بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یک خوشه انگور سرخ

یک خوشه انگور سرخ

یک خوشه انگور سرخ

4.1
27 نفر |
13 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

52

خواهم خواند

30

کتاب حاضر، داستانی است که با نگاه به زندگی امام جواد (ع) نوشته شده است. راوی این داستان ام فضل همسر امام و دختر مأمون است که درنهایت با تحریک معتصم خلیفه عباسی، امام نهم شیعیان را مسموم و به شهادت می رساند. نویسنده در این رمان ام فضل را به عنوان راوی کتاب انتخاب کرده است و سعی کرده با نگاهی تازه به نقش او به عنوان یک شخصیت منفور و درعین حال ترسو و ناتوان در انتخاب میان خیر و شر، روایتی دست اول از زندگی امام هشتم و نهم شیعیان بیان کند، اما هنر او در روایت را باید در به تصویر کشیدن درون کاخ عباسی و نیز درون ذهن خود به عنوان عضوی تراز اول از آن و نیز ترسیم سیمای دو خلیفه عباسی از سویی و نیز ترسیمی از سیمای امام شیعه و سیره و زندگی و منش اخلاقی او از سوی دیگر دانست؛ تلفیقی که در قالب داستان بلند پیش ازاین کمتر در افق ادبیات داستانی رخ داده است.

لیست‌های مرتبط به یک خوشه انگور سرخ

نمایش همه
به امین بگو دوستش دارمبانوی عاشق: روایتی داستانی از بانو خدیجه (ع)ناتا

تاریخ اسلام و تشیع

18 کتاب

۱۸ کتاب که با مطالعهٔ آنان، سفری به تاریخ اسلام و تشیع خواهیم داشت. شاهد تولد حضرت محمد(ص) و سپس یتیم شدنش خواهیم بود. او را در آغوش ابوطالب و فاطمه بنت اسد نوازش میکنیم و وقتی جوان شد، دستش را در دست بانو خدیجه(س) خواهیم گذاشت. کمی بعد به رسالتش ایمان میاوریم. ظهور اسلام را به چشم خویش خواهیم دید و دشمنی مشرکان مکه با پیامبر را شاهد خواهیم بود. در فراق بانو خدیجه(س) اشک میریزیم و دختر او و پیامبر، حضرت فاطمه زهرا(س) را دلداری خواهیم داد. مسلمانان را تا مدینه همراهی خواهیم کرد و پرچم اسلام را روز به روز بالاتر خواهیم برد. مکه را فتح و در غدیر خم با حضرت علی(ع) بیعت خواهیم کرد. در داغ پیامبر میگریم و هنوز داغدار پیامبریم که داغ دخترشان را بر دلمان خواهند گذاشت. عهدشکنی مسلمانان را میبینیم و خلافت غاصبان را شاهد خواهیم بود. میبینیم که اسلام دارد از راه منحرف میشود اما کاری نمیتوانیم بکنیم. سرانجام حق به حق دار میرسد. با حضرت علی(ع) همراه میشویم در حکومت بی همتایش. در صفین کنار حضرت خواهیم بود اما حق باز به ناحق میرسد و معاویه حاکم مسلمانان میشود. گلچین روزگار خیلی زود گل های دیگرش را هم میچیند. هنوز داغ حضرت علی(ع) را دوام نیاورده، امام حسن(ع) را هم با زهر جعده از دست خواهیم داد. جنایت کربلا را خواهیم دید و مسمومیت هریک از امامانمان را به دست امویان و عباسیان شاهد خواهیم بود. سرانجام به سامرا میرویم و این تاریخ پر فراز و نشیب را با شهادت امام یازدهم و غیبت امام دوازدهم به پایان میرسانیم.

