یادداشتهای محمد علیزاده (7)
4 روز پیش
بار اول که کتابهای داستانی جلال را میخواندم، «نفرین زمین»، جا ماند. بار دوم هم... و حالا (اردیبهشت ۱۳۹۳) نشسته ام به خواندنش. سال 46 (دو سال قبل از فوت) از قلم جلال چکیده است. سرگذشت معلم دهی است در طول نه ماه از یک سال و آنچه بر او و اهل ده میگذرد. میتوان گفت جلال در این کتاب بیش از آنکه در پی نوشتن یک داستان یا رمان باشد میخواسته حرفش را در زمینه مخالفت با اصلاحات ارضی و مهمتر از آن مواجهه سنت و مدرنیته بزند و برای بیان حرفهای سیاسی و اجتماعی خودش، روستا را به عنوان صحنه ماجرا انتخاب کرده است. مثلا یک جا از زبان معلم ده با صراحت میگوید:«لعنت بر آن کسی که فرهنگ جدید را با میز و نیمکت و قرتی بازی شروع کرد...». البته منظورش از فرهنگ، آموزش و پرورش است.در واقع جلال در این نوشته نوع مواجهه یک روستا را با همه هویت روستا بودنش با مدرنیزم و تکنولوژی به تصویر میکشد و خودش تقریبا همه جا زیر علم سنت سینه می زند!
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
5 روز پیش
داستان خمره را شهریور 93 خواندم. در میان آثار هوشنگ مرادی کرمانی کم و بیش دارای برجستگی است. و شاید به همین دلیل است که به چند زبان ترجمه شده. داستانی خوش ساخت، سلیس، روان و شیرین که فیلمی هم بر اساسش ساخته شده است. اگر بچه مدرسه ای دارید حتما میتواند دوست خوبی برایش باشد. آقای صمدی در یک روستای دورافتاده معلم مدرسه است و هر 5 کلاس را در همان مدرسه به تنهایی اداره می کند . روزی خمره سفالی مدرسه که بچه ها موقع تشنگی از آن آب می خورند می شکند. معلم و بچه ها ناچار به تکاپو برای تهیه خمره جدید می افتند و در مسیر تلاش برای تهیه خمرۀ جدید است که داستان شکل می گیرد.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
5 روز پیش
رمان پرواز بر فراز ویوودینا را بهار سال ۱۳۹۲خواندم. روایتی شیرین و نفسگیر از جنگ نابرابر بوسنی و حضور فرزندان ایرانی حضرت روحالله (ره) در قلب سارایوو. آنقدری کشش داشت که متوجه نشوم چگونه سیصد صفحه را در نصفه روز خواندم. از میان سطرها، پا به کوچهپسکوچههای سارایوو میگذاری، به X1 سر میزنی، دامنههای کوه پرالجیا را میپیمایی و در «گروهان یکدستها» شانهبهشانه با دشمن صربی میجنگی. ویوودینا، رودخانهای که در نگاه من رنگ و بوی اروند و کارون داشت، و پرالجیا، ارتفاعی که یادآور بازیدراز بود، در ذهنم جان گرفتند. سارایوو هم در این روایت، چهرهای شبیه خرمشهر پیدا میکند. در دل این داستان، بوسنیاییها با آنکه در متن جنگ و خون قرار دارند، اما مشق «جهاد الهی» را نزد سردار - فرمانده ای ایرانی - میآموزند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
5 روز پیش
ماری، تاکاهاشی، اری، شیراکاوا، کااورو و چند شخصیت دیگر، ستونهای اصلی داستان پس از تاریکی اثر هاروکی موراکامیاند. رمانی که در ۱۹ بهمن ۹۵ با معرفی دوستی عزیزتر از جان خواندمش. یکشبه تمامش کردم. روایت در یکی از شبهای توکیو آغاز میشود و با دمیدن صبح، پایانش فرا میرسد. از همان آغاز، فراوانی نمادها و سمبلها توجه خواننده را جلب میکند. داستان در فضایی مرموز و کمی ماورایی جریان دارد، با شخصیتهایی کموبیش سرگشته و مبهوت. ویژگیای که خاص قلم موراکامی است. ظرافت او در ترسیم حال و هوای روحی انسانهای عصر مدرن، دیالوگهایی حسابشده و حرفهای، و آمیزش این همه با رنگ ملایمی از عشقی ساده و بیریا، از مهمترین جذابیتهای پس از تاریکی به شمار میآید. البته نباید ناگفته گذاشت که سبک خاص موراکامی، همانقدر که برای بسیاری از خوانندگان بهشدت جذاب است، برای عدهای دیگر میتواند در همان اندازه، دور از کشش و علاقه باشد.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
6 روز پیش
داستان پداگوژیکی را خرداد ۱۳۹۳ خواندم و چقدر دوستش داشتم. با این کتاب زندگی کردم. نویسنده - ماکارنکو - از چهرههای سرشناس تعلیم و تربیت در شوروی سابق است. پداگوژیکی به معنای تعلیم و تربیت است. اما اینجا منظور تربیتی نیست که توی کلاس و نیمکت و زنگ تفریح بگنجد. اینجا حرف از یک کانون اصلاح و تربیت نوجوانان خلافکار است، در جنوب شوروی قدیم و اوکراین فعلی. ماکارنکو با قلمش، آن فقر و فلاکت و سرمای استخوانسوز و همهی شلوغی و همهمهی کولونی را با آن جماعت نوجوان خلافکار چنان جاندار ساخته که آدم بیاختیار دلش میخواهد برود آن کلونی را پیدا کند و از نزدیک تماشایش کند. دزدکی بگویم حتی گاهی هوس میکند کاش خودش هم یکی از همان بچههای خطاکار کولونی بود، تا سهمی از آن زندگی جمعی و سخت و عجیب ببرد. همین یک کتاب از ماکارنکو کافی بود تا نامش به لیست محبوبترین نویسندگان من اضافه شود.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.