دو دستی (نوشته ها و عکس های سفر به ژاپن)

دو دستی (نوشته ها و عکس های سفر به ژاپن)

دو دستی (نوشته ها و عکس های سفر به ژاپن)

4.1
43 نفر |
23 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

61

خواهم خواند

61

ناشر
مون
شابک
9786227585261
تعداد صفحات
240
تاریخ انتشار
1402/1/1

توضیحات

        کتاب «دو دستی» نوشتۀ منصور ضابطیان است. این کتاب که در دستۀ آثار سفرنامه‌ای و ناداستان قرار می‌گیرد، مربوط به سفر ضابطیان در پاییز سال 1402 به ژاپن است. این نویسنده در سفری یک‌ماهه به بعضی شهرهای ژاپن، مشاهدات خود را از آداب‌ورسوم این کشور در کتابی به نام «دو دستی» نگارش کرده است. این کتاب که یازدهمین اثر سفرنامه‌ای ضابطیان است، برای خواننده سفری کاغذی به کشور ژاپن را به ارمغان می‌آورد و عکس‌هایی که نویسنده از مشاهدات خود در کشور ژاپن به این کتاب و در کنار نوشته‌ها اضافه کرده می‌تواند به تصویرسازی همگام با خواندن کتاب کمک کند.
سفرنامۀ «دو دستی» شامل تمامی شهرهای ژاپن نمی‌شود و مقاصد نویسنده در این کشور، شهرهای توکیو، یوکوهاما، کیوتو، اوساکا، کوبه، نارا و هیروشیما بوده و او شرحی از حضورش در این شهرها را به‌عنوان سفرنامه‌نویس نوشته است. براساس گفته‌های نویسنده، «دو دستی» نتیجۀ مشاهدات شخصی ضابطیان و شنیدن روایت ژاپنی‌ها و خارجی‌هایی‌ست که در روزهای اقامت او در ژاپن ملاقات کرده است. ضابطیان دربارۀ کتاب گفته که نوشته‌های او هیچ مبنای آماری و تحقیقاتی ندارد و نمی‌تواند مورد استناد علمی قرار بگیرد و نوشته‌های او دیداری و شنیداری است.
این کتاب خواننده را با فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‌های مردم ژاپن آشنا می‌کند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به دو دستی (نوشته ها و عکس های سفر به ژاپن)

نمایش همه
دو دستی (نوشته ها و عکس های سفر به ژاپن)
بریدۀ کتاب

صفحۀ 220

ساداکو نماد کودکان بی‌گناهی است که در هیروشیما و ناگازاکی رنج کشیدند، سوختند یا دچار بیماری‌هایی شدند که در سال‌های آینده آنها را از پای درآورد. ساداکو در روز بمباران دو ساله بود. او در لحظه انفجار از پنجره خانه‌اش به بیرون پرت شد. مادرش فکر می‌کرد او مرده، اما در کمال تعجب او را زنده پیدا کرد. او زنده ماند اما تشعشعات ناشی از انفجار او را به لوسمی یا سرطان خون دچار کرد و سال به سال حالش بدتر شد تا اینکه وقتی دوازده ساله بود، در بیمارستان بستری شد. یک افسانه ژاپنی می‌گوید که اگر کسی بیمار باشد و هزار درنای کاغذی بسازد، شفا می‌یابد. ساداکو از این افسانه خبردار شد و شروع کرد به ساخت‌ درناهای کاغذی و آویزان کردن آنها از سقف بیمارستان. اما حالش روز به روز بدتر و بدتر می‌شد. او فقط فرصت یافت ۶۴۴ درنا بسازد و روز بیست و پنجم اکتبر ۱۹۵۵ از دنیا رفت. همکلاسی‌هایش ۳۵۶ درنای دیگر ساختند و با او به خاک سپردند. حالا درناهای کاغذی در همه جای دنیا یادآور سودوکو و همه کودکان بی‌گناهی است که در جنگ‌ها و به خاطر جاه طلبی سیاستمداران جان می‌سپارند.

