بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

نیکتا خرامان

@Nikta_khn

46 دنبال شده

141 دنبال کننده

                      مروج کتابخوانی برای کودک و نوجوان 
تسهیلگر کودک
                    

یادداشت‌ها

نمایش همه

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

پست‌ها

فعالیت‌ها

بی دوز و کلکبچه های سبزسال گمشده ی خوآن سالواتی یرا

برج بابل

21 کتاب

واقعا عاشق تک تک تصویرسازی‌های این مجموعه‌ام. 🥲 و چندتاییش رو هم خوندم و دوست داشتم. :) دلم می‌خوادشون. 😩 در مقدمه کتاب‌ها در شرح اینکه چرا به نام برج بابل نامیده می‌شن نوشته شده: گفته‌اند تشتت و افتراق زبانْ عقوبت آدمیان بوده است؛ و ترجمه تلاش برای رسیدن به آن زبان وفاق، زبان هم‌دلی، زبان کامل و بی‌نقص، زبان آدم و حوا، زبان بهشت. «برج بابل» حالا نماد ناسوتی و ازدست‌رفتهٔ آن لغت تنها، آن زبان یگانه، زبان هم‌دلی انسان‌هاست. مجموعه کتاب‌های «برج بابل» شاید تلاش ما در بزرگداشت هم‌دلی از راه هم‌زبانی است: رمانک‌ها یا داستان‌های بلندی که در غرب به آن‌ها «نوولا» می‌گویند، از قضا بسیاری از آثار ادبیات مدرن جهان در چنین قطع و قالبی نوشته شده‌اند؛ آثاری که هرچند با معیار کمی تعداد صفحه و لغت دسته‌بندی می‌شوند، در اشکال سنجیده و پروردهٔ خود هیچ کم از رمان ندارد. در طبقه‌بندی این مجموعه، مناطق جغرافیایی را معیار خود قرار داده‌ایم و به شکلی نمادین، نام یکی از شخصیت‌های داستانی به‌یادماندنی آن اقلیم را بر پیشانی هر دسته نهاده‌ایم؛ مانند «شوایک» برای ادبیات اروپای شرقی و «رمدیوس» برای ادبیات امریکای لاتین. آثار ایرانی این بخش در مجموعه‌ای به نام «هزاردستان» ارائه می‌شود. این کتاب‌ها را می‌توان در مجال یک سفر کوتاه، یک اتراق، یک تعطیلات آخر هفته خواند و به تاریخ و ذهن زبان مردمان سرزمین‌های دیگر راه برد. در این سفرهای کوتاه به بهشتِ زبان،‌ همراه‌مان شوید.

            موقع خوندن کتاب ذوق احمقانه‌ای داشتم. چون از اولین خواننده‌های کتاب بودم. و کتاب را داغ‌داغ هدیه گرفته و خواندم.
فرمت خیلی جالبی داشت. همونطور که در مقدمه‌اش می‌گه، مجموعه‌ای از ۸۴ جستار برق‌آسا :)) یعنی همه جستارها دو یا حداکثر سه صفحه داشتن.
برای همین در رفت‌وبرگشت‌های زیادی خونده می‌شه و مناسب زمان‌های سوخته‌ست. (مثل کتاب پاتوق‌ها. اونم همینطور بود.)
و خیلی جالب بود که در عین اینکه بهم ربط نداشتن، انگار زبان و کلمات رشته‌ای بودن که همه چیز رو بهم وصل می‌کردن. (شاید (امیدوارم) در بریده کتاب‌هایی که گذاشتم مشخص باشه.)
نوع نوشتارش رو خیلی دوست داشتم و پیش میومد که دو سه بار یه جستارش رو بخونم. بعضیاش هم معمولی بود.
در کل تجربه جالبی بود و اگه به مسئله زبان یا چندزبانی یا همچین چیزهایی علاقه‌مندین قطعا جذابیتش براتون چندبرابر می‌شه.
——
در روزهایی کتاب رو می‌خوندم که دو عزیزی که داشتن از ایران می‌رفتن خونه ما مهمون بودن. بعضی جاهای کتاب، بخاطر زجری که آدم‌ها برای مهاجرت و یاد گرفتن زبان جدید و دل کندن از زبان مادریشون متحمل می‌شن گریه‌م می‌گرفت.  شاید اقتضای فضایی بود که درش بودم، نه لزوما جمله‌های کتاب؛ اما خب، می‌تونم رکورد گریه با این کتابم به نام خودم ثبت کنم.