عارفانه: زندگینامه و خاطرات شهید عارف احمدعلی نیریعارفانه: زندگینامه و خاطرات شهید عارف احمدعلی نیریگروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی4.460 نفر |19 یادداشتخواهم خواندنوشتن یادداشتبا انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.در حال خواندن1خواندهام119خواهم خواند18توضیحاتمشخصاتنسخههای دیگرکتاب عارفانه: زندگینامه و خاطرات شهید عارف احمدعلی نیری، نویسنده گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی.یادداشتهای مرتبط به عارفانه: زندگینامه و خاطرات شهید عارف احمدعلی نیرییک بهخوان1401/05/11 اینطوریه که وسط خوندنش هی یادت میره ۱۹ سالشه، فقط میتونم بگم از بین کتاب هایی که راجب شهدا خوندم عارفانه رو بیشتر از همه دوست داشتم. 💔صد حیف که این کتاب ناشناخته مونده... 018صبا کاظمی1401/05/21 شهید ۱۹ سالهای که آیت الله حقشناس دربارهاش گفت برید بگردید توی تهران چندتا مثل این آدم هست! یه شهيد ۱۹ سالهای که مثل عرفای ۵۰ سالهاست.. شهیدی که حساب و کتاب نداشت!.. 010فاطمه افتخا ی1401/02/28 یک مرد که مال این خاک نبود....ازجنس ما ادم ها هم نبود... بی نظیر ترین کتابی که جنگ رو با عشق و عرفان پیوند میزند 05چِـری🍒1402/11/29 این شهیدو اصلا نمی شه راجع بهشون صحبت کرد. فقط نمیدونم اگر اینها بندگان خدا هستند ما چی هستیم دقیقا...؟! 01بانو زعفرانی1401/07/18 قطعا خواندن این کتاب رو باید به همه نوجوان ها و جوان ها توصیه کرد. آنها در جوانی چه بوده اند و ما ... هنوز اندر خم یک کوچه ایم 08سید حمید رضا نبوی1401/10/15 جلوهای از جلوات ... 01میم صالحی فر1402/04/21 وقتی این کتاب رو می خوندم دوست داشتم که همچین کسی هم بیاد دست من رو هم بگیره به منم بگه اشتباهامو منم نصیحت کنه بلکه کمی ادم شم... از خودم خیلی خجالت کشیدم خیلی که من کجا و ... https://taaghche.com/book/20170 01محمدرضا خراسانی زاده1401/02/28 کتابی در مورد زندگی شهید احمد نیری جوان 19 ساله ای که را های سیر و سلوک را به سرعت طی کرد و در نهایت به شهادت رسید. آیت الله حق شناس از او به بزرگی یاد کرده اند. احمد آقا با اخلاق خوب و رویی گشاده بسیاری از جوانان محل خود را توانست سمت مسجد و عبادت بکشاند. 03لیلا عابدین زاده1402/06/04 آشنایی با سبک زندگی یک شهید متقی و خالص. یک فرد عادی که با مراقبت به مدارج عالی میرسه. متن شیرین و کوتاهی هم داره. «عارفانه» را از طاقچه دریافت کنید https://taaghche.com/book/20170 00سعید حاجی آبادی1402/10/22 کتاب شامل داستانهاو خاطرات اطرافیان شهید هست باورش سخته که یه جوان در سنین جوانی به این درجه از معنویت رسیده باشه واقعا این شهید کارش درسته، و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله اموتا بل احیاٌ عند ربهم یرزقون 00Zahra sadat1402/09/15 عارفانه ترین شهید ... این کتاب از اون دست کتابهایی هست که باید سالی یک بار خواندش... 01محمد حسین رمضانی1401/11/28 عارفانه بودن خیلی خیلی سخت است. عارفانه خواندن هم خیلی سخت است. اگر ندانی که چه چیزی را درباره چه کسی میخوانی، تاثیری ندارد. از آن کتاب هایی است که باید با مشورت و پرس و جوی یک آدمی که خوانده است ، بروی سمتش. آنقدر با شخصیت خاصی طرف هستی که با صبر و تأمل شیرینی لحظات خوب کتاب را میچشی. از کتاب های خوب گروه ابراهیم هادی است مثل سه دقیقه در قیامت. شادی روح شهید نیری صلواتی برایشان قرائت کنید 02M Ashrafi1402/10/20 اینکه ره صدساله عاشقی رو در چندسال طی کنی و در سنین کم به والا درجاتی برسی که عرفای بزرگ با مشقت فراوان می رسند واقعا اعجاب انگیزه توصیه می کنم با سبک زندگی این مرد بزرگ آشنا شوید از رابطه عاشقانه عبد و معبود بین شان لذت ببرید 00سید محمدباقر ابراهیمی1402/11/05 تا به اکنون خطوطی نخوانده ام که درباره کسی باشد که نه عالم باشد و نه درس حوزه خوانده باشد و نه حداقل عمری گذرانده باشد و تهجداتی را پشت سر گذاشته باشد ولی به این مقامات و درجات عالیه و عجیب رسیده باشد که امام حاضر ناظر خود را ببیند و گناهان افراد را بفهمد و اینطور غرق در جلوات پروردگارش باشد... و همه این ها در سنین نوجوانی. یعنی از ۱۴ سالگی به بعد... چطور میشود؟ نمیدانم و نمیفهمم... قسمتی از نامه شهید به یکی از دوستانش را مینویسم که دوباره کمی بر خود بلرزم... این شهید با این مقامات اینگونه به خود میگوید، من عدم شوم هم کم است... «ای خدای ارحم الراحمین. به من رحم کن. هنگامی که از میان شعله های آتش دوزخ فریادی برآید که (احمد نیری) کجاست؟ همان کسی که با آرزو های دراز و امروز و فردا کردن وقت گذرانی کرد. و در کارهای زشت، عمر خود را تلف کرد. پس از این آواز، ماموران دوزخ با عمود آهنین شتابان و هول انگیز به سوی من آیند و مرا کشان کشان به سوی عذابی سخت برده و با سر در قعر دوزخ اندازند. و میگویند بچش! که تو همانی که در دنیا آن چنان خود را عزیز و گرامی میداشتی. و (من را) در جایی مسکن دهند که اسیر در آنجا برای همیشه اسیر است و آتش آن همواره شعله ور. نوشابه آنجا جحیم و جایگاه همیشگی ام دوزخ و حمیم باشد. شعله های فروزان مرا از جای بر کند ولی قعر دوزخ باز مرا در کام خود کشد. نهایت آرزویم آن باشد که بمیرم ولی از مرگ خبری نباشد پاهایم بر پیشانی بسته شده و روی من از ظلمت گناه سیاه گشته به هر طرف که روم فریادی می کشم. به هر سو روی آورم صیحه زنم که؛ ای مالک، وعده های عذاب در باره ی من محقق شده ای مالک، از سنگینی زنجیرهای آهنین توان ما از دست رفت، ای مالک پوستهای تن ما کباب شده ای مالک ما را بیرون بیاور که دیگر به کارهای زشت باز نخواهیم گشت پاسخ بشنوم که هرگز! اکنون هنگام امان یافتن نیست. و از این جایگاه ذلت، روی تافتن نیست، زبان در کشید و سخن نگویید. اگر به فرض محال از اینجا بیرون ،روید باز به همان اعمال زشتی که از آنها نهی شده بودید بازگشت خواهید گشت پس از این جواب به کلی نا امید شوم و تأسف شدید و پشیمانی دردناک به من دست دهد، به رو در آتش بیفتم. بالای سر ما آتش، زیر پای ما آتش، سمت راست ما آتش، سمت چپ ما آتش، غرق در آتش. خوراک ما آتش، نوشابهی ما آتش بستر ما آتش، جامهی ما آتش... آتش. پیری و جوانی چو شب و روز برآید ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم بر لوح معاصی خط عذری نکشیدیم پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم» 313فاطمه افضلی1402/12/02 عجیب عجیب عجیب. آدم غبطه میخوره به حال این عزیزان. خوش به سعادتشون 00شیوا شیروانی1402/07/15 فقط میتونم بگم بی نظیر بود *توضیحات رو دوستان دیگه نوشتن 00Mahsa bgbn1402/02/02 این امتیازم صرفا بخاطر کمبودهای کتابه.. طراحی جلد ضعیفه،خاطرات غالبا تکراری و درهم برهمن. اینکه درست وسط کتاب، چندصفحه راجع به زندگی آیتالله حقشناس اومده برام قابل هضم نیس و... برای این شهید با چنین مقام بالایی این کتاب بیشتر رفع تکلیف بنظر میاد تا ادای دِین. 00نوید حجتی زاده1401/08/27 از اون شهدایی هستش که رفتارش و اعمالش افق دید بالاتری رو برام باز کرد حقیقتا بدون خواندن این کتاب نمیتونستم حتی تصور کنم ادم میتواند در این زمانه با این وضعیت زندگی کند تکان دهنده ترین قسمت برای من اونجا بود که ایشون وقتی رفتن جمکران به راحتی رفتن خدمت اقا صاحب الزمان اون موقع بود فهمیدم با پاک بودن میشه در همین زمان پرگناه خدمت حضرت رسید 018سقا علمدار1402/01/13 خیلی جالب بود شهید یکی از بهترین شاگرد های آیت الله حق شناس بودن و کرامات زیادی در زمان حیات و بعد از شهادت داشتن. دلیل اینکه این کرامات رو به دست آوردن هم جالب بود. ترک یک گناه در جوانی. «عارفانه» را از طاقچه دریافت کنید https://taaghche.com/book/20170 00