یادداشت‌های فاطمه رهبری (48)

          هوالملک الحق المبین
می خواستم کتابی باشد که مطالعه اش در ماه مبارک رمضان صرفا از جنبه شرکت در چالش و موظفی درج یک تعداد صفحه نباشد.
می خواستم کتابی باشد که مطالعه اش  در ماه مبارک رمضان همخوانی داشته باشد با حال و هوای عبادت و ذکر.
می خواستم کتابی باشد که مطالعه اش در ماه مبارک رمضان نه تنها به من عذاب وجدان چرا وقتم را تلف این کتاب کردم ، ندهد بلکه احساس کنم چقدر ضروری بود خواندنش.
می خواستم کتابی باشد که مطالعه اش در ماه رمضان برایم مایه رشد باشد و در عین حال لذت بخش با قلمی روان .
می خواستم کتابی باشد که مطالعه اش در ماه مبارک رمضان لابلای شب و روزهای پرمشغله اسفند ماه و سحر و افطار و بی خوابی و مهمانی و عید و سفر نوروزی ، آنقدری جذاب باشد که رها نشود و تا پایان مرا با خودش ببر...
دایان همه‌ی دغدغه های مطالعاتی و ماه رمضان ، یک چیزی برایم پررنگ شده بود و آن کسب اطلاعات و معرفت نسبت به امام جواد عليه السلام 🥹نمی دانم آقا چرا مرا انتخاب کردند تا سر سفره کرامات و مقام امامت شان مهمان کنند چرا که اگر منصفانه نگاه کنیم ، معمولا به چند امام خاص توجه داریم و از همان اهل بیت علیهم السلام هرچند اندک ، اطلاعاتی در مورد تاریخ تولد و نام مادر و .... که متاسفانه به ندرت ابن الرضا علیه السلام جزو آنها هستند.حالا چه شد که نام ایشان برایم درخشید و من کور راه افتادم دنبال آن نور نمی دانم فقط همین را متوجه شدم که وقتی برای ماه مبارک نیت کردم کتابی انتخاب کنم برای خواندن و با همه دغدغه هایی گفتم سراغ کتاب‌های صوتی در تلفن همراهم رفتم ، دیدم چقدر دلم می خواهد  ، مرا با خودش ببرد "مرا با خودت ببر".
چقدر لذت بردم از قلم نویسنده و چقدر شگفت زده شدم از جزئیات شهرهای بغداد و حلب و سامرا و ....از سبک زندگی و داد و ستد و آداب ازدواج و ....مردم  و چقدر غافلگیر از حجم خون آشامی عوامل حکومت عباسی و کوره ادم سوزی و سیاهچال های آدم کش و .... ،در عصر امام جواد عليه السلام. 
به غایت اگر دل بسپاری به کتاب در می یابی که بعد زمان و مکان ، اسارت و آزادی ، برای امام علیه السلام محدودیت ایجاد نمی کند .آنچه حجاب من برای رویت امام زمانم عليه السلام است ،ایمان و معرفت من به امام عليه السلام و میزان تمنای درک محوریت امام عليه السلام و انطباق فعل و کلام و آرزوهایم با متن قرآن و فعل امام عليه السلام است.
آقای من ، یا ابن الرضا(عليه السلام ) از ته قلب ممنون تان هستم برای این مهمانی و تمنای دعایتان و دستگیری تان را دارم از زندان نفس و دنیا که شرایطم بدتر از ابراهیم است.😭😭😭
        

