یادداشتهای حسنا نادعلی (6)
1404/6/1 - 14:54
لحظهی مرگ پرنس نیکلای آندرئیچ بالکونسکی من داشتم گریه میکردم، ولی نه واسهی خود پرنس، بلکه واسهی پرنسس ماریا و نه حتی چون اون داشت پدرش رو از دست میداد، بلکه از درک این احساس که کسی بزرگترین مایهی عذابت باشه و تمام زندگی شکنجهت بده و تو عاشقش باشی و نتونی از دست دادنش رو تحمل کنی. ممنونم از جناب تولستوی بابت خلق و انتقال چنین احساس پیچیده و عمیق و نابی.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/6/1 - 14:33

بینوایان جلد 1
4.6
55
خب این از معدود کتابهاییه که بنده آخرش گریه کردم. ولی بخشهای اضافی خیلی داشت، مثل فلسفهی فاضلاب یا سبک زندگی لات پاریسی :) در کل اینکه احساس کنم یک نویسندهای کاملاً داره تلاااش میکنه که داستان رو به غم انگیزترین حالت ممکن پیش ببره و تموم کنه رو خیلی دوست ندارم.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.