بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

سمفونی پاستورال

سمفونی پاستورال

سمفونی پاستورال

آندره ژید و 2 نفر دیگر
3.3
36 نفر |
18 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

59

خواهم خواند

5

نه،اجازه بدهید به شما بگویم: من چنین سعادتی را نمی خواهم.شما باید متوجه باشید که من... من نمی خواهم این گونه خوشبخت باشم،می خواهم بدانم.چیزهای بسیاری،چیزهای ناگواری،هست که من نمی توانم ببینم،اما شما حق ندارید آنها را از من پنهان کنید.طی این ماه های زمستانی،مدام به این موضوع فکر کرده ام.می ترسم جهان به این زیبایی نباشد که شما قصد دارید به من القا کنید. میترسم نه تنها چنین نباشد،بلکه اساسا جور دیگری باشد.آندره ژید سمفونی پاستورال را در سال 1919و در ایام جوانی نوشت.این کتاب شرح شور انگیزی است از سرگذشت یک دختر نابینا در اوایل قرن بیستم.سمفونی پاستورال،در کنار مائده های زمینی بیش ترین اقبال را در میان خوانندگان آثار آندره ژید یافته است.

لیست‌های مرتبط به سمفونی پاستورال

یادداشت‌های مرتبط به سمفونی پاستورال

            
بگذارید حرف آخر را همین الان بزنیم، اگر دنبال یک کتاب خوش خوان و کم حجم و البته پر کشش بودید می توانید جز لیست انتخابی تان سمفونی پاستورال را هم بگذاریذ، اما… اما نوشتن این کتاب در لیست تان یک شرط دارد. سعی کنید در مسیر بیشتر از زیبایی های محیط لذت ببرید و همه انرژی تان را نگذارید برای مقصد. شاید اصلا مقصدی در کار نباشد و شاید به آن زیبایی که گمان می کردید نباشد.
به گمانم با این تشبیه تصوری از کتاب پیدا کرده اید. اما خب به نظر بد نیست کمی بیشتر در مورد این کتاب صحبت کنیم.
سمفونی شماره شش بتهوون را سمفونی پاستورال هم می نامند. می گویند خالق این اثر شیفته طبیعت بود و آن را تنها محرم راز او می دانند. این سمفونی هم به گونه ای شادی بخش بودن طبیعت برای انسان را القا می کند. حالا تصور کنید این موسیقی برای انسانی نابینا که تنها از زیبایی طبیعت شنیده و البته شنوایی اصلی ترین حس اوست چقدر می تواند دلنشین و زیبا باشد. 
کتاب سمفونی پاستورال که نامش را از این سمفونی وام گرفته داستان تلاش های دختر نابینایی را روایت می کند که سال های ابتدایی از عمرش را  در کلبه ای تنها و نزد پیرزنی ناشنوا زندگی کرده است. 
شاید بشود گفت بخت با او یار بوده و دل کشیش محلی به رحم آمده و تصمیم به سرپرستی و آموزش او گرفته است.
هر چند این کار تقریباً نشدنی به نظر می آید اما کشیش - که راوی داستان هم هست- به موفقیت های خوبی دست می یابد. 
از آنجا که نابینایان در اصلی ترین و پرکاربردترین حس با اغلب آدم ها تفاوت دارند زندگی ایشان به خودی خود می تواند جالب توجه باشد. علاوه بر این آندره ژید در برخی قسمت های این کتاب از تعلیق هایی استفاده کرده که مخاطب را برای ادامه دادن ترغیب می کند. 
اگر متن روان، ساده فهم و زاویه دید داستان که به مخاطب احساس نزدیکی می دهد را هم در کنار تعلیق ها در نظر بگیریم می توان گفت اغلب خواننده ها از مطالعه این کتاب لذت خواهند برد.

          
                آهنگ عشق یکی از رمان‌های کوتاه آندره ژیده که تو یک روز سرد زیر پتو نشستم و خوندمش و تبدیل به یک خاطره‌ی قشنگ شد.
قضیه راجع به کشیشیه که برای خوندن حکم فوت یکی میره خونه‌ی یک پیرزن و اونجا یک دختر لال و نابینایی رو می‌بینه و مجبور می‌شه اونو با خودش ببره.
کشیش باوجود مخالفت‌های بچه‌هاش و زنش از دختر نگه‌داری می‌کنه و کم کم متوجه می‌شه دخترک لال نیست فقط چون اون پیره‌زنه که مادرش بوده کر بوده و باهاش هیچ ارتباطی نگرفته صحبت کردن رو یاد نگرفته.‌برای همین شروع می‌کنه به تعلیم دادن دختره و حین انجامش از روند پیشرفت دختر یادداشت برداری می‌کنه و این کتاب شکل می‌گیره‌.
و بالاخره دختر می‌تونه حرف بزنه و تو این مدت یک عشق ممنوعه بین کشیش و دختر شکل می‌گیره‌.
بعد از چند وقت دختر رو می‌برن چشماشو عمل می کنه و بینا می‌شه و وقتی می‌تونه ببینه، با دیدن خانواده‌ی کشیش متوجه ممنوعه بودن حسشون می‌شه و دست به خودکشی می‌زنه:)
کتاب قشنگ و کوتاهی بود و شبیه خاطره‌نویسی نوشته شده بود و ارزش خوندن داشت.

        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.