یادداشت‌های گنجور کوچک (30)

جاسوس اتفاقی: لندن، جنگ جهانی دوم
این کتاب ا
          این کتاب از بسیاری از جهات متفاوت بود .
شیوه روایت داستان اول شخص بود و توصیفات صحنه بهتر از این نمیتونست باشه و شخصیت پردازی هم خوب  بود .
واقعی بودن برخی شخصیت ها هرچند که گفتگو ها تخیلی بود حال و هوای عجیبی به داستان میداد .
از اون کتاب هایی بود که خواننده رو به چالش میکشه و من تمارین جاسوسی رو خیلی دوست داشتم . در کنار داستان اطلاعات کاربردی ارائه میداد :) 
ترجمه روان و پاورقی های خوبی داشت . 
در کل با اینکه راجب جنگ جهانی دوم بود زیاد نیاز به پیش زمینه تاریخی نداشت . 
ارجاعات زیادی به شرلوک هولمز داشت که خیلی برام دلنشین بود .
نقل قول های جالبی داشت که با موضوع فصل مرتبط بود و بیشتر کنجکاو میشدم ادامه داستان رو بخونم .
متاسفانه اوایلش خیلی کند پیش رفت و فکر میکنم شلوغی اون چند روز و ریدینگ اسلامپ شدنم بعد سه پایه ها باعثش بود اما  به هیچ وجه حوصلم رو سرنبرد .

《قانون شماره ی یک : همیشه سعی کن همرنگ جماعت بشی .
قانون شماره دو : از حمل اشیایی که جلب توجه می‌کنند ، پرهیز کن .قانون شماره سه : همیشه حواست جمع باشد .》

تصاویر از چپ به راست :
▪︎ تابلو سازمان اجرای عملیات  های ویژه (دفتر تحقیقات میان سازمانی) ؛ خیابان بیکر شماره ۶۴
▪︎ جلد زبان اصلی کتاب
▪︎ بمب‌افکن‌های دورنیه دو ۱۷ آلمانی در حال بمباران وستهام 
▪︎ کتابفروشی مارکس و شرکا ؛ خیابان چارینگ کراس شماره ۸۴
▪︎ تلک ، تریر اسکاتلندی ؛ سگ ژنرال آیزنهاور 
▪︎ لئو مارکس ، رئیس بخش رمزنگاری و رمزگشایی سازمان اجرای عملیات ویژه 

        

6

رمان های چهارگانه جان کریستوفر: کوه های سفید، شهر طلا و سرب، برکه ی آتش، وقتی سه پایه ها به زمین آمدند
خب اولین ک
        خب اولین کتابی بود بود که بعد از پایان امتحانات خوندم وشروع خوبی برای تابستون بود . من میخواستم یادداشتی عاری از اسپویل داستان بنویسم ولی واقعا نشد :)

این مجموعه داستان جامعه ای رو روایت میکنه توسط موجوداتی به نام سه پایه اداره میشه و مردم زندگی ای مشابه قرون وسطی دارند .  میشه گفت آزادی و امید موضوع اصلی کتابه . ترجمه خیلی خوبه و پاورقی های فوقالعاده ای داره . نشر قدیانی این مجموعه رو در یک جلد ۵۲۸ صفحه ای چاپ کرده با جلد شومیز که قطعش عریض تر از رقعی است  که کمی آزار دهنده است و در دست گرفتنش سخته و اگر حساس هستید باید خیلی حواستون باشه که عطف کتاب خط نیوفته .
 
■ جلد اول : کوه های سفید 
انسان ها در سن ۱۴ سالگی کلاهک دار میشن . شبکه ای از فلز و سیم که در مغز اونها کار گذاشته میشه و اونها فرمانبردار سه پایه ها میشن . شخصیت اصلی داستان، ویلیام پارکر ، بعد از کلاهک گذاری دوستش جک شک و تردید هایی نسبت به این موضوع پیدا میکنه . زمانی که با آزیماندیاس ملاقات میکنه تصمیم میگیره فرار کنه و به انسان های بدون کلاهک (آزاد) بپیونده . پسر خاله اش هنری هم باهاش هم سفر میشه و بعد ها ژان پل (بینپل)هم باهاشون همراه میشه . 
در بخشی از داستان در قلعه کنت دولاتوغوژ ساکن میشن .داخل پراتز بگم توغنمان منو یاد فیلم ایوانهو انداخت که اگر فیلم رو دیده باشید صحنه های این قسمت یه رنگ روی دیگه براتون پیدا میکنه. 
در اون دوران ویل نسب به سفرشون کمی تردید پیدا میکنه و به نظر میرسه میخواد به دوستاش پشت کنه و در قلعه بمونه و کلاهک دار بشه اما اتفاقات توغنمان و گفتگویی که با الوییز (دختر کنت) داره باعث میشه به خودش بیاد و سفرشون رو ادامه بدن. به نظرم در این بخش تکامل شخصیت ویل و کشمکش دورنیش خیلی به جا و خوب بود.
اوج داستان در مرحله نبردشون با سه پایه هاس که من واقعا نفسم بند اومده بود ! 
تخم غاز فلزی :)
روند داستان در ابتدا کمی کند پیش میره ولی بعد بهتر میشه .
جلد اول جای حساسی تموم میشه و کلی سوال براتون ایجاد میشه که مجبورتون میکنه بلافاصله جلد دو رو شروع کنید .

