بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

وداع با اسلحه

وداع با اسلحه

وداع با اسلحه

ارنست همینگوی و 1 نفر دیگر
3.5
104 نفر |
27 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

8

خوانده‌ام

204

خواهم خواند

90

این کتاب را نویسنده ماجراجوی آمریکایی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1929 میلادی نوشته است. وقایع رمان در زمان جنگ جهانی اول می گذرد و در عین شرح وقایع این جنگ، داستان عشق سوزانی که احساسات عمیق انسانی را در خود متبلور دارد نیز بازگو می شود.وداع با اسلحه یکی از شاهکارهای بی دلیل ارنست همینگوی، نویسنده جهانی و ماجراجوی آمریکایی است. این کتاب نظیر برخی از مهم ترین آثار این نویسنده درباره جنگ داخلی اسپانیاست، و ماجرا اگرچه در بستر جنگ داخلی در این کشور میگذرد، زمینه اصلی داستان عشق سوزان و حیرت زایی است که در آن درخشان ترین احساسات انسانی تبلور میابد

پست‌های مرتبط به وداع با اسلحه

یادداشت‌های مرتبط به وداع با اسلحه

            کاترین:  بیا موضوع جنگ رو کنار بزاریم. 
هنری: خیلی سخته! چون دیگه هیچ کناری نمونده که جنگ رو اونجا بزاریم

وداع با اسلحه داستان جوانی آمریکایی است که داوطلبانه وارد ارتش ایتالیا شده . عاشق دختری به نام کاترین میشود و سختی های زیادی را تحمل میکند تا از جنگ فرار کند...
داستان عشقیست که در بطن جنگ شکل میگیرد و با پایانی تلخ، تمام میشود
داستان جنگیست که بی رحمانه حتی آنهایی که موفق میشوند از دستش فرار کنند را به کام مرگ میکشد و جز مرده ای متحرک از آنها باقی نمیگذارد.

این رمان دقیقا نقطه مقابل داستان یک انسان واقعی است . پوریس پوله وی در یک انسان واقعی خلبان جوانی را تصویر میکند که علیرغم سختی های فراوان و از دست دادن پایش در میدان جنگ ، تلاش میکند دوباره به میدان باز گشته و یکبار دیگر حمله ی هوایی به دشمن را تجربه کند . 
با اینکه جنگ طلب نیستم و از جنگ دل خوشی ندارم ولی از رمان هایی مثل «داستان یک انسان واقعی» بیشتر خوشم می آید. روح حماسه را بیشتر از ترس و فرار از جنگ دوست دارم.

وداع با اسلحه را بخوانید چون یک شاهکار است. همینگوی با اینکه این داستان را با قلمی بسیار سبک و روان نوشته ولی جنگ را استادانه توصیف کرده و تصاویری خلق کرده که مطمئنا مدتها در ذهن خواننده خواهد ماند.
.
          
            یک. وقتی که در حال خواندن این کتاب بودم، احساسات متنقاصی به من دست می‌داد. گاهی حوصله‌ام را سر می‌برد و گاهی واقعا نمی‌شد کتاب را زمین گذاشت. راوی ماجرا مدام از جنگ و رنج‌هایش به رابطه‌ی عاشقانه و مشروب پناه می‌برد، این هجوم احساسات متناقص به خواننده ناشی از همین دوگانه‌ی آرامش عشق و جنون جنگ بود. دوگانه‌هایی پررنگ: دوستی و جنگ. واقعیت و خیال. آزادی و گرفتاری. و در آخر دوگانه‌ی اصلی: اراده‌ی معطوف به زندگی و هجوم مرگ.
دو. قصه‌ی کتاب به وضعیتی که امروز درگیرش هستیم بسیار نزدیک است. آشوب کرونا. بیرون از خانه آشوبی عظیم برپا است و گویی کاری هم از دست مردمان جهان برنمی‌آید. هر لحظه ممکن است مرگی ناگهانی به سراغت بیاید و امتداد تو را در جهان ناتمام بگذارد. از این آشوب، از این ناتوانی، همه به خلوت خزیده‌ایم و امیدواریم ماجرا به زودی پایان بگیرد. اما خیلی وقت‌ها ماجرا و آشوب دیگر برای ما تمام نمی‌شود. بچه‌ای مرده متولد می‌شود، عزیزی از دست می‌رود، عشقی ناکام می‌ماند و زخمی روی صورتت می‌نشیند که همیشه به یادگار باقی می‌ماند و شرایط دیگر برای تو، نه در خلوت و نه در خیابان عادی نمی‌شود. آشوب برای همیشه در وجودت حکم‌فرما می‌شود.
سه. جنگ و هر چیزی که زندگی آدم‌ها را در دوره‌ای تحت تاثیر قرار می‌دهد شاید به لحاظ تاریخی، در روزی شروع شود و در روزی دیگر متوقف شود. اما هیچ‌وقت تمام نمی‌شود. تا ابد در وجود آدم‌ها و رنج‌هایشان امتداد پیدا می‌کند. تمام.
          
            وقتی یکی از بهترین اثر‌های یک نویسنده معروف و حرفه‌ای را می‌خوانی این طبیعی است که کتاب به راحتی از دستت رها نشود! و این نوع کتاب‌ها هستند که نه تنها قدرت ایجاد دوستی با کتاب را دارند، بلکه این رابطه را هم به شکل ویژه‌ای تقویت می‌کنند.

در مورد این کتاب نمی‌دانم چه باید بگویم، حال که تمام شده حسی متفاوت دارم و احساس می‌کنم آدمی دیگر هستم، حسی که نمی‌توان به زبان آوردش؛ باید کتاب را بخوانید تا بفهمید من چه می گویم؛ و شاید هم خوانده باشید و بگویید که من چرت می‌گویم، ولی این حس واقعا وجود دارد.



بعضی از قسمت‌های کتاب به خاطر عدم آشنایی من نسبت به جنگ‌جهانی اول و بعضی از کشور‌های اوپایی گنگ به نظر می‌آمد، برای بار بعدی که می‌خواهم این کتاب را بخوانم حتما در مورد این موارد اطلاعاتی کسب خواهم کرد تا بهتر فردریک هنری را درک کنم، به نظرم شخصیت جالبی داشت!



در مورد این ترجمه که خوانده‌ام(ترجمه هانیه چوپانی)؛ اولا که بدون توصیه کسی و هیچ پیش زمینه‌ای به صورت اتفاقی با این ترجمه برخوردم و عنادی بر آن ندارم و حتما سعی خواهم کرد ترجمه‌های دیگر را هم بخوانم، ولی این ترجمه هم خوب بود و کارش را  به درستی انجام داده بود.