بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت محمد مهدی جهانگیری

                داستانی دیگر توسط هاک شروع می شود، رفیق شفیق تام از دید دوربین خود روایتی شروع می کند. 
او سرنوشتش را در جایی بغیر از دهکدۀ آرام خود جستجو می کند، می خواهد از رفاه و آسایش لعنتی فرار کند و خودش را به جایی برساند که مجبور به رعایت نظمی نباشد و با قانون و بی قانونی های خودش زندگی کند. 

خب طبیعتا این هدف داستان است اما صرفا بهانه ای برای خلق موقعیت است که هاک هر بار مراتب حماقت خود را ابراز کند که طنز تولید شود:)
نهایتا، تام  در پایان تق و لق داستان به داد هاک می رسد و همۀ مسئولیت داستان را عهده می گیرد تا قبل از اینکه جریان داستان به کوه اصابت کند و متلاشی شود، در سطحی دلنشین فرود بیاید.

در مجموع اوقات خوشی با این داستان سپری کردم.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.