36

لیست‌های مرتبط به دو دستی (نوشته ها و عکس های سفر به ژاپن)

نمایش همه

یادداشت‌ها

          داخل پرواز و حين مسافرت هستم که خواندن کتاب تمام می‌شود. انتظاراتم را برآورده کرده و علاوه بر گفتن از نکات جالب یک ایرانی در سفر به ژاپن، اطلاعات خوبی از فرهنگ، تاریخ و جامعه این کشور شرق آسیا داده. منصور ضابطیان وقت زیادی گذاشته و برای مخاطب کتاب دو دستی و هر آنچه که می‌توانست جالب به‌نظر بیاید نوشته و این هنر "منصور بودن" و "منصور ماندن" است.
روایتی که نویسنده از بحران کهولت سن در ژاپن و سطح پایین زندگی اکثر سالخوردگان و نیازشان به کار در دهه هشتم و نهم عمر برایم عجیب و تکان‌دهنده بود. این که "مرگ در تنهایی" اصطلاح عجیبی در آن کشور نیست و فرزندی که اغلب در شهری دور است بعد از شنیدن خبر فوت پدر یا مادر، برنامه خود را برای اولین فرصت ممکن که گاها یک یا دو هفته بعد است تنظیم می‌کند تا مراسم سوزاندن انجام شود و طبق رسوم چند هفته بعد، خاکستر دفن شود، برایم تکان‌دهنده بود.
من آدم زندگی در لحظه و اهل تصمیم‌های آنی هستم، چیزی که به‌هیچ وجه با ذهن برنامه‌ریز ژاپنی نمی‌خواند. همیشه با آدم‌هایی که دوست دارند طبق برنامه‌ای که از مدت‌ها قبل ریخته و نوشته‌اند عمل کنند، مشکل داشته‌ام و این همان چیزی است که انسان ژاپنی اینگونه تربیت می‌یابد. با این حساب خدا را هزاران بار شکر که در ژاپن به دنیا نیامده‌ام.
فرمود "وصف العیش، نصف العیش". با این حساب من یک سفر به ژاپن و چهارشهر مهم آن داشته‌ام با این کتاب.
        

5

مانا

1403/1/20

          کتاب برای من معمولی بود. درسته که یه جاهایی از کتاب رو دوست داشتم، ولی یه جاهایی هم واقعا برام خسته کننده و نه چندان جذاب بود. البته نظر من سوگیرانه اس چون من عاشق ژاپن و فرهنگش هستم و کتاب خیلی چیز جدید و جذابی برای ارائه به من نداشت چون قبلا ساعت ها در مورد ژاپن ویدیو و مستند دیدم. اینه که شاید شمایی که کمتر از ژاپن می دونی از کتاب خوشت بیاد. به نظرم مطالب و محتواهای خیلی جذاب تری در مورد ژاپن هست که البته همه به زبان انگلیسی هستن و هنوز منبع فارسی (نوشتاری، شنیداری، دیداری:) ندیدم که به کیفیت و جذابیت اون ها باشه. من یک ماه دیگه سی ساله می شم و تصمیم گرفتم درست مثل این دو سال اخیر که از بیست و هشت سال قبلش بیشتر زندگی کردم، سی تا چهل رو زندگی کنم. یعنی سفر زیاد برم، کتاب زیاد بخونم، ساز یاد بگیرم و باقی هنرها رو هم امتحان کنم. چندتا زبان به فرانسوی و انگلیسی که بلدم اضافه کنم و قطعا ژاپن رو هم از نزدیک ببینم. این ها رو نگفتم که پز داده باشم! گفتم که تو چهل سالگی که اتفاقی این متن رو خوندم حس خوب بگیریم که دیدی چقدر از داشته های الانت تو سی سالگی آرزو بود؟
بیست فروردین هزار و چهارصد و سه - هشت آوریل دو هزار و بیست و چهار
مانا
        

