پری دخت: مراسلات پاریس طهران

پری دخت: مراسلات پاریس طهران

پری دخت: مراسلات پاریس طهران

حامد عسکری و 1 نفر دیگر
3.7
280 نفر |
106 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

20

خوانده‌ام

625

خواهم خواند

111

ناشر
قبسات
شابک
9786008441359
تعداد صفحات
140
تاریخ انتشار
1398/3/29

توضیحات

        ز عشق ناگزیریم و بدان محتاج , چونان تشنه از آب. این سیاهه روایتگریکی از این عشق هاست دربرشی از تاریخ سرزمینی که بسیار دوستش دارم. قصه از شبی زمستانی شروع شد. همان شبی که آویشن می نوشیدم و از گرمای جوراب حوله ای ام لذت می بردم. ناگهان در سرم صدای گریه های پریدخت پیچید و آویشن را دو تا کردم و نشستم پای حرفهای پری. از سید محمود گفت و نامه هایشان. رسول امانت داری بودم که مبعوثم کرده بودند برای روایت عشقشان ... آنها گفتند و من نوشتم. آلفرد هیچکاک جایی گفته بود: «زنهای قصه هایتان را اذیت کنید مردم دوست دارند» و بدین وسیله همین جا از پریدخت خانم معذرت می خواهم . زندگی خودش بود و من فقط راوی بودم ...
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به پری دخت: مراسلات پاریس طهران

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به پری دخت: مراسلات پاریس طهران

نمایش همه

یادداشت‌ها

          تنها چیزی که باعث شد که کتاب رو تموم کنم این بود که کم حجمه و میشه یک روزه تمومش کرد.
ایده ی کتاب جذابه، اما فقط همین و بس. از نویسنده و ناشر ناراضی نیستم، از خودم ناراضی ام که باز یک کتاب رو فقط به خاطر پرفروش بودنش خریدم و نتیجه اصلا به دلم ننشست.

درباره محتوای کتاب

نامه نگاری های یک دختر و پسر شیرینی خورده در دوران قاجار که پسر برای تحصیل علم به پاریس رفته و دختر در تهران چشم انتظار نشسته

متن اصلا به دلم ننشست. شاید در همون نامه ی اول که دیدم سید محمود که داره از حال و هوای پاریس تعریف می کنه میگه:«امروز سه روز است که در پاریس، یا به قول خودشان: پغیس، رحل اقامت افکنده ام» همینجا گیر کردم. چون مطمئنم که هیچ فرانسوی ای تا به حال «س» آخر پاریس رو تلفظ نکرده و «خودشان» می گویند «پغی»! اینجا بود که خلقم تنگ شد. چه اینکه از نویسنده انتظار دارم درباره ی چیزی به این واضحی تحقیقات اندکی انجام داده باشه

دیگر اینکه متن پر بود از اصطلاحاتی که با «زن را چه به فلان» مثلا زن را چه به سیاست! زیاد بود و دل من می گرفت. مخصوصا اینکه می دانستم نویسنده اهل همین زمان خودمان است نه اینکه در صد سال پیش های تاریخ گم شده باشد. خوشم نیامد

نکته ی سوم اینکه دو شخصیت اصلی این ماجرا اصیل و مذهبی و اهل نماز و روزه هستند. نامه ها اما ... نمی دونم، نمی خورد بهشون. بی پردا حرف می زدند و با تصور من از دختر و پسر با حیای قدیمی این نبود

به شوخی بگم که این دختر خانم هم سر هرچیزی غش می کرد و باید با آب طلا حالش رو جا میاوردند. حس می کردم با نوشتن شرح غش کردن هاش برای آقا پسر بیشتر تمایل داره با سیاست های زنانه دل ایشون رو شدیدتر به دست بیاره تا اینکه واقعا از غم هجران باشه اینها

در کل خسته کننده بود و از صفحه ی شصت به بعد یکی درمیون می خوندم. همه ی نامه ها پر از تصدقت شوم و قربانت بروم و نامه ات را مالیدم به چشمانم و اینها بود

نپسندیدم
        

40

          "پری‌دخت" کتابی با ادبیات شیرین و جذاب!
قصه دلدادگی دو عاشق در سال‌های نه‌چندان دور که در قالب نامه‌های عاشقانه روایت می‌شود.
‌
اولین چیزی که این کتاب را متفاوت می‌کند نوع ادبیاتش است که به شیوه نثر دوره قاجار نوشته شده و این به نظرم نقطه قوتی‌ست برای کتاب، چون با توجه به این واقعیت که جوان امروزی با ادبیات کهن و فاخر ایرانی و فارسی تقریباً بیگانه شده در حدی که شاید خواندن چنین کتابی برای بعضی‌ها مشکل باشد چه رسد به اینکه فهمیده شود، این کتاب می‌تواند شروع خوبی برای جذب شدن به آثاری با دغدغه حفظ ادبیات فارسی باشد.
‌
البته واژه‌نامه‌ای که در آخر کتاب آمده نشان‌دهنده این است که نویسنده هم به این نکته توجه داشته و نیاز مخاطب امروزی را به‌خوبی تشخیص داده است.
‌‌‌
این را هم بگویم که نمی‌توانم در مورد پایانِ تلخ کتاب و غیره‌منتظره بودنش چیزی نگویم، چون به نظرم این قصه عاشقانه خیلی زود تمام شد در حالی که مخاطب می‌توانست این دو شخصیت را بیشتر بشناسد و من به شخصه انتظار داشتم اتفاقات دیگری برای داستان و شخصیت‌ها بیفتد.
و اگر شخصیت‌های اصلی داستان زنده می ماندند دلم می‌خواست یک وقت دیگر و در یک قصه دیگر دوباره بخوانمشان.
‌
اما همین‌که سبکی متفاوت از کتاب را تجربه کردم برایم خوشایند است.
        

10

          #پریدخت که منتشر شد همینجا یه مطلب نوشتم که نوش جون نویسنده اش این همه صف کشیدن و تحویل گرفتن و تجدید چاپ توی مدت کوتاه.
هنوز هم میگم. چون نویسنده اش با کلمات آشناست و با کلمه جا توی دل مردم و مخاطب باز کرده.
همون موقع هم البته میدونستم قطعا با یک شاهکار مواجه نخواهم شد. حالا که خوندمش هم دوستش دارم چون کلمات و جملات ناب و فاخر زیاد داره. 
اگه اهل خواندن اینجور متنها هستید این کتاب رو از دست ندید.
اما اگه به خیالتون این کتاب رمانه یا داستان و به همین دلیل قصد دارید بخونیدش کلا بی خیال بشید. چون نامه های پریدخت و سیدمحمود فقط شرح درد فراغه و از مشروطه هم اگر چیزی میگه، نکته دندون گیری نداره. 
کتاب با اینکه نثر قاجاری داره اما بی نهایت خوش خوانه و دلپذیر. اما داستان نیست.
شرح شیداییه بیشتر.
گاهی هم آدم میمونه به کار سیدمحمود. جایی که به دلیلی باید با شتاب برای معشوق نامه بنویسه سر صبر وضو گرفته و تا آب وضوش خشک بشه میشینه سر حوصله نامه می نویسه.

به نظرم پریدخت یه غزل منثوره. نویسنده این بار به جای نظم با نثر به شرح دلدادگی عاشق و معشوق پرداخته. ولی ای کاش کمی هم داستان گویی چاشنی کارش میکرد. کم نبودن شاعران قصه گو
        

14