یادداشت نرگس سلطانی

                آهنگ عشق یکی از رمان‌های کوتاه آندره ژیده که تو یک روز سرد زیر پتو نشستم و خوندمش و تبدیل به یک خاطره‌ی قشنگ شد.
قضیه راجع به کشیشیه که برای خوندن حکم فوت یکی میره خونه‌ی یک پیرزن و اونجا یک دختر لال و نابینایی رو می‌بینه و مجبور می‌شه اونو با خودش ببره.
کشیش باوجود مخالفت‌های بچه‌هاش و زنش از دختر نگه‌داری می‌کنه و کم کم متوجه می‌شه دخترک لال نیست فقط چون اون پیره‌زنه که مادرش بوده کر بوده و باهاش هیچ ارتباطی نگرفته صحبت کردن رو یاد نگرفته.‌برای همین شروع می‌کنه به تعلیم دادن دختره و حین انجامش از روند پیشرفت دختر یادداشت برداری می‌کنه و این کتاب شکل می‌گیره‌.
و بالاخره دختر می‌تونه حرف بزنه و تو این مدت یک عشق ممنوعه بین کشیش و دختر شکل می‌گیره‌.
بعد از چند وقت دختر رو می‌برن چشماشو عمل می کنه و بینا می‌شه و وقتی می‌تونه ببینه، با دیدن خانواده‌ی کشیش متوجه ممنوعه بودن حسشون می‌شه و دست به خودکشی می‌زنه:)
کتاب قشنگ و کوتاهی بود و شبیه خاطره‌نویسی نوشته شده بود و ارزش خوندن داشت.

        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.