتابید آدم‌ها در آن پناه می‌جویند."
"اما گمان می‌کنم برای تغییر زندگی آماده‌ام."
"دلم می‌خواست طور دیگری زندگی کنم، همین. حالا که نمی‌توانم دنیا را عوض کنم، دلم می‌خواخد دست کم بکوشم تا خودم را تغییر دهم. ولی نمی‌خواهم در این راه تنها باشم. من به قدر کافی تنها هستم و چه تقصیر خودم باشد، چه نباشد، من افسرده‌ام. از روزی که راجع به روری حرف زدیم، مدام به فکرش هستم. دلم برایش تنگ شده. دلم برای مادرم تنگ شده. کمبود همه‌ی کسانی را که از دست داده‌ام، احساس می‌کنم. بعضی وقت‌ها چنان دست خوش غم و غصه می‌شوم که زنده ماندنم زیر بار چنین غمی برایم باور نکردنی است. هتل اگزیستانس؟ حتما با زندگی با دیگران ارتباط دارد، با ترک این شهر کثیف و شرکت در زندگی کسانی که دوست دارم و به آن‌ها احترام می‌گذارم."
"وقتی کسی این شانس را دارد که در ماجرایی زندگی کند و در دنیایی خیالی به سر برد، دردهای دنیای واقعی ناپدید می‌شوند. تا وقتی حکایت ادامه یابد، واقعیت وجود نخواهد داشت."
          
Fatemegh پسندید.
            معرفی رمان ایرانی « خانه ادریسی‌ها » 📖
#غزاله_علیزاده
اگر بخوام #خانه_ادریسی‌ها رو در یک جمله خلاصه کنم ، میتونم بگم ؛رمانی چندلایه و عمیق با داستانی تمثیلی و ساده.
رمان خانه ادریسی‌ها، مشهورترین اثر غزاله علیزاده است که در سال ۱۳۷۰ در دو جلد به چاپ رسید و سه سال بعد از مرگ نویسنده ، در سال ۱۳۷۸، برنده لوح زرین و جایزه بیست سال ادبیات داستان‌نویسی شد.
داستان کتاب خانه ادریسیها، درباره شهری است به نام عشق آباد و گروهی به قدرت رسیده که وارد شهر شده‌اند تا حق مظلومین را از ثروتمندان بگیرند و آنها را از خانه هایشان بیرون کنند.
کل ماجرا در یک خانه بزرگ و قدیمی می‌گذرد. ادریسیها نخستین ساکنین خانه هستند: مادربزرگ زلیخا (خانم ادریسیها)، لقا (دختر میانسال خانم ادریسیها که عمرش را به تنهایی و دور از مردها به گذرانده است)، وهاب (نوه پسری خانم ادریسیها که در خارج تحصیل کرده ) و یاور (باغبان پیر خانه).ساکنین خانه خود را در خانه و خاطرات گذشته زندانی کرده‌اند. آنها هرگز خانه را ترک نکرده‌اند و به گفته وهاب علتش « خو گرفتن، ناچاری و تن آسایی بوده است ». این خانه پر از رخدادهای شگفت انگیز، اندوهگین و عجیب است.
به نظر می‌رسد که سرنوشت زنان در نسل‌های مختلف یکی از دغدغه‌های غزاله علیزاده در کتاب خانه ادریسی ها بوده است. او در این رمان سرنوشت چند زن از این خاندان را به صورت کلیدی مورد پردازش خود قرار داده است. زنانی که هر کدام به گونه‌ای یا زندگی خود را از دست داده‌اند یا حق شاد زیستن را.

پ.ن ۱: گرچه سبک رمان رئال (واقع‌گرایانه) است اما اکثر  روایت‌ها و دیالوگ‌ها نمادینند و تمثیل‌ها و توصیفاتی که در متن استفاده شده ،نشاندهنده باورها و جهان‌بینی نویسنده و همچنین مناسبات اجتماعی افراد و یا کاراکترهاست‌.
و البته میشه گفت که گاهی نگاه غزاله به محیط، مکان‌ها و شخصیت‌ها، شاعرانه و فراواقعی است به همین دلیل گفتارها در سطح یک مکالمۀ معمولی صورت نمی‌گیرد و همین امر موجب سخت‌خوانی این رمان شده است .
پ.ن۲: پیشنهاد میکنم این کتاب رو بدون وقفه و آهسته و باتمرکز بخونید و حتما قبل از شروع کتاب ،خلاصه‌ای ازش در ذهن داشته باشید تا هنگام رویارویی با حوادث و کاراکترهای متعدد، رشته داستان از دستتون در نره.
پ.ن۳: خوندن این رمان رو به همه توصیه نمی‌کنم.اگر از طرفداران داستان‌های بی‌تکلف و روان هستین ، این کتاب رو نخونید .

          
Fatemegh پسندید.

چه بسیار سخنان که ناگفته می‌ماند، چرا که آن‌ها را به‌هنگام نگفته‌ییم. چه بسیار لبخندها که یک روز می‌بایست به چشمان ملتمس کودکی پیشکش کنیم، که نکردیم و خشکید _ برای ابد. چه بسا گریه‌های به‌هنگام . چه بسا فریادهای اعتراض به‌هنگام. چه بسا رزم‌های به‌هنگام. چه بسا به‌هنگام‌ها که بی‌هنگام شد، و دیگر به کار نیامد و پوسید ، و غبار شد و در نبشِ قبر گذشته‌ها نیز استخوان‌های پوک آن یافته نشد که نشد ؛ اما حسرتش ماند که ماند. دیر نباید کرد. این کاروان ، معطّلِ من و تو نخواهد شد.... #سه_دیدار

Fatemegh پسندید.