1

          هوالملک الحق المبین
عکس روی جلد را دوست ندارم ولی به نحو خاصی جذبم می کند.در فهرست کتاب‌های در انتظار مطالعه می گذارم در دسته آن کتاب‌هایی که گفته اند در مورد داعش است و چون اسم داعش برایم مساوی درندگی و وحشی گری بیش از هر درنده و جانوری است می روند در آن ته ها تا کی آمادگی روحی داشته باشم برای خواندنش.
حالا اما ۱۰ماه مبارک دوباره جلد نازیبا ولی مانوسش صدایم می کند و با کمی دو دلی شروع می کنم به شنیدن(صوتی فراکتاب) و مثل جادوگری از همان چند جمله‌ی اول سحرم می کند.می نوشم و  می شنوم و لذت می برم.
در مورد جنایت های داعش فقط در دوجا کوتاه اشاره شده و راوی حس و حالش را که گره می خورد به کربلا با من خواننده سهیم  می شود.همان چند خط هم دردناک است و کریه و مشمئز کننده که آیا واقعا باید اسم این موجودات هم انسان باشد؟؟؟
اصل داستان به نظرم دستگیری بانوی ۳ساله کَرَم است .۳ساله ای که نگاه نمی کند که چون قبولش نداری تا دم در مرقد آمده ای و حاضر نیستی داخل شوی چرا که فکر می کنی ماوقع عاشورا و اسارت و شام همه زیاده روی هاست برای گرفتن اشک از خلایق ؛اما او که به این حرفها کاری ندارد. او چشیده درد یتیمی را و تاب نمی آورد یتیمی و گمگشتگی زایر را دست می گیرد تعارف می کند به روشنایی و گرمای حرم و عجب باب الحوائج است . از تاجر قاچاقچی ،اجاره نشین یاران الامین می سازد و مجاور و خادم حرم؛از منکر فجایع عاشورا راوی غربت اهل بیت علیهم السلام و از منتقد و منکر جمهوری اسلامی یک خادم سپاه قدس و فاطمیون و زینبیون.
عمیقا لذت بردم از قلم و صوت و غرق شدم در حوادث و سوالاتی که ببینم نسبت من با آن حوادث ، آن ابتلائات ، آن وسوسه ها چیست.
        

1

          هوالملک الحق المبین
طرح روی جلد شبیه داستان های ابرقهرمانی است و اسم کتاب تداعی بازی‌های رایانه ای و داستان تلاش کرده تلفیقی از هر دو را خلق کند.تلاش شده هیجان انگیز و غافلگیرانه و معمایی باشد.شخصیت اصلی داستان فردی ۱۷_۱۸ساله است ولی بیشتر شبیه یک نوجوان ۱۳ ساله ی عشق فضای مجازی و بازی‌های آنلاین امروزی است.قرار بوده دنیایی جادویی و خیالی ترسیم شود ولی به نظرم تمام این تلاش‌ها ۳از ۵ امتیاز را کسب می کند.باز هم تلاش شده در نهایت مخاطب تشویق به بازگشتن به دنیای واقعی باشد ولی ۲۰۰اندی صفحه همه زد و خورد و پریدن و جنگیدن و حل معما در فضای مجازی سراب است و در صفحات پایانی یک جمله گفته می شود که تمام وقتت را برای فصای مجازی نگذار و دنیای واقعی را جدی بگیر چون غذای خوشمزه در دنیای واقعی پیدا می شود🙄!!و البته یک عشق بچه مدرسه ای خیلی پروانه ای که تاکید بر زیبایی چهره معشوق در واقعیت دارد نسبت به اواتارش در بازی آنلاین!!!!
برای نوجوان‌های عاشق بازی رایانه ای شاید جالب باشد  و شاید برای نوجوان های +۱۳ یک کتاب هیجانی و معماگونه متاسفانه برای من خیلی جالب نبود بیشتر شبیه دیدن انیمیشن خردسال بود با یک عالمه ریخت و پاش با رنگ و لعاب بزرگانه😥
        

