ظلمت در نیمروز

ظلمت در نیمروز

ظلمت در نیمروز

آرتور کستلر و 2 نفر دیگر
4.2
12 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

20

خواهم خواند

30

این رمان را "آرتور کستلر "درباره نظام شوروی و دادگاه های فرمایشی آن نوشت" .ظلمت در نیمروز "نامی است برگرفته از کتاب مقدس، و در اصطلاح سیاسی، عبارت است از" :به گناه نا کرده دم تیغ رفتن ."اما واقعه اصلی رمان، مربوط به حوادثی است پس از روی کار آمدن بلشویک ها، به ویژه هنگامی که تشکیلات حزب کمونیست، سلطه انحصاری و همه جانبه خود را بر نظام سیاسی روسیه مستقر می کند و به فاصله ای اندک، پس از قلع و قمع دشمنان دگراندیش، به جان جناح های درون گروهی و مقابله با سوسیالیست های انقلابی طرفدار انقلاب مداوم جهانی می افتد و آنها را به پای میز محاکمه فرمایشی می کشاند .بدین ترتیب، نویسنده از زبان یکی از شخصیت های داستان، روزگاری را پیش بینی می کند که از محکومین اعاده حیثیت می شود .

لیست‌های مرتبط به ظلمت در نیمروز

یادداشت‌های مرتبط به ظلمت در نیمروز

                این کتاب رو چند سال پیش خوندم و درست شخصیت‌ها رو یادم نیست اما موضوع کتاب در زمان استالین میگذره و وحشت اون دوره است که حتی کسایی در انقلاب بودن به دلیل مخالفت‌های جزئی به راحتی محکوم و اعدام می‌کردن. یه مورد که بخاطرم مونده اینه که یه مهندس ارشد و مسئول ساخت زیردریایی بود به دلیل نظر تخصصی تر از استالین داده و متفاوت از نظر اون بود رو اعدام کردن. 
ترجمه کتاب خوب بود تا اون جایی که یادمه.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

حسین

1402/08/19

            «...برای دفاع از موجودیت کشور، ناگزیر از اقدامات استثنایی و تصویب قوانین ویژه‌ی مرحله گذار شدیم که از هر نظر با اهداف انقلاب منافات دارد. سطح زندگی مردم از قبل از انقلاب پایین‌تر است؛ شرایطِ کار سخت‌تر، ضوابط و قوانینْ غیرانسانی‌تر، و بهره‌کشی از نیروی کارِ کارمزدی از شرایط کار باربرهای بومی در مستعمرات بدتر است، ما سن مجازات اعدام را پایین آوردیم و به دوازده سال رساندیم. قوانین جنسی ما از قوانین جنسی انگلستان هم سفت‌تر و سخت‌تر است. پرستش رهبر در کشور ما از حکومت‌های دیکتاتوری ارتجاعیِ بیزانس هم شدیدتر است. مطبوعات و مدارس ما میهن‌پرستی کورکورانه، نظامی‌گری، جزم‌اندیشی، کنفورمیسم و جهل را پرورش می‌دهند. قدرت مطلقه‌ی حکومت نامحدود است و در تاریخ نظیر ندارد. آزادی مطبوعات، آزادی عقیده و آزادی فعالیت سیاسی چنان ریشه‌کن شده که انگار اعلامیه‌ی حقوق بشر هرگز وجود نداشته. ما توده‌های ناراضی کشور را به ضرب شلاق به سوی سعادت انتزاعیِ آینده می‌بریم که هیچ‌کس غیر از خودمان نمی‌تواند آن را ببیند. چون نیروی این نسل به پایان رسیده، در جریان انقلاب به پایان رسیده بود؛ چون خون این نسل را مکیده‌اند و غیر از یک تکه گوشتِ قربانیِ نالان و کرخت و دل‌مرده چیزی از آن باقی نمانده... این‌ها نتایج کارهای نتیجه‌بخش ماست...»

فوق‌العاده بود. فوق‌العاده. پر از عناصر و ایده‌ها و نمادهایی که می‌شود ساعت‌ها روی آن تامل کرد.
          
            به هنگام نیمروز، ظلمت همه جا را فرا گرفت و تا ساعت ۳ بعدازظهر ادامه یافت. در این وقت عیسی با صدای بلند فریاد زد: ایلوئی، ایلوئی لماسبقتنی؟
این فرازی است از انجیل. ظلمت در نیمروز اصطلاحی است سیاسی که از کتاب عهدین گرفته شده و به موقعیتی اطلاق میشود که در آن کسی به گناه ناکرده دم تیغ برود.

کتاب اسمی از زمان و مکان نمیبره اما مشخصا در مورد شوروی و پاکسازی بزرگ استالین هست که در اون بسیاری از مخالفین و بلشویک‌های اولیه رو به دادگاه‌های نمایشی کشوندن و با اعتراف‌های اجباری و اعدام از دم تیغ گذروندن. داستان از جایی شروع میشه که یکی از اعضای اصلی که همیشه عکسش کنار شخص اول بوده دستگیر میشه و اونجا مورد بازجویی و شکنجه قرار میگیره و ضمن این به کارهایی که کرده در این مدت فکر می‌کنه و افرادی که باهاشون در ارتباط بوده و به چیزی که مدت‌ها بهش اعتقاد داشته، اصول حزب.
یک رمان سیاسی خیلی خوب و در نقد کمونیسم و دروغ‌هایی که به خورد جامعه داد و اینکه هدف وسیله و مسیر رو توجیه نخواهد کرد.ه