هوالملک الحق المبین
نوجوان که شدم نمی دانم براساس چه معیاری افتادم به رقابت کتابخوانی با دختر عمه ای که ۶سال از من بزرگتر بود.هر چه او زمین می گذاشت من برمی داشتم.در این رقابت با ژانر معماری _ جنایی آشنا شدم با آگاتا کریستی و پوآرو و خانم مارپل، با کانن دوئل و شرلوک هولمز.هنوز هم می توانم احساسات و هیجانات آن دوره را زیر زبان حافظه.ی مطالعاتی حس کنم.هنوز هم وقتی می خواهم سراغ این ژانر بروم در حقیقت همان مزه ترش و شیرین نوجوانی را می خواهم باتجربه کنم.
نمی دانم از کجا این کتاب بیمار خاموش به فهرست کتاب های مطالعاتی من وارد شد.کتاب را صوتی از فراکتاب مزه کردم.به نسبت برایم کتاب سختی بود من که زانر معمایی جنایی را با آثار فاخر و پاکی تجربه کرده بودم ، این حجم از آلودگی و بیماری روانی هضمش برایم سخت،دردناک و تلخ بود.
نکته غافلگیری کتاب من را یاد یکی از آثار مجموعه پوآرو انداخت که به همین شیوه بود.نمی دانم واقعا در غرب این همه آلودگی و این همه بیماری روان پریش وجود دارد؟؟؟؟؟اگر حقیقت دارد چرا در قبال آن این همه مسخ شده و بی حس عمل می کنند .تا کی باید ادامه داد مشروب خوردن و مست شدن و جنایت کردن را؟؟؟؟تا کی باید حریم هیچ انسانی را رعایت نکرده و هوس هر کس را که کردی حالا به اسم محبت و عشق شما بخوانید سلام و شهوت به آن دست درازی کرد.
در این کتاب مرز انسان پاک و شریف ، بیمار روانی و روان پزشک،دوست داشتن ونفرت و... شکسته می شود.
کاش یک روز نه چندان دور کسی بیدار شود و برخیز به مقابله با این سونامی .
چقدر حوادث کتاب برایم دردناک بود وقتی فکر می کنم ما جوامع غرب را پیشرفته می نامیم و سبقت می گیریم در هرچه بیشتر شبیه شدن با آن و نمی بینیم که خودشان در چه لجنزار متعفنی در حال خفه شدن هستند.
متن کتاب روان و اجرای صوتی خوب بود محتوا دردناک.