■ جلد دوم : شهر طلا و سرب 
در این جلد ویل به همراه دوست جدیدش فریتس به شهر سه پایه ها راه پیدا میکنند . سه پایه ها در اصل ماشین هایی برای حمل و نقل ارباب ها در خارج از شهر بوده. ما در این جلد اطلاعات زیادی درباره ارباب ها و سیاره ای ازش اومدن به دست میاریم . بچه ها متوجه میشن که اون ها قصد دارن جو و جاذبه زمین رو متناسب با خودشون تغییر بدن و بشر رو از بین ببرن . فریتس به خاطر سخت گیری اربابش خیلی ضعیف شده و تصمیم میگیرن اول ویل فرار کنه . ویل از طریق کانال اب از شهر خارج میشه که اطلاعات رو به ژولیوس(رهبر مردم آزاد در کوه های سفید) برسونه .
روند داستان در این جلد سریع تر میشه و جزئیات هم بیشتر میشه .
ولی کاری که کریستوفر با الوویز کرد خیلی بد بود و بدتر اینکه اصلا راجب احساسات ویل بعد اون اتفاق صحبت نشد و ما هیچ تغییری در ویل ندیدم . اخه مثلا کسی که دوستش بود و کمکش کرده بود ، مرده و مثل پروانه زیر شیشه گذاشتنش . چرا هیچی در ویل تغییر نکرد . به نظرم جا داشت رو این موضوع کار کنه.

■ جلد سوم : برکه اتش
جلد سوم با یک اتفاق بسیار خوب شروع میشه که الانم که بهش فکرمیکنم دلم میخواد از خوشحالی جیغ بزنم !در ادامه داستان ، روند قوی و غیر قابل پیشبینی بودن رو حفظ میکنه و پایان تقریبا خوبی داره . 
تو این جلد انسان های آزاد موفق میشن سه شهر سه پایه ها رو نابود کنن اما بعد بین ملت ها اختلاف نظر میوفته و بچه ها به دنبال راهی برای ایجاد صلح هستند .
این کتاب بر خلاف دوتای قبلی کمی غمگینه خلاصه خودتونو اماده کنید :)

■ جلد چهارم :وقتی سه پایه ها به زمین آمدند 
این جلد ۲۰ سال بعد از مجموعه اصلی چاپ شد و داستان این کتاب به اتفاقات قبل از  کوه های سفید میپردازه . قبل از علمی تخیلی و هیجان انگیز بودن ، ترسناکه . ترسناک از این جهت که ادم میگه ممکنه یه روزی اینجوری بشه و اصلا دور بنظر نمیرسه ، هرچند اصلا به جلد های اصلی نمیرسه و من خیلی دوستش نداشتم . پایانش هم متوسط بود در کل بگم اگر نخونیدش هیچ اتفاقی نمیوفته .


و در آخر ببخشید که طولانی شد ولی فکر کنم متوجه شدید چقدر از این مجموعه لذت بردم . خلاصه که بخونیدش !



      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5

20 هزار فرسنگ زیر دریا
در عالی بو
          در عالی بودن آثار ژول ورن شکی نیست ! 
اگر مخالفید ادامه این یادداشت را نخوانید !😂
فکر میکنم این کتاب انتظاراتم رو خیلی بالا برده . البته توقع دیگه هم نداشتم ؛ شاهکار ژول ورن باید هم همچین تاثیری روی آدم داشته باشه !
داستان های ژول ورن همیشه جلوتر از زمانه خودش بوده و من میگم نکنه ماشین زمان داشته 😂
عنوان کتاب جوریه که در نگاه اول فکر میکنید ۲۰ هزار فرسنگ در واقع بیشترین عمقیه که زیر دریایی رفته اما با توجه به نوشته های کتاب و عنوان اصلی این مقدار مسافت طی شده زیر آب هست . 