یادداشت‌های مرتبط به یک خوشه انگور سرخ

            کتاب یک خوشه انگور سرخ، زندگی امام محمد ابن علی ابن موسی الرضا علیهم‌السلام (امام جواد) را روایت می کند.
روایت داستان روان و خوب است و خواننده از خواندن خسته نمی‌شود و کشش ماجراهای داستان طوری است که تا پایان خواننده را با خود می‌بَرَد.
نثر کتاب فاخر، زیبا و جذاب است و مناسب روایت یک داستان تاریخی مذهبی است.
البته انتخاب این واژگان و عبارات، بین شخصیت‌ها، ماجراها و خواننده مرز باریکی ساخته و باعث شده کمی از صمیمیت دور شود و خواننده بیشتر، ماجراها را پی بگیرد و کمتر با شخصیت‌ها همراه شود و با آنان همزاد پنداری نماید.
نویسنده شخصیت‌های داستان را به خوبی و بی‌اغراق توصیف کرده، تا جایی که برای خواننده باورپذیر به نظر می‌رسند.
چون نویسنده یک خانم است؛ در پرداخت شخصیت بانوان و به‌ویژه ام‌فضل، بسیار خوب عمل کرده و نیات و احساسات زنانۀ او را به زیبایی توصیف کرده است.
در مجموع از خواندن داستان لذت بردم و به علاقه‌مندان اهل‌بیت علیهم‌السلام توصیه می‌کنم، کتاب را بخوانند و از خانم سلیمانی ازندریانی بابت نوشتن این کتاب سپاس گزارم.
نمونۀ نثر کتاب: « ... خلیفه بعد از پدر، باید فرزند من باشد. نه عمویم معتصم و نه حتی برادرانم عباس و جعفر.
فرزند من اولاتر است به خلافت. او، هم خون ابوطالب در رگ دارد، هم خون عبدالله و هم خون عباس.
او خون پیامبر را نیز در رگ دارد. او هم حمایت بنی‌هاشم را خواهد داشت و هم حمایت بنی‌عباس را.
ای کاش قبل از به دنیا آمدنش، پدر کار معتصم را یک‌سره کند. اما نه ... با مرگ معتصم ولایت‌عهدی نصیب عباس می‌شود. باید تا تولد حسینم صبر کنیم.
باید صبر کنم. باید صبر کنم. اما صبر تا کِی؟ تا کجا؟ می‌ترسیدم چشم ببندم و باز کنم و ببینم دامن سمانه پر از فرزند است و من همچنان در حسرت.
آرزوهای من چند اتاق آن طرف‌تر در آغوش زنی دیگر شیر می‌نوشید. ... »
          
            نامم زینب است ملقب به ام فضل. شاهدخت قصر خلیفه بزرگ مامون. همه دربرابر من سر خم میکنند. اما یک تصمیم پدر زندگی ام را به زهر بدل کرد. پدر تصمیم گرفته بود که مرا به عقد محمد بن علی در بیاورد. پسر مردی که از اعجاز هایش در زمان حیاتش بسیار شنیده ام. 
حال پسر همان مرد نیز مانند پدرش اعجاز میکند با وجود اینکه کم سن و سال است. 
سال ها در حسرت داشتن فرزندی با خون بنی هاشم و بنی عباس سوختم و در آخر این حسرت به دلم ماند. 
سمانه، چرا او باید فرزندانی از محمد داشته باشد چرا من نه؟ من که از خانواده ای بااصل و نسبم لایق مادر فرزند منتخبم، اما سمانه کنیزی زرخرید بیش نیست، تمام ترس و غم زندگی من که دست از سرم برنمیدارد این است که یکی از فرزندان سمانه آن فرزند منتخب باشد. 
نه نباید این چنین باشد سمانه لیاقت ندارد که مادر فرزند منتخب بعدی باشد. من ام فضل دختر خلیفه بزرگ مامون، من باید مادر آن فرزند باشم. 
گاهی دلم میخواهد تک تکشان رو خفه کنم. 
کاش همان روزی که محمد کوچک بود و در برابر اسب پدرم قد علم کرده بود کارش رو تمام میکرد تا من دستم به خونش آلوده نشود. 

بسایر زیبا، دل نشین و غم انگیز بود. بسیار دوست داشتم این کتاب را عالی بود. 
          