1

4

          هوالملک الحق المبین
یک وقت هایی آنقدر یک کتاب عطر آن بالاها را می دهد که دلم می خواهد به عالم و آدم معرفیش کنم...این کتاب زندگی یک جوان فرانسوی است که چهره پیرمرد تبعید شده در خانه روستایی نوفلوشاتو که برایش تداعی مسیح می کند، او را به کربلا می رساند.
این که از کجا و چطور بدستم رسید یادم نیست ولی  قطعا  عکس روی جلد و اسم کتاب چندان جذبم نکرده است ؛ انگار خودش از لابلای برگه های داستان زندگیش دست دراز می کند و دست می گیرد که بیا و پای این سفره بنشین.
صفای دل کمال(ژروم)آمده پای قلم روان آقای دانشگر و شده معجونی که هرچه می نوشی طعم ها و مزه های مختلفی را با لذت می چشی و فکر می کنی کاش باز هم باشد.در لابلای روزهای کودکی و نوجوانی و جوانی موسیو ، برگهای مهمی از تاریخ  انقلاب ایران و منافقین و جنگ را از زاویه ای جدید و کمتر پرداخته شده ، ورق می زنی و با قدمهای تکاملی وجود کمال(ژروم) معرفتی پیدا می کنی به اسلام و ایران. یک تعریف جدید پیدا می کنی از زندگی ، سختی ، پیشرفت و رشد ... و کمال. کمال اسم برازنده ای است برای ژروم ؛ ژرومی که از وقتی خودش را می شناسد شروع می کند پرسیدن و جستجو کردن نقاط ضعف ، حقیقت و راه از چاه و آنقدر پیش می رود که کمال حاصل می شود و چنگ می زند در یال اسبی شیهه کشان که قرنها را درنوردیده برای بردن ژروم از کربلای عملیات مرصاد به کربلای سیدالشهدا.
کربلایی شدن کمال هم دلم را آتش زد و اشک هایم را جاری کرد و هم  داغ حسرتی بر دلم گذاشت با یک پرسش اساسی: من در این آشفته بازار زندگی مدرن لابلای هوش مصنوعی و گوشی هوشمند و زرق و برق شبکه های مجازی و ... تا کربلای حسین علیه السلام چقدر فاصله دارم؟؟؟؟
کاش من هم جا نمانم😭😭😭
        

6

          هوالملک الحق المبین
راستش نمی دانم که چرا این کتاب برایم چشمک زد ولی جایی خواندم کتاب حال خوب کن؛یک داستان روان و بدون پیچ و گره خاص...خوب این توصیف دقیقی و درستی بود ولی شاید شما را به اشتباه بیندازد که ای بابا پس عجب کتاب لوسی...ولی واقعا می توانم بگویم اشتباه است .این کتاب با حال بد و شکست یک دختر جوان شروع می شود و یک بستر خوب و آرام برایش فراهم می شود(البته اولش خودش با اکراه و از روی ناچاری می رود)تا حال و روزش را ترمیم کند و دوباره سرپای خود بایستد. 
این کتاب را برای آن شب و روزهایی که ذهن خسته ای دارید،حال و حوصله کار جدی ندارید اما دلتان می خواهد کاری کنید تا از این حال دربیایید پیشنهاد می کنم.
البته خارج  همه‌ی این حرفها ، جای تفکر دارد سبک زندگی این دست آدم ها و جالب است که هر روز و شب دارند از این سبک زندگی خودشان یا اطرافیانشان لطمه می بینند ولی به فکر چاره نیستند بلکه همدیگر را دلداری می دهند که دوباره عاشق شد ؛همه یک‌جور نیستند.🤔🤔🤔
        

