هنر ظریف بی خیالی

هنر ظریف بی خیالی

هنر ظریف بی خیالی

مارک منسون و 1 نفر دیگر
3.9
194 نفر |
60 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

57

خوانده‌ام

492

خواهم خواند

198

شابک
9786008866619
تعداد صفحات
136
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        این کتاب رنج های شما را به ابزار، زخم هایتان را به قدرت، و مشکلاتتان را به مشکلاتی معمولی تر تبدیل می کند. این پیشرفتی واقعی است. این کتاب را به چشم راهنمایی برای رنج هایتان بنگرید؛ راهنمایی برای چگونگی رنج کشیدن آسان تر و معنی دارتر. با شفقت و فروتنی بیش تر نگاهش کنید. این کتابی است درباره ی برداشتن قدم های سبک تر با وجود بارهای سنگین روی دوشتان، درباره آرامش بیش تر در برابر بزرگ ترین ترس هایتان و خندیدن به اشک هایتان در همان حالی که از چشمتان سرازیر است. این کتاب به شما یاد نمی دهد چطور به دست بیاورید یا بیندوزید، بلکه یاد می دهد چطور ببازید و رها کنید. به شما یاد می دهد چطور سیاهه ای از زندگی تان بسازید و همه چیز جز مهم ترین ها را خط بزنید. به شما یاد می دهد چشمانتان را ببندید و مطمئن باشید که می توانید خودتان را به پشت رها کنید، و اگر زمین خوردید اشکالی ندارد. به شما می آموزد که دغدغه های کم تری داشته باشید. به شما می آموزد که سعی نکنید.
      

لیست‌های مرتبط به هنر ظریف بی خیالی

فلسفه دردمولانا و حکایت رنج انسانفلسفه ای برای زندگی: رواقی زیستن در دنیای امروز

از رنج و درد و روزگار

6 کتاب

این دنیا طوری طراحی شده که تحت هیچ شرایطی خالی از رنج نیست . هر کاری کنیم گریزی از این نیست که چیزی آزارمون بده . ولی رنج همچین هم چیز بدی نیست که ما فکر می‌کنیم ، رنج حاوی معناست . اگر بخوام استعاری به قضیه بپردازم رنج همون بازکننده چشم سوم ماست ، چشم سومی که ما ما رو قادر به دیدن چیزهایی میکنه که همیشه در وجودمون و در محیط ، بین روابط روزمرمون و دیگر صحنه های زندگی بوده ، وجود داشته ولی ما قادر به دیدنشون نبودیم . درواقع یک موهبته ، که وجود ما رو صیقل میده ، جنسمون رو فولاد آبدیده میکنه . رنج متصل به هسته وجود ماست ، دل ما ، احساسات ما . رنج صورت های مختلف داره ، افسردگی ، فقدان یک عزیز ، دوری ، داغدیدگی ، خیانت و بدعهدی ، عشق ، ناملایمات روزگار ، بی معنایی ، فقدان غایت . گاهی رنج رو گذر روزگار بر ما تحمیل میکنه ، گاهی اشتباهات خودمون و گاهی خودمون برای رسیدن به هدفی رنج رو به خودمون تحمیل می‌کنیم . از طرفی گاهی رنج رو و درد رو با جسممون حس می‌کنیم ، گاهی با روح و روانمون ، ولی نوع دیگه ای از رنج هست که منشاش رو نمیشناسیم ، حتی ممکنه ندونیم که وجودمون فسرده و پژمردس و فقط دلمون خوشه به پوسته هایی از زندگیم . رنج به خودی خود مساله ای نیست ، مثل اشتباهات داوری در جریان مسابقه فوتبال . تنها مساله ای که هست رویکرد ما و برخورد ما با رنجه . زندگی من همه با رنج گذشت ، سترگ ترین و مردافکن ترینشون ، واسه همین خخخوب میشناسمش

