و هو الملک الحق المبین
راستش کمی من را باد فیلم "یک حبه قند" انداخت آن خم از این جهت که مرگ و عروسی ، غم و شادی می تواند نزدیک و تنگاتنگ هم باشد و البته آدمهای فیلم چقدر تمیز و مهربان و خوب و شرقی بودند و آدمهای کتاب چقدر ترسو و ظاهرپسند و پول دوست و غربی .
در این دنیای غرق شده در ظواهر و معیارهای پول و زیبایی طاهری چقدر آدمها از انسانیت فقیر و از زیبای باطنی تهی می توانند بشوند.
داستان کتاب در مورد عروسی تشریفاتی در یک جزیره خاص است با مهمانانی خاص و ریشه اغلب آنها در دوران مدرسه و نوجوانی داماد بهم گره خورده است . شاید برای خیلی از ما اجاره کردن ۲تا ۳روز یک جزیره و گرفتن عروسی با تمام تشریفاتی که در فیلمها و کلیپ های خاص منتشر شده در فصای مجازی می بینیم آرزو و خواب باشد ولی باید پرسید آیا خوشبختی اینهاست؟خوشبختی در ازدواج با یک داماد خوش تیپ ، مشهور پولدار است؟یا عروسی با یک دختر زیبا و پولدار ؟خوشبختی یعنی چی؟پول و زیبایی چقدر می تواند خوشبختی بیافریند و چقدر می تواند تباه کننده باشد؟؟؟؟؟؟؟؟