یادداشت‌های مریم حبیب الهی (148)

          آدمها هیچ وقت واقعا ما رو ترک نمی‌کنند، خاطره ها و تمام عشقی که در قلب ما جا میزارند همیشه همراه ما است .
کتاب کوتاه و زیبایی بود در مورد کنار اومدن با جای خالی آدم هایی که از دست میدیم و یادآوری اینکه باید به خاطر زندگی ،این اتفاق شگفت انگیز ،ادامه داد .
داستان دخترکی کوچک که با عمه و شوهر عمه خود زندگی می‌کند و باید به شوهر عمه خود کمک کند با جای خالی عمه می کنار بیاید در حالی که خودش هم این موضوع رو هنوز باور نکرده .
        

          قصه هایی کوتاه و به شدت واقعی و غم انگیز .
زندگی سخت وسرشار از تلاش مردمان روستاهای کرمانشاه در گذشته ای نه چندان دور .
متن گیرا و روانی داشت و واقعا ارزش خوندن داره .
        

          امشب نخواب آیلار،زندگی سخته ولی باید طاقت بیاری .
قلبم درد گرفت از غم این داستان ،داستانی کودکانه ،زیبا ،غم انگیز و بسیار دوست داشتنی از تلاش های کودکی برای زندگی .
و نشون دادن اینکه اعتیاد چطور آتیش میشه و یه خانواده و آرزوهاشون رو میسوزونه .
        

          آقای هنشاو عزیز داستان لی پسر نوجوانی است که علاقمند به نویسنده ای به نام هنشاو شده است و نامه هایی در مورد زندگی و احساسات مختلفی که تجربه می‌کند را برای او می‌فرستد و کم کم از این طریق عاشق نوشتن می‌شود. 
داستان واقعی و بسیار ساده ای بود که از خوندن آن بسیار لذت بردم .
من قبل از این کتاب بورلی کلیری را با مجموعه دوست داشتنی رامونا می‌شناختم و به نظرم این نویسنده بسیار آشنا به فضای ذهنی نوجوان هاست و خیلی عالی مشکلات و مسائل اونها رو در قالب داستان های ساده و قابل فهم بیان میکنه .
        

          من همسن لورا هستم اصلا دقیقا خود لورام انگار توی نمایش نامه زندگی میکنم تاثیری که این نمایش نامه روی من گذاشت هیچ کتاب دیگه ای نذاشت .
آماندا رو قضاوت نمیکنم و به نظرم نمونه ی واقعی مادری است که در زندگی خودش ناکام بوده و تمام آرزوهای تباه شدش رو در وجود فرزندانش جستجو میکنه .
لورا ،دختری که در دنیای خودش به دنبال خوشبختی میگرده و عاشق باغ وحش شیشه ای خودش است،از آدم ها فراری است و در انزوا و تنهایی خودش خوشحال تر است.
برادری که درگیر زندان مسئولیت های خونه شده و میخاد به دنبال آرزوهای خودش بره و پدری که خیلی وقته خودشو از این زندان رها کرده .
بعد از خوندن کتاب فیلم اینجا بدون من رو دیدم که بر اساس همین نمایشنامه ساخته شده البته با تغییراتی ،ولی واقعا فیلم فوق العاده ای بود با دیالوگ های بسیار زیبا که آدم رو به فکر فرو میبره.
ما محکومیم به ادامه دادن به رنج کشیدن به چشیدن طعم خوشبختی های کوچک ما بین بدبختی ها و این واقعیت همیشه ی زندگی ما است .
باغ وحش شیشه ای آیینه زندگی همه ی ماست دویدن برای رسیدن به هیچ و ساختن رویاهایی که گاهی فقط سراب هستن.


        

          "دیشب در عالم رویا دیدم که یک بار دیگر در ماندرلی پا گذاشتم "
ربه کا ،زنی مرموز که در سراسر داستان از او و درباره ی او می‌شنویم کتاب فوق العاده ای بود درباره‌ی عشقی مرموز ،رازی نهفته در دل دریا و دختری که پا به عمارتی عجیب می‌گذارد که رویاهای خود را در آن می‌بیند و ماجرا هر لحظه جذاب تر میشود .
من کتاب رو خیلی دوست داشتم از کلاسیک هایی بود که واقعا کشش زیادی داره و حتما پیشنهاد میکنم اونو بخونید .
        