2

          "دو دستی"  اثر "منصور ضابطیان"
نوشته ها و عکس های سفر یکماهه به ژاپن (پاییز ۱۴۰۲)
در مورد وجه تسمیه کتاب نویسنده در مقدمه آورده: " اگر بخواهم چشم هایم را ببندم و ژاپن را با یک کلمه به یاد بیاورم، نخستین کلمه 'احترام' است. رفتار ژاپنی ها در هر شرایطی، حتی زمانی که با یک مجرم برخورد می کنند، احترام آمیز است*... آن ها در دادن و گرفتن هرچیزی از دو دستشان استفاده می کنند. استفاده از یک دست توهین آمیز تلقی می شود، درست مثل اینکه ما در ایران چیزی را جلوی کسی پرت کنیم." 
 البته من لازم میدونم خودم اضافه کنم که ظاهرا آقای ضابطیان هنوز به کشور چین مشرف نشده اند، ولی اگر روزی به موزه جنایات جنگی ژاپنی ها در شهر نانجینگ تشریف ببرند، کمی در این مورد تجدید نظر خواهند کرد!
طبق معمول سفرنامه های آقای ضابطیان، این بار هم از سفرنامه های معمول که کجا دیدنیه و بلیتش چنده و چجوری باید رفت، خبری نیست بلکه موضوع صحبت درباره مردم، آداب و رسوم و خصوصیات ژاپنی هست. 
راستش یاد فیلم "فرش باد" ساخته "کمال تبریزی" هم افتادم اونجاییکه رضا کیانیان بچشو بغل کرد و بهش سواری میداد ولی مهمان ژاپنیش حتی بلد نبود دختر خودشو بغل کنه. نویسنده چند شبی رو مهمان یک زوج ایرانی ژاپنیه و وقتی رایان پسر کوچیکشون رو بغل میکنه، بچه آنچنان بهش میچسبه که انگار سالهاست اونو میشناخته! چون تو فرهنگ ژاپن اساسا لمس کردن جایی نداره (البته کره و چین هم همینطوره). 
نکاتی که درباره هتل های ژاپنی میدن جالبه، کابین هتل فرودگاه توکیو و کپسول هتل که مثل قبر میمونه. حمام عمومی ژاپنی که مثل مدل کره ای و یک فرهنگ قدیمی، همه باید داخل آب برهنه باشن! تا لباس ها عاملی برای فخرفروشی به یکدیگر نباشه. نویسنده هم داخل حمام رفتند ولی شما ندید بگیرید، البته بخش زنانه و مردانه مجزا هست. 
یه چیز جالب درباره چراغ راهنمایی رانندگی ژاپن: به چراغ سبز میگن چراغ آبی!
ایشان به دیزنی لند توکیو هم رفتن که اعتقاد دارن خیلی شبیه تر به دیزنی لند اصلی هست تا دیزنی پاریس. این دومین دیزنی لند دنیا هست که در سال ۱۹۸۳ یا ۱۳۶۱ ساخته شده، البته ماجرای غم انگیز اینجاست که قرار بوده دومین دیزنی در دهه هفتاد میلادی در کیش یا آبادان ساخته بشه ولی به دلایل نامعلومی پروژه کنسل میشه!
یک برج فلزی خیلی شبیه برج ایفل در توکیو وجود داره که ۹ متر از مدل پاریسی بلندتر هم هست. آهن آلات این برج از ذوب کردن لاشه تانک های آمریکایی بدست آمده و در سال ۱۹۵۷ ساخته میشه که نماد شروعی دوباره هست و با برگزاری المپیك ۱۹۶۰ توکیو تکمیل میشه.
بخش اول