11

پست‌های مرتبط به هنر ظریف بی خیالی

یادداشت‌ها

فهیمه

1401/3/4

          یک قسمت از شیکاگو مد هست که توی اون مردی به اورژانس مراجعه می کنه و از صدای بلند قبلش شکایت می کنه. دکترها اول چندان جدی نمی گیرن و فکر می کنن ریشه ی مشکل روانیه، اما بعد از معاینه متوجه می شن اسکار تیشو مربوط به یک جراحت قبلی، دقیقا مثل یک آمپلی فایر عمل می کنه. یعنی صدای قلب مرد واقعا بلنده و هیچ درمانی هم نداره. اما یک کاری می کنن: قلب مرد رو با سونو بهش نشون می دن و می گن ببین، قلبت داره می جنگه تا تو رو زنده نگه داره تا با این صدا آشتی بدنش.
منسن هم تقریبا چنین کاری می کنه. به جای اینکه مثل کتاب های خودیاری دیگه، راه حل رهایی از رنج و مشکلاتو نشون بده، میگه زندگی تماما رنجه و قرار هم نیست جز این باشه. پر از مشکله و هر راه حلی هم بعدا تبدیل به مشکل جدیدی می شه. رنج ها و مشکلات "بد" نیستن، زندگی همینه. منتها نکته ای که وجود داره اینه که ما تا حدی می تونیم رنج ها و مشکلاتمون رو انتخاب کنیم. می تونیم دغدغه هامون رو انتخاب کنیم و باید انتخاب کنیم. چون نمی تونیم دغدغه ی همه چیز رو داشته باشیم. 
در ادامه هم میگه ما باید بدونیم که خیلی چیزها رو نمی دونیم و این بد نیست. باید بدونیم که ما خاص نیستیم، تافته ی جدا بافته نیستیم. نه خودمون خاصیم و نه مشکلاتمون... و خیلی چیزهای تقریبا بدیهی دیگه :)
من هم از لحن نویسنده لذت بردم و هم از ترجمه ی خوب میلاد بشیری و پیشنهاد می کنم امتحانش کنید.

+ خیلی ها از لحن نویسنده خوششون نیومده به خاطر فحش های زیادی که داده! در ترجمه که فحش ها انگشت شمار بودن :)
++ عنوان "هنر ظریف رهایی از دغدغه ها" مناسب دو سه فصل اول کتابه. این کتاب راهنمای خوب زندگی کردنه بیشتر. احتمالا نویسنده با اون فحشی که در عنوان داده، صرفا قصد جلب توجه داشته :)
+++ یک مقدار پشیمونم که الان خوندمش. موقعی بخونیدنش که وقتتون باز باشه، بتونید تو یکی دو روز جمعش کنید. من ده روز طولش دادم و پشیمونم. احتمالا یک بار دیگه می خونمش.
        

18

        صرفا در کتاب ما را به عنوان خواننده  در هم میکوبد و حرف های نویسنده کمی از حد نیاز تجاوز می‌کند .
کاش کمی ملایم تر بود تا قابل استفاده تر باشد.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

Mehrdad

1403/5/27

          خط فکری نویسنده به شدت نزدیک به فیلسوفان اگزیستانسیالیست است یا همان فلاسفه وجودی . برای بهتر فهمیدن این کتاب خوب است نگاهی به شوپنهاور و در ادامه فلاسفه وجودی مانند کامو و سارتر بیاندازید . کتاب ابتدا با قلمی روان و طنز شروع می شود و هرچه میگذرد متوجه جدی تر شدنش میشوید . به فصل آخر که میرسید یکه خواهید خورد از اینکه چگونه مسآله ای به این مهمی ( مرگ ) را فراموش کرده ایم . این کتاب به یاد ما می آورد که روزی خواهیم مرد . بله شاید بدیهی به نظر برسد اما آیا اعتقاد دارید که روزی میمیرید ؟ اگر میخواهید خودتان را امتحان کنید کافی است به دغدغه هایتان نگاهی بیاندازید . آیا با خودتان فکر میکنید که فلان فامیلتان چرا آن حرف را زد و شما را ناراحت کرد ؟ یا اینکه دغدغه این را دارید که بدانید نتیجه فوتبال دیشب چه شد ؟ و اگر تیم شما برده بود به فلان رفیقتان که طرفدار تیم دیگر بود زنگ بزنید و درباره شرطی که با هم بسته بودید با او صحبت کنید ؟ اگر اینطور است به نظر نمیرسد که هنوز مرگ را باور کرده باشید . و اما درباره امتیازی که دادم ... کتاب علنا جمع آوری سخنان فلاسفه بزرگ گذشته است . سخنانی که برای زمانی اند که هنوز دغدغه های مهمی داشتیم . زمانی که دورمان با این همه مزخرفات پر نبود . اینکه کسی بتواند از این ماتریکس خارج شود و همچنین نکته مهمی را دوباره به ما یادآوری کند کار بزرگی است که نویسنده کرده است . البته از توصیه های مهم کتاب در شروع آن هم نباید گذشت . از دیگر نکته های مهم کتاب حق به جانبی ای است که گریبانمان را گرفته و چه زیبا خودخواهان را به دو گروه تقسیم میکند : 1.کسانی که خودشان را از همه بهتر میدانند 2.کسانی که خودشان را از همه بدتر میدانند و فکر میکنند دنیا همه بدبختی هایش را یکجا روی سر آنها خالی کرده است . و چه جملات زیبایی درباره صداقت و صراحت میگوید . متاسفانه آنرا هم فراموش کرده ایم  . در پایان امیدوارم دوباره به یاد بیاورید که روزی می میرید و امیدوارم صریح تر و البته مهربانانه تر زندگی کنید و سعی کنید که دغدغه های مهمتری برگزینید .
        

15