          این یک داستان کوتاه از هاروکی موراکامی است که درمجله نیویورکر و سپس در  کتاب بید کور و دختر خفته که متشکل از ۲۴ داستان کوتاه است چاپ شده است .
زنی رو تصور کنید که اسم خود را فراموش می‌کند و این فراموشی فقط مختص اسم اوست و برای حل مشکل به روانپزشک مراجعه می‌کند، داستان جالبی بود من چون نوشته های هاروکی موراکامی رو خیلی دوست دارم این کتاب رو خوندم و به نظرم خوب بود .
        

          "معلمی تا مرز بی نهایت "
وجود بعضی از انسانها در زندگی چنان تاثیری در زندگی انسان میزاره که جریان زندگی ما رو تغییر میده ،یک دوست یا یک معلم فوق العاده .
میچ آلبوم با داستان های الهام بخش فوق العاده خود معروف است ،۵ نفری که در بهشت ملاقات میکنید ،اولین تماس تلفنی از بهشت و سه شنبه ها با موری .
این کتاب در مورد معنای زندگی است داستان استادی که منتظر مرگ است و تصمیم گرفته تا سه شنبه های باقی مونده رو صرف به اشتراک گذاشتن تجربه های زندگی خود با شاگردش کنه ،واقعا فوق العاده بود ما این زندگی رو وقتی درست درک میکنیم که مرگ رو باور کنیم و قبول کنیم که روزی بالاخره همه ی ما میمیریم به قول موری "چجوری مردن رو یاد بگیر تا چجوری زندگی کردن رو یاد بگیری "
داستانی واقعی از مصاحبه های میچ آلبوم با استاد قدیمی خود موری شوارتز که فوق العاده است .
        

          "هیچ وقت فکرش رو نمیکردم رو یه مبل بشینم و هزار تا زندگی رو تجربه  کنم "
تولستوی و مبل بنفش کتابی است در مورد پناه بردن به کتاب برای رویارویی با درد و غم از دست دادن ،داستان زنی که خواهرش رو از دست میده و تصمیم میگیره تا یک سال روزی یک کتاب بخونه و این آغاز تجربه کردن دنیاهای متفاوت و زندگی های جدیده .
این کتاب رو خیلی دوست داشتم مسیری که نویسنده برای کشف کردن زندگی و درک کردن مرگ طی میکنه فوق العاده است و به همه ی ما میتونه خیلی کمک کنه ‌.
        

          هیچ انسانی از نظر شرایط و موقعیت تحصیل و پیشرفت با کس دیگری یکسان نیست مهم اینه که راهمون رو پیدا کنیم با تمام کمبودهای زندگی کنار بیایم و به قول خود کتاب مدارا کنیم .
کتاب زیبایی بود ،از خوندنش لذت بردم .
        

          ما همیشه درگیر خاطرات و اتفاقات بچگی خودمون میمونیم و فقط جسممون بزرگ میشه ولی روحمون همیشه همون بچه ی آسیب پذیر گذشته است  و آسیب ها و خاطرات  اون دوران رو به دوش میکشه.
این کتاب نمونه واقعی یک داستان مهیج و جذاب بود ،داستان دختری که بعد از سالها به دنبال خاطرات گذشته خود پا به خونه ای عجیب میزاره و دوست دوران نوجوانی خودش رو همراهش میبره تا با هم رازهای کودکی اونو کشف کنن ،در یک کلام فوق العاده بود .

        

          تنهایی پر هیاهو کتابی از هرابال نویسنده معروف اهل چک است که برگرفته از زندگی واقعی خود اوست ،داستان یک کارگر روشنفکر که در کارگاه پرس کاغذهای باطله کار می‌کند، اندیشه و فکر را در دستگاه پرس می‌ریزد و به آنها می اندیشد .
داستانی که عجیب انسان را به فکر فرومیبرد ،انسانی که تا ابد در تنهایی غوطه ور است و همیشه به دنبال دلیل و راز این زندگی می‌گردد.
به نظرم چیزی که این رمان رو جالب میکنه زندگی خود نویسنده است و تمام تلاش هایی که در زندگی کرده و این رمان چکیده ای از تفکرات اوست .
        