در توکیو مرکزی هست مخصوص "اوتاکو" ها یعنی دیوانگان انیمه! تولید انیمه بخشی از سیاست فرهنگی ژاپن هست با عنوان cool Japan یا ژاپن باحال، که ظاهرا بسیار هم موفق بوده. تعداد گردشگران خارجی در ژاپن از حدود پنج میلیون نفر در سال ۲۰۰۰ به حدود سی و یک میلیون نفر در سال ۲۰۱۸ رسیده! اوتاکو توریسم خودش یک شاخه ای از بیزینس شده! بعد از اینکه هزاران نفر ژاپنی بواسطه انیمه ژاپنی "آن شرلی"  به جزیره پرنس ادوارد کانادا سفر میکردند تا عقد ازدواجشان را در همان کلیسای "آن شرلی" بخوانند، ژاپنی ها از فرصت استفاده کرده و تلاش میکنند تا بقیه مردم دنیا رو به لوکیشن انیمه های خودشون بکشونند حتی ان جی اوهایی در ژاپن هستند که از مردم شهرهای کوچک پول جمع میکنند تا درباره آنجا انیمه ای بسازند و باعث رونق اونجا بشن!
در فرهنگ ژاپنی اصطلاحی هست بنام "کایزن" یعنی روی هدف های کوچک تمرکز کنی و سعی نکنی کارهای خیلی بزرگی که از توانت خارج است، انجام بدهی.
ژاپنی ها پرداخت انعام را کاری توهین آمیز تلقی میکنند و آن را به منزله این میدانند که مشتری خواسته به آن ها بفهماند به طور معمول کارشان را درست انجام نمیدهند.
ژاپنی ها اعتقاد دارند میزبان باید هنگام بدرقه میهمان تا وقتی که او از نظر پنهان نشده، منتظر بماند بعد میتونه بره داخل.
بالا رفتن جمعیت کهن سالان هم که واضحه، حتی دیدن میزان فروش پوشک سالمندان از فروش پوشک کودکان بیشتر شده! حتی نقل شده که تا سال ۲۰۵۰ ژاپن مجبور به وارد کردن حدود ۱۷ میلیون نفر نیروی کار جوان خواهد شد.
تعظیم کردن در فرهنگ ژاپنی "اوجیگی" نامیده میشه و زاویه تنظیم و محل قرار گرفتن دستها هم معانی متفاوتی داره!
توکیو بیش از سه برابر پاریس رستوران و مرکز فروش غذا داره! قبل از شروع غذا باید تشکر کنی از کائنات مثلا با گفتن کلمه " ایتاداکیماس" احتمالا با معنی "با تواضع دریافت میکنم" همون بسم الله خودمون! اگر سوپ رو با هورت کشیدن بخورید آشپزها خیلی خوشحال میشن چون یعنی داری ازشون تشکر میکنی! ژاپنی ها یک عقیده قدیمی دارن که : غذایی که مردم رو سالم نگه میداره، غذاییه که خوب هضم بشه نه اینکه خوشمزه باشه! "هاراهاچی بُن می" یعنی زمانی که به احساس سیری ۸۰ درصد رسیدی از خوردن دست بکش!
 در ژاپن هیچ فرد بالای بیست و دو سال نمیتواند تابعیت دوگانه داشته باشد.
"کامی کازه" خدای باد هست که خیلی مقدسه چون مغول ها دوبار به ژاپن حمله میکنند ولی گرفتار طوفان میشن و عقب نشینی میکنن! به خلبانهای ژاپنی که عملیات انتحاری انجام میدادند هم کامی کازه گفته میشد.
بخش دوم
برنج برای ژاپنی ها تقدسی ویژه داره و کسی اجازه واردات اون رو نداره!
مسابقات "سومو" هم جالب بوده، روی زمین مسابقه نمک میپاشن تا انرژی های منفی رو دور کنه! ورزشکاران نباید کمتر از ۱۷۳ سانت و ۱۳۰ کیلو باشند. هر کدام که از زمین مسابقه بیرون بره بازنده هست. قدیما قهرمانان فقط ژاپنی بودن ولی الان مغولی و روسی و گرجی و بلغاری هم اضافه شدن. این ورزشکارا عمر طولانی ندارن چون همش دارن میخورن و معمولا از دیابت و بیماری قلبی میمیرن. 
*در شهر کوبه اتفاقی مراسم عروسی رو از نزدیک میبینه، کیمونوی عروس سفید و چند لایه پوشیده با کلاهی برسر که به اون "واتابوشی (حجاب)" میگن. جالبه هیچ دوربین فیلمبرداری و عکاسی ای در کار نیست و مهمان ها هم هیچ علاقه ای به ثبت این مراسم با گوشی ندارند. مراسم رو ظهر میگیرند. معمولا یک موسسه مراسم عروسی را انجام میدهد که دست کم پانزده هزار دلار آب میخوره. پول هدیه باید رقم سمت چپش فرد باشه تا براحتی بین دو نفر قابل تقسیم نباشه و بد یمنی نیاره. خانم ها لباس دو تکه نمیپوشند یا کیمونو یا لباس یکسره و از چرم حیوانات هم نباشه.