2

          هوالملک الحق المبین 
نوجوان بودم که عمه ام این کتاب را به من هدیه داد.ان زمان یادم نیست که چند صفحه را خواندم و به مذاق خوش نیامد و با خودم گفتم چرا این کتاب به من هدیه داده شد.چند روز پیش دوباره چشمم به کتاب افتاد و خاطره سالها پیش و تصمیم گرفتم  مجدد آن را تجربه کنم.
از فیدیبو اجرای صوتی این کتاب را شنیدم  با صدای مصطفی طالبیان و خیلی برایم دلنشین بود و تعجب کردم چرا همان بار اول متوجه نکات کتاب نشدم.
مدتهاست که فهمیده ام برای هر انسانی چندین کتاب ناب و خاص وجود دارد و حتی برای حس و حامل‌های متفاوتش هم و چه خوب که امروز عزیزانی هستند که انقدر متنوع و زیاد مطالعه کرده اند که می توانند برای هر انسانی متناسب با ویژگی های روحی،خلقی و زیستی کتاب مناسب معرفی کنند.
این کتاب شامل بخش کوچکی از زندگی و روند موفقیت فردی است که پشت سر خود نام پر تمطراق "دوو" را دارد و آرزویش این است که پس از مرگ او را با عنوان "کارآفرین محترم" یاد کنند.مردی که موفقیتش را ناشی از زحمت زیاد،خیرخواهی برای همه و خلاقیت و داشتند رویا می داند.
جملاتی که می توان آنها را قاب گرفت و در مقابل دیدگان گذاشت و هر روز یادآوری کرد و انرژی گرفت در کتاب کم نیست.پیشنهاد می کنم در هر نقش و جایگاهی که هستید این کتاب را مطالعه کنید و از زاویه کاربردی خودتان جملات را تعبیر کنید و بکار ببندید.
        

6

          هوالملک الحق المبین
چندباری تصویر روی جلد قلقلکم داد که بروم و این کتاب را بخوانم و امروز در نهایت به دستم رسید و خواندم.تصویرگری کتاب شاید بیشتر به مذاق آقا پسرها خوش بیاید و اغراق در ترسناک جلوه دادن برخی حالت های چهره با متن خیلی همخوانی ندارد به این معنی که یک چهره شیطانی و بیشتر خشمگین برای یک فرد بیمار با دل درد طراحی شده است که در یک موقعیت دلهره آور است و می بایست بیشتر عجز دیده شود تا ترسناکی.
در خصوص داستان به نظرم دو نکته باید مورد توجه قرار گیرد:
۱_ داستان موازی دعوای پسربچه های محله پنبه زن ها با آهنگرها با اعتراضات منجر به قتل عثمان در مدینه که به نظر من از مدخل خوبی وارد شده بود اما ی بایست پرداخت بیشتری صورت می گرفت تا برای مخاطب بهتر این شدت خشم دو دسته جا بیفتد...در واقع بجای آنکه علت اختلاف و اعتراض پرداخت شود فقط تکیه بر خشم و دعوا و اعتراض بود.صد البته که قرار است این یک مجموعه باشد ولی به نظر می رسد که حتی برای شروع مجموعه هم بهتر بود بجای سرعت در نقل ماجرا کمی به عمق بخشی شخصیت ها و علت رفتارها توجه می شد.
۲_از آنجایی که این صرفا یک داستان زائده خلاقیت نویسنده نیست و بستری تاریخی و واقعی دارد بویژه نزدیکی با اهل بیت علیهم السلام،  مستند بودن و کارتحقیقی قوق پشتوانه داستان قرار دادن ، بسیار ضروری است که با کمی جستجو حتی در نت به نطر می رسد ضعف بزرگی از این زاویه به کتاب وارد است.
در مجموع تلاش برای ایجاد محصولات کمیک  که اقبال مخاطبین به آن زیاد است ،با لحاط طهارت متن و تصویر به عنوان امری ایجادی در خصوص سلب کمیکها و مانگاهای بسیار مضر موجود در بازار، بسیار ستودنی است و امیدوارم مجموعه مهرستان بویژه نویسنده خوب این کار همت و اهتمام بیشتری در ارتقای این مجموعه در ادامه داشته باشند.
        