این کتاب جزو کتاب هایی است که یکم خوندش سخته . از این جهت سخته که توصیفات زیادی داره که البته نقطه قوت داستانه ولی برای افرادی که زود حوصله شون سر میره شاید جالب نباشه . به طور مثال تقریبا ۱ فصل از کتاب فقط راجع ماهیان دریای مدیترانه است ولی من خیلی دوست داشتم و اسم همه شون رو سرچ میکردم ببینم  چه شکلین !
درباره ترجمه باید بگم خیلی خوب و روانه . با اینکه مترجم برای من نا آشنا بود اما در مقایسه با نسخه های دیگه خیلی ترجمه قوی تری بود . با نسخه اصلی انگلیسی کتاب هم که مقایسه کردم ترجمه کامل بود . ویراستاری خوبی هم داره البته یکی دوتا اشکال کوچیک به چشمم خورد ولی در کل خوب بود . یه چیزی که منو ناراحت کرد این بود که تصاویر نسخه اصلی چاپ نشده بود :(

بعد این همه حرف بریم سر اصل مطلب ! (شاید اسپول!)
شیوه روایت داستان اول شخص هست و توسط پروفسور آروناکس - پروفسور موزه پاریس - روایت میشه . در سال ۱۸۶۶ موجود عجیبی در اقیانوس اطلس و آب اقیانوس های دیگر دیده میشه که توجهات زیادی به خوش جلب میکنه . یک کشتی از طرف ایالات متحده آمریکا سفری رو برای شناسایی این موجود آغاز میکنه که با نامه ای از پروفسور و دستیارش ،کاونسل، دعوت میکنن که به این سفر ملحق بشن . طی اتفاقاتی که اگه بگم بیشتر از این اسپول میشه پروفسور ، دستیارش و یک شکارچی نهنگ به نام ندلند سر از درون اون موجود عجیب در میارن که در واقع یک زیردریاییه به نام 《 ناتیلوس 》. و کاپیتان اون زیر دریایی در صورتی که تا اخر عمرشون در اونجا بمونن و این راز رو فاش نکنن زنده شون میزاره . کاپتان نمو شخصیت عجیب و در عین حال جالبیه . ما هیچی درباره گذشته و ملیتش نمیدونیم اما به طرز شگفت آوری از زندگی رو زمین نفرت داره . 
در ادامه داستان ما شاهد زندگی و ماجراجویی های این افراد داخل زیر دریایی هستیم. که از این قسمت به بعد روند داستان هیجانی تر میشه . 
جزییات به شدت دقیق و زیاده که به نظرم فضاسازی هیچ کتابی به پای این نمیرسه و شخصیت سازی هم به همون اندازه خوبه . داستان دیالوگ های به یادماندنی داره.
 بخش مورد علاقه من نبرد با ماهی های مرکب غول پیکر بود . 

اقتباسات زیادی از این کتاب صورت گرفته که معروفترینش در سال ۱۹۵۴ ساخته شده که من هنوز ندیدمش اما معتقدم اول کتابو بخونیم بهتره .

ببخشید خیلی طولانی شد ولی فکر نمیکنم چیزی از قلم افتاده باشه.

        

17

ماه پنهان است
        این کتاب ، دومین کتابی بود که از استاین بک خوندم و باید بگم قلمش شاهکاره . البته ترجمه خوب خانم بیات هم نقطه قوت این کتابه اما شخصیت هایی که استاین بک خلق کرده هر کدوم حرفی برای گفتن دارند . داستان هم گفتگو محوره که علت اصلی فوق‌العاده بودن کتاب هست .
این کتاب راجب اشغال یک شهر کوچک در دوره جنگ جهانی دومه که ما نمیدونیم کجاست ، البته به شخصه به خاطر آب و هوای سرد و درسترسی با قایق به انگلستان ، احتمال میدم شهری در نروژ یا سوئد باشه . اشغالگر ها هم آلمانی هستند اما در هیچ کجای داستان به طور قطع گفته نشده و اسم های انتخاب شده هم آلمانی نیستند اما در بسیاری موارد درباره 《 پیشوا 》 صحبت شده.
اکثر اثار مرتبط با جنگ جهانی دوم به نحوی طرف متفقین رو گرفتن و از ظلم و ستم های متحدین گفتن اما این اثر حقیقت جنگ رو به ما نشون میده . حقیقت جنگ اینکه هیچکس پیروز نیست . حقیقت جنگ اینکه یکی از افردا محبوب شهر جاسوس دشمن در میاد ! 
شخصیت های اصلی کتاب هم با دقت انتخاب شدن و هیچ کدوم اضافه نیستند . خود من در ابتدای کتاب  جبهه گیری نسبت به افسر های آلمانی داشتم باتوجه به پس زمینه ذهنی که همه ما داریم اما استاین بک کاری کرد که خودم رو سرزنش کنم ! حقیقت جنگ اینکه اون افسر های آلمانی خودشون نخواستن انسان هایی فاتح باشن .
و این آقا کاری میکنه برای مرگشون گریه کنید و دلتون به حالشون بسوزه .  
در کل باید بگم این کتاب نگاهتون به این جنگ رو تغییر میده .

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

22