گل داوودی در ژاپن حکم گل گلایل در ایران رو داره مخصوص مراسم ختمه! سوزاندن مرده ها حدود نیم ساعت طول میکشه و اون داستانهایی که درباره شیرین کاری ایرانی ها گفته میشه واقعیت نداره چون اولا ژاپنی ها انعام نمیدن ثانیا کارکنان این موسسات باید ژاپنی باشن ثالثا صاحبان متوفی اونجا حضور ندارن رابعا اصلا اعتقادی به اینکه اگر صدای ترکیدن بیاد خوبه ندارن!
کوزه پر از خاکستر و استخوان چهل و نه روز در خانه متوفی می ماند و در کنارش عود روشن هست و بعدش در قبرستان به خاک سپرده میشود. در مراسم ختم خانمها اجازه استفاده از جواهرات ندارند مگر اینکه از مروارید باشه.
در ژاپن نهایتا ظرف سه دقیقه میتوانید یک دستشویی پیدا کنید که هيچکدام کثیف یا خراب هم نیستند! در اغلب خیابان ها و مراکز عمومی چیزی به اسم سطل آشغال وجود ندارد. شما باید زباله تان را همراه خودتان بیاورید و در خانه تفکیک کنید و طبق قوانین خاصی آن را در جایی مخصوص قرار دهید تا شهرداری برای بردنش اقدام کند.هرنوع زباله ای باید در کیسه مخصوص به خودش باشد و در روز خاص خودش. برای زباله های بزرگ یا مضر برای محیط زیست پول اضافه باید پرداخت کنید مثلا مبل یا لوازم الکترونیکی. البته ژاپنی ها در استفاده از کاغذ هیچ محدودیتی ندارند و به وفور استفاده میکنند حتی استفاده از پول کاغذی خیلی بیشتر از کارت بانکی رواج دارد.
بخش سوم
ژاپنی ها عموما آدم های تنهایی هستند. بیشترین سفارش اونها از آمازون لوازم جنسی هست! اگر مردی برای رابطه جنسی با زن دیگری پول پرداخت کنه از نظر زنان ژاپنی خیانت محسوب نمیشه بلکه خیانت زمانی هست که رابطه عاطفی با زن دیگری ایجاد بشه!
ضابطیان دنبال "آدامس خرسی" هم میره! تولید کننده اش شرکت ماروکوا هست که در واقع یک شیرینی پزی در اواخر دهه چهل میلادی بوده که بعدا تبدیل به کارخانه میشه. از اواسط دهه شصت آدامس بادکنکی به نام فیوزن تولید میکنه که عکس خرس داره. ولی در ژاپن بجای اون چاپ عکس انیمه یک استیکر پشت چسب دار داره چون میگن برای پوست مضره! بیشترین مصرف آدامس خرسی در جهان مربوط به ایران، پاکستان، عراق و کویت هست. 
در پرواز هواپیمایی قطر به ژاپن همه اطلاعات پرواز حتما به زبان ژاپنی هم باید گفته بشه طبق اجبار دولت ژاپن با ایرلاین ها! کاری که ما هیچ وقت نتونستیم انجام بدیم حتی اگر همه مسافرها ایرانی باشن چون زورش رو نداریم!
"اوری" به معنی "تا" هست و "گامی" تغییریافته کلمه "کامی" به معنای "کاغذ" البته تلفظ کامی به معنای خدا هم هست.نویسنده در پایان سفر به این نتیجه میرسه که زندگی ژاپنی ها تقریبا یک نوع اوریگامی است. مجموعه ای است از خط های تعریف شده که روی هم می نشیند و مفهومی را معنا میبخشد.