          تضاد بین مرگ و زندگی وقتی جنگ تا ابد ادامه دارد 
داستان ژنرالی که باید  ارتشی از کشته های  جنگ را  از زیر خاک دشمن بیرون بیاورد و به کشور خودش برگرداند .
حقیقت هایی از زندگی سربازها که در این بین آشکار می‌شوند و کسی چه میداند  همراه هر سربازی چه آرزوها و چه رازهایی دفن شده اند .
داستان جالبی بود اینکه در کشوری که روزی دشمن تو بود سربازهایی را پیدا کنی که هر کدام برای وطن جان داده اند و حالا فقط جسمشان به خاک وطن برمی‌گردد. 
        

          کتابی زیبا از هلن کلر ،توضیحی درباره‌ی اینکه اگر فقط ۳ روز برای دیدن زمان داشت چه چیزهای خارق العاده ای را تماشا می‌کرد.
تلنگری برای همه ی کسانی که دیده بینا دارند ولی جهان را آنگونه که شایسته است تماشا نمی‌کنند. 
        

          نمایش نامه ای طنز به شیرینی قند از امیرعلی نبویان 
داستان امیرکبیر که تصمیم میگیره برای کار سری به تهران امروز بزنه ولی چیزی که میبینه با چیزی که قبلا بوده کاملا فرق کرده .
جملات با ریتم خیلی زیبایی بیان شده بودند که نشان از سواد بالای نویسنده داره و به نظرم پیامی که مدنظرش بوده رو به زیبایی بیان کرده .
        

          داستانی کوتاه از زبان دختر بچه ای که مادرش رو از دست داده و باید این مسئله دردناک رو درک کنه ،تصاویر کتاب فوق العاده زیبا بود و امیدورام هیچ کودکی در جهان مجبور به تحمل این درد بزرگ نشه و اگر روزی این اتفاق افتاد خدا به قلب کوچکش توان تحمل کردن رو بده .
        

          "مردن واقعیتی است که هیچ کس نمیخاد در موردش صحبت کنه"
نوشتن از مرگ اونم از زبان کودک هفت ساله ای که سرطان داره و چیزی تا مردنش نمونده هم تلخ و هم تاثیرگذار بود ،واقعیتی که همه اونو از خودشون دور میدونن ولی نزدیک ترین چیز به ماست و نباید از اون ترسید اگر فقط به خدا ایمان داشته باشیم و به قول خود کتاب اینکه هر روز دنیا رو ببینیم انگار که اولین روز خلقت است .
"جواب سوال زندگی چیزی جز خود زندگی نیست "و این زیباترین جمله کتاب از نظر منه .

        

          "بعضی از مردم فقط احساس می‌کنند ولی کاری نمیکنن" 
کتاب قشنگی بود در مورد پسر بچه ای که هیچ چیزی رو احساس نمیکنه وبا وجودی تهی از احساس باید با انسان های دیگه ارتباط برقرار کنه .
کتاب خوبی بود من خیلی دوستش داشتم .
        

          روایتی غم انگیز و در عین حال زیبا و تاثیر گذار از رویارویی یک جراح مغز با بیماری سرطان و مواجهه نزدیک با پدیده ی مرگ .
این زندگینامه ی نویسنده از زبان خود او است و مبارزه ی اونو در این مسیر به تصویر میکشه .
جمله ای که خیلی از این کتاب دوست داشتم نقل قولی از ساموئل بکت بود اینکه "نمیتوانم ادامه دهم ،اما باید ادامه دهم " و قطعا زندگی پل کالانیتی معنای همین جمله و به زیبایی ادامه دادن تا انتها است .
        

          نمیدونم زیبایی و لطافت این کتاب رو با چه کلماتی توصیف کنم ،داستان کامل و بسیار جذابی از زندگی دخترکی در دل طبیعت ،دخترک مرداب .
من همراه کایا عاشق طبیعت شدم و با کایا برای زندگی جنگیدن رو آموختم .
توصیفات بسیار زیبا و خارق العاده کتاب کاری میکنن که واقعا خودتون رو در اون مرداب و طبیعت اونجا تصور کنید جوری که انگار قبلا اونجا زندگی کردید .
کتاب در عین اینکه تا آخر گره های یک معما رو باز میکنه و پرونده یک قتل رو دنبال میکنه ،زندگی در طبیعت رو به زیبایی توصیف میکنه و من به شدت این کتاب رو توصیه میکنم.