وداع با اسلحه

وداع با اسلحه

وداع با اسلحه

ارنست همینگوی و 1 نفر دیگر
3.5
112 نفر |
31 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

7

خوانده‌ام

217

خواهم خواند

95

«وداع با اسلحه» روایت دو سرشت و دو غریزه متضاد و متعارض بشری است؛ یکی نماد خشونت، خونریزی، تعارض، تهاجم و تجاوز است که ثمره آن ویرانی و کوچ اجباری مردمانی است که به ستم رانده شده اند، آسیب دیده اند و نصیبی جز آشفته حالی نداشته اند و دیگری نماد مهر است و عشق و دوستی و باروری و فرزندآوری که ثمره آن آرامش است و سکوت و سکونی دلنشین که روح را به تعالی می رساند و درون را به وجد و نشاط و کمال. قهرمان داستان، ستوان آمریکایی است که به انتخاب خویش به ارتیش ایتالیا می پیوندد و بر پرستار داوطلب انگلیسی عاشق می شود و آن گاه که بر بیهودگی این نبرد بی فرجام پی می برد، به دنیایی پناه می برد که نماد آرامش است و در همه سده های گذشته اش از جنگ دوری گزیده: سوییس. سرزمینی که از جهان وحشت و جنگ به اندازه یک دریاچه فاصله دارد و از دنیای خشونت و سبعیت، هزاران کیلومتر و در آن جاست که می توان طعم عشق را به همه شیرینی هایش درکام خود چشید. اما افسوس که این شیرینی را دوامی نیست... .

پست‌های مرتبط به وداع با اسلحه

یادداشت‌های مرتبط به وداع با اسلحه

            کاترین:  بیا موضوع جنگ رو کنار بزاریم. 
هنری: خیلی سخته! چون دیگه هیچ کناری نمونده که جنگ رو اونجا بزاریم

وداع با اسلحه داستان جوانی آمریکایی است که داوطلبانه وارد ارتش ایتالیا شده . عاشق دختری به نام کاترین میشود و سختی های زیادی را تحمل میکند تا از جنگ فرار کند...
داستان عشقیست که در بطن جنگ شکل میگیرد و با پایانی تلخ، تمام میشود
داستان جنگیست که بی رحمانه حتی آنهایی که موفق میشوند از دستش فرار کنند را به کام مرگ میکشد و جز مرده ای متحرک از آنها باقی نمیگذارد.

این رمان دقیقا نقطه مقابل داستان یک انسان واقعی است . پوریس پوله وی در یک انسان واقعی خلبان جوانی را تصویر میکند که علیرغم سختی های فراوان و از دست دادن پایش در میدان جنگ ، تلاش میکند دوباره به میدان باز گشته و یکبار دیگر حمله ی هوایی به دشمن را تجربه کند . 
با اینکه جنگ طلب نیستم و از جنگ دل خوشی ندارم ولی از رمان هایی مثل «داستان یک انسان واقعی» بیشتر خوشم می آید. روح حماسه را بیشتر از ترس و فرار از جنگ دوست دارم.

وداع با اسلحه را بخوانید چون یک شاهکار است. همینگوی با اینکه این داستان را با قلمی بسیار سبک و روان نوشته ولی جنگ را استادانه توصیف کرده و تصاویری خلق کرده که مطمئنا مدتها در ذهن خواننده خواهد ماند.
.
          
            یک. وقتی که در حال خواندن این کتاب بودم، احساسات متنقاصی به من دست می‌داد. گاهی حوصله‌ام را سر می‌برد و گاهی واقعا نمی‌شد کتاب را زمین گذاشت. راوی ماجرا مدام از جنگ و رنج‌هایش به رابطه‌ی عاشقانه و مشروب پناه می‌برد، این هجوم احساسات متناقص به خواننده ناشی از همین دوگانه‌ی آرامش عشق و جنون جنگ بود. دوگانه‌هایی پررنگ: دوستی و جنگ. واقعیت و خیال. آزادی و گرفتاری. و در آخر دوگانه‌ی اصلی: اراده‌ی معطوف به زندگی و هجوم مرگ.
دو. قصه‌ی کتاب به وضعیتی که امروز درگیرش هستیم بسیار نزدیک است. آشوب کرونا. بیرون از خانه آشوبی عظیم برپا است و گویی کاری هم از دست مردمان جهان برنمی‌آید. هر لحظه ممکن است مرگی ناگهانی به سراغت بیاید و امتداد تو را در جهان ناتمام بگذارد. از این آشوب، از این ناتوانی، همه به خلوت خزیده‌ایم و امیدواریم ماجرا به زودی پایان بگیرد. اما خیلی وقت‌ها ماجرا و آشوب دیگر برای ما تمام نمی‌شود. بچه‌ای مرده متولد می‌شود، عزیزی از دست می‌رود، عشقی ناکام می‌ماند و زخمی روی صورتت می‌نشیند که همیشه به یادگار باقی می‌ماند و شرایط دیگر برای تو، نه در خلوت و نه در خیابان عادی نمی‌شود. آشوب برای همیشه در وجودت حکم‌فرما می‌شود.
سه. جنگ و هر چیزی که زندگی آدم‌ها را در دوره‌ای تحت تاثیر قرار می‌دهد شاید به لحاظ تاریخی، در روزی شروع شود و در روزی دیگر متوقف شود. اما هیچ‌وقت تمام نمی‌شود. تا ابد در وجود آدم‌ها و رنج‌هایشان امتداد پیدا می‌کند. تمام.
          
۱. جنگ و ع
            ۱. جنگ و عشق، شاید به گمان دورترین مفاهیم از یک‌دیگر باشند؛ اما گاه زندگی، آن‌ها را بر دو روی یک سکه می‌نشاند، بر دو چهره از یک انسان. این است که عشق، در قلب سربازی می‌نشیند که تفنگی را به سمت قلب دیگری نشانه رفته. 
جنگ به یک‌باره از راه می‌رسد؛ همان‌طور که عشق. و عشق ناگزیر می‌نماید؛ همان‌طور که جنگ. و از هر دو یک چیز باقی می‌ماند: اندوه. کتاب وداع با اسلحه، تقابل این دو معناست و جدال آن‌ها برای آن که زندگی را به راه خود بیاورند؛ اگر بتوانند.

۲. خواندن کتاب وداع با اسلحه، مانند تماشای مسابقۀ دوی استقامت است. باید ساعت‌ها به تماشای آن بنشینید بدون اینکه در انتظار رخدادی خاص یا اتفاقی هیجان‌انگیز در طول مسابقه باشید. برخلاف مسابقات دوی سرعت، که خواندن بسیاری از کتاب‌ها به آن شباهت دارد، در دوی استقامت، شاهد دویدن تعدادی ورزشکار هستیم که ساعت‌ها با سرعتی نه‌چندان زیاد، می‌دوند و اصراری هم بر پیشی گرفتن از یک‌دیگر ندارند. هرچند که تماشای آن خالی از لذت نیست، اما نتیجۀ آن نیز تا آخرین لحظات قابل پیش‌بینی نخواهد بود. برای نوشیدن این شهد باید تا آخرین کلمات به نویسنده فرصت داد.