۲۳۶ صفحه
#دو_دستی #منصور_ضابطیان #نشر_مون


 

















        

0

sina

1403/4/9

        قلم  آقای ضابطیان همیشه برام جذاب و روان بود به طوری که احساس میکنی در  سفر باهاش بودی
ژاپنی با اینکه پیشرفت کردند ولی هنوز بر سنت هاشون پابرجا هستند  روی محیط زیست بسیار سختگیرند حتی تا جایی که  نتوانند از بازیافت پولی در بیارن
خیلی  پشتکا  دارن  کلن  در حال کار کردن هستن 
زندگی گوزن ها در شهر ها برام جالب بود
همیشه خدا  خودشون دست پایین میگیرن  و دیگری بزرگ میکنن
مراسم های مختلفشون پر از جزئیاته

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

          بسم الله 

هر زمان منصور ضابطیان استوری‌هایی پیرامون سفر جدیدش می‌گذارد دوباره امیدوار می‌شوم که کتاب سفرنامه جدیدی در راه است. جدیدترین سفرنامه منصور ضابطیان پیرامون سفر و تجربه‌های او از ژاپن است. ژاپن همیشه برایم نه آنچنان مرموز بوده است و نه آنچنان دوست داشتنی. اما اگر علاقه به سفر داشته باشی ناگزیر علاقه به سفرنامه هم داری.

کتاب با تجربه‌های هتل‌گردی نویسنده آغاز می‌شود. چندین مدل هتل در فصل اول کتاب معرفی می‌شود، از هتل‌های کپسولی تا هتل سنتی ژاپنی. این جنس هتل‌گردی و نگاه تفریحی به هتل برایم جالب بود.

چیزی که همیشه از ژاپن ذهنم را به خودش مشغول کرده، این است که احساس می‌کنم آن‌ها فرهنگ‌شان را به طور کامل حفظ کرده‌اند (که البته اشتباه می‌کنم). در بخشی از کتاب منصور ضابطیان می‌گوید: آن‌ها هر چیز را از دست داده باشند دو فرهنگ اصلی‌شان را حفظ کردند یکی فرهنگ چای و یکی فرهنگ لباس. البته ناگفته پیداست که فرهنگ ژاپنی، امروزه با انیمه به سراسر جهان صادر شده است و کمتر کسی است که با انیمه‌های ژاپنی آشنا نباشد. فرقی نمی‌کند بچه‌های کوه‌های آلپ آن‌شرلی یا انیمه‌های جدید...
خوشمان بیاید یا نیاید، باید بگویم که فرهنگ بوجود آمده به تبع تکنولوژی در ژاپن مانند تمام دنیا، بسیاری از خرده فرهنگ‌ها و فرهنگ‌های اصیل را از بین برده است. به عنوان نمونه دیگر خانواده و زندگی زناشویی در ژاپن معنای اصلی و اصیل خود را ندارد.

در یکی از فصل‌های کتاب با فردی ژاپنی آشنا می‌شویم که بسیاری از فرهنگ‌ها و نوع تفکرات عامه ژاپنی را برایمان شرح می‌دهد، به نظرم این فصل یکی از بهترین فصل‌های کتاب است.

یکی از اتفاقات ویژه در ژاپن نوع آداب و رسوم خوردن غذاست. اینکه سس را نباید روی غذا ریخت و غذا را باید داخل سس زد یا اینکه غذا را باید با هورت کشیدن خورد و این کار به نوعی تشکر از آشپز است، همه این‌ها جزئیاتی است که در فرهنگ غذایی ژاپن می‌بینیم. به نظرتان جالب نیست که ژاپنی‌ها در فرهنگشان عادت دارند که غذا را تا انتها بخورند و چیزی باقی نگذارند؟ آن‌ها جمله‌ای دارند که می‌گوید «هارا هاچی بُن می!» یعنی زمانی که به احساس سیری ۸۰ درصد رسیدی از خوردن دست بکش. جالب نیست؟ به نظرم این جمله منصور ضابطیان تمام فرهنگ ژاپن پیرامون غذا را به خوبی نشان می‌دهد او می‌گوید: غذا به مثابه یک فلسفه در زندگی ژاپنی رخنه کرده است تعریف می‌شود.