1

          هوالملک الحق المبین
شاید اغراق نباشد اگر بگویم نسبت به خیلی از افراد سرشناس،سلبریتی، سیاستمدار و ...ایرانی  او را بیشتر پیگیری می کردم و محبتی عمیق ، یک احساس روشن دوست داشتنی ،یک چشم انتظاری برای شنیدن کلام و موضع گیری در هر اتفاقی پیش از رهبری ، نسبت به سید حسن نصر الله داشتم  . شاید از همان ابتدای نوجوانی  راستش یادم نیست چطور و چه اتفاقی دلم را گره زد به قدم و کلام و رفتار و موضع گیری این سید لبنانی که برایش تلفظ حرف "ر" سخت است و به قول خودش تلاش می کند در این حجم سخنرانی زیاد کمتر به این نقطه ضعف برخورد کند .  
امروز که مقایسه می کنم می بینم دل و جانم بیشتر از حاج قاسم ، سید را می شناسد و  هنوز هم چشمه‌ی اشکم مثل روز اول با هر اشاره ای می جوشد.
کتاب خودگویه ی کوتاه و موازی از دوران کودکی و جوانی سید و سپس گریزی از فعالیت های سیاسی و اجتماعی و دینی سید به نحوه شکل گیری حزب الله و نسبت آن با ایران و به قول خود سید قائد خامنه ای است.کاش فرصت بود و مصاحبه کننده بیشتر سوال می پرسید تا دقایق بیشتری با سید در لابلای صفحات این کتاب نفس بکشم.(این افسوس شد امتیاز ۴/۵ )
می گوید:" به هر شهادت طلبی که می آمد پیش من برای خداحافظی و توجیح نهایی عملیات ، طلب شفاعت می کردم و می گفتم ما سیاستمدارها شاید در رخت خواب به مرگ طبیعی بمیریم در حالی که شما با انتخاب آگاهانه شهادت و جانفشانی، استقبال اباعبدالله الحسین علیه السلام را برای خود می خرید .من را شفاعت کنید ...." و اشک امانم را می برد که او خود بهتر از امروز من می داند که شهید شد در حین رتق و فطق عملیات سنگین ،دوشادوش فلسطین مظلوم در مقابل سفاکان صهیونیست و جز اباعبدالله الحسین علیه السلام،  دیگرانی چون حاج قاسم و استاد عزیزش سید عباس موسوی به استقبالش آمده اند.
صدای حاج قاسم در گوشم می پیچد که :"اگر شهید نشویم می میریم"😭😭😭😭😭😭
اللهم اجعل عواقب امری شهاده  فی سبیلک
        

4

1

          هو الملک الحق المبین
مهمان داشتم ولی چون در چالش روزی ۲۰ صفحه شرکت کرده بودم باید مطالعه می داشتم و خب فقط گزینه شنیدن لابلای کارهای به دهنم رسید.
فکر می کنم برای‌ خواندن کتاب ها یک فرایند مرموزی وجود دارد که اگر در زمان  مناسب رقم بخورد یک شاهکار لدت خلق می شود.
این کتاب زمان خوبی بدستم افتاد به نحوی که نتوانستم شنیدنش را متوقف کنم.شاید چون خودم معلم هستم بارها و بارها خودم را جای کارلا قرار دادم که ببینم در مقابل فلان رفتار چه عکش العملی نشان می دهم و هربار مطابق بود خوشحال می شدم انگار دارم تست می دهم .
چقدر به وجود افرادی مثل کارلا احتیاج داریم به عنوان مشاور،معلم ،مادر ،رفیق...افرادی که مهارت شنیدن بدون قضاوت کردن دارند افرادی که بیشتر می شنوند و کمتر حرف می زنند امام بجا و نقطه زن.
به تمام افرادی که از آدم‌های اطرافشان خشمگین هستند و احساس می کنند کسی را دوست ندارند پیشنهاد می کنم.
به تمام افرادی که در دور و اطراف خود کسانی را دارند که خشمگین و ناراحت هستند و در ظاهر با رفتارشان دیگران را می رنجانند.
امید که نوش دارویی باشد برای بهتر زندگی کردن.
        

3