و هو الملک الحق المبین
احتمالا تصویر روی جلد برای مخاطب جداب باشد ولی آیا همین کافی است؟
خیلی از نویسندگان از ابزار عشق و دلدادگی برای بیان مطلب اصلی خود استفاده کرده اند که قلاب قوی است برای نشاندن مخاطب پای داستان .نمونه های زیادی در زانوهای مختلف جنایی ، معمایی ، تاریخی ، ... اگر اهل کتاب باشید به یادتان می آید اما آیا این قلاب قوی کافی است؟
عشق در یک نگاه هم چیز جدابی است که اگر مخاطب باورش کند خوب می شود در کوچه پس کوچه های داستان اورا دنبال خود کشید اما این دلدادگی اگر صرفا به تاب مو و پیراهن فاخر و ظریف و زیبا و ...خلاصه زیبایی یار بسنده شود آیا در باورپذیری و کشش داستان اثر خواهد داشت؟
تا آخرین سطرهای کتاب داشتم فکر می کردم غرص نویسنده از این کتاب چیست؟تفاوت آداب قبایل مختلف در پوشش ، معماری بازارها ، برده داری و ازدواج و .... چرا که بیشتر داستان پردازی در توصیف این ها گدشته است تا شخصیت پردازی و ماجراهای داستان .
آیا منظور نویسنده بیان بخشی از تاریخ است که در کتابهای درسی فقط به چند جمله گذرا اشاره شده است ؟خب پس چرا در اواخر داستان و آن هم این قدر بی رنگ و رو
آیا منظور تبیین ابعاد شخصیت تاریخی در مکه با نام "محمد امین"(صلی الله علیه و آله وسلم ) است ؟ پس چرا این قدر کم و گذرا و دور...اصرار بر این که این شخصیت هم بازی دوران کودکی شخصیت اصلی داستان(عدنان) است و صد البته تکرار این که محمد(صلی الله علیه و آله ) خیلی کم با بچه ها بازی می کرد چراکه باید چوپانی رمهی عمویش را می کرد.
شخصیت پردازی ها ضعیف هستند و عشق در یک نگاه صرفا به ظاهر زیبای یار بسنده شده و زیاده از حد هم به آن پرداخته شده است به نحوی که اگر از شما در مورد شخصیت ها سوال شود شاید به زحمت بیش از نسبت فامیلی و ظاهر و شغل چیزی بتوانید بگویید.
از طرف دیگر گره های داستان خوب ایجاد نمی شود و با عقب و جلو شدن زمان در طول داستان که کمی گیج کننده هم هست ، خوب در ذهن مخاطب شکل نمی گیرد . گره گشایی هم ناگهانی رخ می دهد و دلایل منطقی برای تحول شخصیت داستان کم است .آیا عاشقی می تواند ساختارهای شخصیتی و قومی یک عرب اشراف زاده دوره جهالیت را چند روزه زیر و رو کند؟؟؟؟