در بخشی از کتاب نویسنده به هیروشیما سفر می‌کند تا اتفاقاتی که در آنجا افتاده را از نزدیک مشاهده کند. ظاهر شهر، جز چند مکان، نشانی از آن اتفاق عجیب ندارد اما چیزی که منصور ضابطیان در سفرنامه‌اش به آن اشاره نکرده است اتفاقاتی است که امروزه دوباره توسط همان‌ها که فاجعه هیروشیما را به وجود آوردند تکرار می‌شود. اگر جستجوی کوتاهی در اینترنت بکنید می‌بینید که جزیره‌ای در ژاپن به نام اوکیناوا محل رفت و آمد شخصی آمریکایی‌هاست و حتی ژاپنی‌ها برای رفتن به داخل آن باید ویزا بگیرند. نکته جالب اینجاست که ژاپنی‌ها به عنوان حق میزبانی هزینه‌ای را به نظامیان آمریکایی پرداخت می‌کند تا آنها در کشورشان حضور داشته باشند!!!!

اما در انتها‌باید گفت که یکی از مزیت‌های سفرنامه‌های منصور ضابطیان رک و راست بودنش است. همان‌قدر که از چیزی لذت می‌برد اگر در جایی هم نقطه سیاهی ببیند آن را بیان می‌کند.
        

13

ویدئو در بهخوان
          اول از همه باید بگم از اون سفر هایی بود که همیشه آرزوی رفتن ش رو دارم ، و چقدر خواندنش لذت بخش بود و البته چقدر مقایسه ها کردم کشور و ملت خودم رو با ژاپنی که کشور نوپایی بعد از نابودی های جنگ جهانی دومه .
از نظر من حجم ش نسبت به سفرنامه هایی که قبلا ازشون خوندم بیشتر بود ، جزئیات هم همینطور ، تو این سفرنامه علاوه بر آدم ها ، روحیات و عادات زندگی شون به مکان ها ، آیین ها و تاریخ  کشورشون هم بیشتر پرداخته شده بود و چقدر عالی بود . 
هر بخش کتاب هم طولانی تر و کامل تر نوشته شده بود که لذت همسفر شدن رو دو چندان می‌کرد . 
عکس ها فوق العاده بود ولی مشکل همیشگی من با سیاه و سفید بودنشونه ، که راهکارش سر زدن به هایلایت صفحه ی اینستاگرام شون بود و دیدن همزمان فیلم ها و عکس های سفر . 
خیلی جالب بود که قسمت هایی که امکان سانسور داشت هم کامل چاپ شده بود _در مورد مسائل جنسی در ژاپن _.
نکات و ریزبینی های زیادی در این سفر وجود داشت که آقای ضابطیان خوب بهشون توجه و برامون بازگو کرده بود .
در کل یک سفرنامه ی همه چی تمام بود. 
        

53

          از شروع  تا پایان کتاب سه هفته‌ کش آمد. فکرش را که می‌کنم سفرنامه‌های ابتداییِ آقای ضابطیان را با سرعت بیشتری می‌خواندم. احتمالاً ذوق بیشتری داشتم ولی اخیراً  نمی‌دانم چرا اینقدر لفتش می‌دهم.  قلم همان قلم است و هر کشوری هم داستان‌های خودش را دارد اما کتاب‌های مربوط به کانادا و ترکیه را هم مانند همین کتاب اخیر، دیر به اتمام رساندم. 
به عنوانِ یک علاقه‌مند به سفر که رویای دیدنِ همه دنیا را در سر دارد و مدت‌ها نقاطِ مختلفِ جهان را به چشمِ مقصدی برای مهاجرت دید زده،  اگر قرار باشد بعد از خواندن  این کتاب،  حسم به ژاپن را بگویم، آن حس این‌ است:
ژاپن با وجود طبیعتِ خاص‌اش،  فرهنگ  و تاریخِ متفاوتش، تکنولوژی و جاذبه‌های  منحصربه فردش و  البته بخشِ مورد علاقه من یعنی معماری و شهرسازی ویژه‌اش، برای  عارفه تنها می‌تواند یک مقصد گردشگری و ماجراجویی باشد و نه هرگز  جایی برای زندگی! 
زیرا اگر قرار باشد میانِ آرامش و نظمِ زیاد که در مراتبی منجر به  انزوای زیاد و کمرنگ شدنِ روابط انسانی می‌شود  و  شلوغی همراه با روابطِ صمیمانه‌تر، یکی را انتخاب کنم، قطعاً دومی انتخاب من است. بنابراین  فکر نمی‌کنم هرگز حسرتِ  زندگی در جامعه مدنیِ ژاپن را  در دل داشته باشم!

