ماجرای هاکلبری فین

ماجرای هاکلبری فین

ماجرای هاکلبری فین

مارک تواین و 1 نفر دیگر
4.0
44 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

120

خواهم خواند

46

ناشر
مهتاب
شابک
0000000109918
تعداد صفحات
394
تاریخ انتشار
1370/5/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
آثار کلاسیک ادبی، میراث ماندگار و بی مرز فرهنگ و هنر بشری به شمار می آیند که تقریبا به همه ی زبان های دنیا ترجمه شده. نشر افق بعضی از شاهکارهای ادبیات کلاسیک را طبق الگویی جهانی و مرسوم، با حذف توصیفات کسالت آور برای مخاطب امروز و مطابق با ذوق و سلیقه ی او کوتاه کرده است.
.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به ماجرای هاکلبری فین

نمایش همه
سرگذشت هکلبری فین
بریدۀ کتاب

صفحۀ 93

مادام مرا که دید زد زیر گریه و گفت تو برّهٔ گمشدهٔ منی؛ اسم چند جک‌وجانور دیگر هم روی من گذاشت، ولی منظور بدی نداشت. بعد از شام هم کتابش را می‌آورد و نَقلِ موسی و گاوچران‌ها را به من درس می‌داد و من هِی به مغز خودم فشار می‌آوردم که این موسی کیست. اما بالاخره معلوم شد موسی خیلی وقت پیش مُرده. من هم تو دلم گفتم پس ولش کن، مهم نیست؛ چون که من به مُرده‌ها هیچ اهمیتی نمی‌دهم. چیزی نگذشت که هوس کردم چُپُق بکشم. به مادام گفتم اجازه هست، گفت نه. گفت این کار زشت است و کثیف است، باید از این کار دست برداری. بعضی از آدم‌ها این جوری‌اند؛ با چیزی که اصلاً نمی‌دانند چیست بیخودی بد می‌شوند. آن مادام خودش داشت سر مرا با نَقلِ موسی می‌بُرد، که نه قوم و خویشش بود و نه چیزی؛ هیچ فایده‌ای هم به حال کسی نداشت، چون که گفتم مُرده بود، اما به چپق‌کشیدن که فایده هم دارد ایراد می‌گرفت. تازه خودش هم انفیه می‌کشید. البته آن هیچ عیبی نداشت، چون خودش می‌کشید.

0

پست‌های مرتبط به ماجرای هاکلبری فین

یادداشت ها

فاطمه

1402/5/15

          نوشتهٔ زیر یادداشتی است که وقتی ۱۶ساله بودم و کتاب را خواندم در آخرین صفحه‌اش نوشتم.

به نام خدا
هکلبری‌فین تمام شد. این دو سال و اندی که در گوشهٔ کتابخانه‌ام جا خوش کرده بود هرگز فکر نمی‌کردم چنین دنیای دوست‌داشتنی و جذابی آن گوشه آرام گرفته باشد.
دوستی گفته بود «هکلبری یه طور غریبی خوبه». راست گفته بود و دقیق. جوری خوب است که نمی‌شود گفت و نمی‌شود از خوبی‌اش برای کسی تعریف کرد. باید باهاش همراه شد تا آرام‌آرام دنیای جذاب هکلبری خودش را نشان دهد و بشود طعمش را -که نمی‌شود گفت شیرین است یا ترش یا شور و تلخ- روی زبان و زیر دندان حس کرد. به گمانم این بریده‌هایی که نوشته‌ام گواهی بدهند. البته که تمام داستان همینقدر جذاب و دوست‌داشتنی و ویژه بود؛ فقط باید صبر کنی. باید بلد باشی روی کلک با هک همراه شوی و با جریان آب‌، گاه تند و گاه آرام، پیش بروی. بعد از مدتی می‌بینی دنیای کتاب تو را با خودش برده. البته من طبعاً این کناره‌گیری و تنهایی و جمع‌کردن و رفتن را دوست دارم و لذتش برایم مضاعف بوده است.
نجف دریابندری استاد ترجمه است. انصافاً به بهترین صورت این داستان را ترجمه کرده، عالی. حتی به نظرم این اثر مارک تواین با ترجمهٔ نجف دریابندری -برای منِ فارسی‌زبان- شیرین‌تر است و بخشی از جذابیت کتاب مدیون این ترجمه است.
در پایان، بین جلد سبز این کتاب دنیایی عجیب، جذاب و به‌طرز غریبی خوب جریان داشت.

۱۳۹۴.۰۱.۲۹
        

0