کتابی از د
            کتابی از دوران کودکی تا شهادت امام جواد (ع):
این کتاب از زبان ام‌افضل، دختر خلیفه عباسی روایت میشه که همسر امام جواد (ع) بوده‌ن.
.
۱. آرامگاه امام جواد (ع) به همراه پدر بزرگ‌شان، امام موسی کاظم (ع) در کاظمین قرار داره.
فکر میکنم این کتاب خوبی برای قبل از زیارت کاظمین باشه. حدود یک سال پیش توی سفرمون، اطلاعات خوبی در اختیارمون قرار گرفت ولی من تقریبا همه رو فراموش کردم.
۲. تعدادی کتاب در این زمینه‌ها مطالعه کردم که فکر می‌کنم اطلاعات زیادی بهم ندادن ولی از این کتاب اطلاعات خوبی درمورد زندگی و معجزات امام جواد (ع) به دست میارید.❤️
.
 متن زیر رو از این جهت می‌نویسم که زمان خوندن کتاب اگر درمورد خلیفه‌های عباسی بدونیم به فهم کتاب کمک می‌کنه. (راوی کتاب دختر خلیفه عباسیه)
کمی درمورد خاندان عباسی در اون زمان:
هارون الرشید، پنجمین خلیفه عباسی است.
هارون پسرانی به اسم‌های امین، مأمون، معتصم و قاسم داشته.
مادر مأمون کنیزى به نام «مراجل» از خدمتکاران قصر هارون الرشید بود که در مطبخ مشغول بود.
مأمون پسر بزرگ بوده ولی هارون الرشید اون‌رو به عنوان  ولیعهد دوم معرفی می‌کنه و امین ولیعهد اول است.
بعد از مرگ هارون، امین تلاش می‌کنه پسرش رو به ولیعهدی برسونه درصورتی که مأمون جانشین اوست و این مسئله باعث جنگ بین دو برادر میشه. 
در نهایت مأمون، امین رو می‌کشه و خلیفه میشه.

پس مأمون هفتمین خلیفه عباسی است. حکومت او با دوران امامت امام رضا و امام جواد (ع) همزمان بود.
مأمون امام رضا (ع) رو ولیعهد خودش قرار میده. چرا؟
چون می‌خواسته ایشون رو تحت کنترل خودش داشته باشه تا علیه‌ش اقدامی نکنن و همچنین شایستگی ایشون رو زیر سوال ببره.
ولی وقتی ناکام ماند، امام رضا (ع) رو به شهادت رساند.
📍داستان کتاب از اینجا شروع میشه و مأمون دخترش ام‌فضل رو به همسری امام جواد (ع) در میاره.
بعد از مرگ مأمون، معتصم، برادرش، به جای او مینشینه که شهادت امام جواد در دوران حکومت او اتفاق می‌افته.
.
📕متن کتاب:
«خیزران لبخند تلخی زد و گفت:«کدام‌یک از خاندان ابوالحسن که به سویش آمدند دیدارشان با حضرت میسر شد؟ آن از برادرانش که به حکم حاکم شیراز آن شد سرنوشت‌شان که می‌دانی. چه‌ کسی گمان می‌کرد کاروان جناب احمد آن‌گونه به خاک‌و‌خون کشیده شود او برادر ولیعهد خلیفه بود و برای دیدار با برادر و امامش راهی خراسان شده بود. حاکم شیراز به کدام حکم راه بر آنان بست و همه را از دم تیغ گذراند؟»

«اینان حتی اگر خلافت را حق خودشان هم بدانند، با زور و ضرب شمشیر آن را به دست نمی‌آورند.»

«آن‌طور که معتصم می‌گفت جز حسین‌بن‌علی همه با زهر مسموم شده بودند. حتی اگر همه‌شان به اجبار زهر را نوشیده باشند درباره حسن‌بن‌علی اینگونه نبوده او کاسه زهر را از دست جعده، همسرش گرفته.»
.
معجزات امام جواد که در کتاب به آنها اشاره شده 🌱:
تبدیل خاک به طلا
سبز شدن درخت خشکیده از آب وضوی ایشان
به لرزه در آمدن کاخ مأمون 
خواندن شهادتین چند روز بعد از تولد
آزاد کردن اباصلت از زندان
زنده کردن گاو مرده
.....
عکس:
قلمرو خلیفه عباسی در زمان هارون الرشید
‌.
_نوزدهم فروردین ۰۳