گرچه که این کتاب منبعِ کاملی برای به دست آوردن نگاهی جامع به  کشور ژاپن نیست، اما سفرنامه‌های آقای ضابطیان مثل همیشه گریزی به جوانبِ مختلف یک کشور می‌زند و در حین دادنِ اطلاعاتِ مختصر درباره  آن جوانب، خواننده را برای دانستن بیشتر ترغیب می‌کند.

حالا که کتاب را "دودستی" بستم و  به لطف نوشته‌ها و عکس‌های آقای ضابطیان، تصاویری از ژاپن  در ذهنم نقش بسته، چیزی از ژاپن که بیشتر از بقیه  دلم می‌خواهد تجربه‌اش کنم، یکی نظم و آرامشی‌ست که ردّ آن در  مذاهبِ بودایی و شینتو ، در طبیعت و حتی معماری  و شهریت  ژاپن  پدیدار است و انگار آدم‌ها را نیز با خود همراه کرده است. دیگری یادگیری اوریگامی‌ست که به گمانم  باز هم به دلیل علاقه‌ام به  تجربه نظم و آرامش است . سرگرمی‌ای که در آن با خلق کردن چیزی به سبکیِ کاغذ، می‌توان دقایقی از افکار مزاحم و  استرس‌زا  دور شد.

        

31

          نسبت به کتاب های اخیر آقای ضابطیان بیشتر دوستش داشتم. انگار سفر به ژاپن نسبت به سفر های قبلی  با خروج بیشتری از منطقه ی امن همراه بود و این روایت بهتری رو رقم می‌زد. سهم مشاهده به سهم پیش فرض ها  بیشتر می شد و انگار به چالش کشیده شدن  به واسطه ی سفر به یک کشور خیلی متفاوت تر  به روایت ها شکل سفرنامه  بیشتری می داد و از جنبه ی راوی که  زندگی معمولی رو عمدتا روایت می کنه خارج می شد. از کتاب لذت بردم و دلم نمی خواست تموم بشه.

گاه گداری یک سری کنایه های سیاسی بین متن هست که دوستش نداشتم و اگر نبود بهتر بود.

یک جایی از گوشه ی ذهنم در کتاب های آقای ضابطیان هنوز دنبال تجربه ی مجدد لذتی ام که از  خوندن مارک و پلو بردم. 

جا به جایی مداوم بین توکیو، اوساکا و بقیه ی شهر ها یک مقداری گیج کننده بود. یعنی یک روایت مربوط به توکیو بود مثلا، بعد می رفتید اوساکا، بعد دوباره چند روز بعد توکیو مثلا. 

بعضی از  موارد رو قبلا توی صفحه های ایرانی های مقیم ژاپن دیده بودم و برام جدید نبود. از دوباره خوندنش خسته نمی شدم اما اگر نکات جدید تری هم بین مطالب بود بهتر بود. بعضی موارد رو هم با اینکه قبلا شنیده بودم, توی کتاب توضیحات بیشتری در موردشون دیدم.

یک قسمتی از فصل  یکی مونده به آخر یک مقدار برای نوجوان ها و  کودکان (اگر خواستند بخونند البته😅)مناسب نیست. اگر به عنوان والد این کامنت رو می خونید، در نظر داشته باشید.
        

0