یادداشت

جاسوس اتفاقی: لندن، جنگ جهانی دوم
این کتاب ا
        این کتاب از بسیاری از جهات متفاوت بود .
شیوه روایت داستان اول شخص بود و توصیفات صحنه بهتر از این نمیتونست باشه و شخصیت پردازی هم خوب  بود .
واقعی بودن برخی شخصیت ها هرچند که گفتگو ها تخیلی بود حال و هوای عجیبی به داستان میداد .
از اون کتاب هایی بود که خواننده رو به چالش میکشه و من تمارین جاسوسی رو خیلی دوست داشتم . در کنار داستان اطلاعات کاربردی ارائه میداد :) 
ترجمه روان و پاورقی های خوبی داشت . 
در کل با اینکه راجب جنگ جهانی دوم بود زیاد نیاز به پیش زمینه تاریخی نداشت . 
ارجاعات زیادی به شرلوک هولمز داشت که خیلی برام دلنشین بود .
نقل قول های جالبی داشت که با موضوع فصل مرتبط بود و بیشتر کنجکاو میشدم ادامه داستان رو بخونم .
متاسفانه اوایلش خیلی کند پیش رفت و فکر میکنم شلوغی اون چند روز و ریدینگ اسلامپ شدنم بعد سه پایه ها باعثش بود اما  به هیچ وجه حوصلم رو سرنبرد .

《قانون شماره ی یک : همیشه سعی کن همرنگ جماعت بشی .
قانون شماره دو : از حمل اشیایی که جلب توجه می‌کنند ، پرهیز کن .قانون شماره سه : همیشه حواست جمع باشد .》

تصاویر از چپ به راست :
▪︎ تابلو سازمان اجرای عملیات  های ویژه (دفتر تحقیقات میان سازمانی) ؛ خیابان بیکر شماره ۶۴
▪︎ جلد زبان اصلی کتاب
▪︎ بمب‌افکن‌های دورنیه دو ۱۷ آلمانی در حال بمباران وستهام 
▪︎ کتابفروشی مارکس و شرکا ؛ خیابان چارینگ کراس شماره ۸۴
▪︎ تلک ، تریر اسکاتلندی ؛ سگ ژنرال آیزنهاور 
▪︎ لئو مارکس ، رئیس بخش رمزنگاری و رمزگشایی سازمان اجرای عملیات ویژه 

      
286

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.