فاطمه رهبری

فاطمه رهبری

@f.rahbari

15 دنبال شده

13 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
        هوالملک الحق المبین
نوجوان که شدم نمی دانم براساس چه معیاری افتادم به رقابت کتابخوانی با دختر عمه ای که ۶سال از من بزرگتر بود.هر چه او زمین می گذاشت من برمی داشتم.در این رقابت با ژانر معماری _ جنایی آشنا شدم با آگاتا کریستی و پوآرو و خانم مارپل، با کانن دوئل و شرلوک هولمز.هنوز هم می توانم احساسات و هیجانات آن دوره را زیر زبان حافظه.ی مطالعاتی حس کنم.هنوز هم وقتی می خواهم سراغ این ژانر بروم در حقیقت همان مزه ترش و شیرین نوجوانی را می خواهم باتجربه کنم.
نمی دانم از کجا این کتاب بیمار خاموش به فهرست کتاب های مطالعاتی من وارد شد.کتاب را صوتی از فراکتاب مزه کردم.به نسبت برایم کتاب سختی بود من که زانر معمایی جنایی را با آثار فاخر و پاکی تجربه کرده بودم ، این حجم از آلودگی و بیماری روانی هضمش برایم سخت،دردناک و تلخ بود.
نکته غافلگیری کتاب من را یاد یکی از آثار مجموعه پوآرو انداخت که به همین شیوه بود.نمی دانم واقعا در غرب این همه آلودگی و این همه بیماری روان پریش وجود دارد؟؟؟؟؟اگر حقیقت دارد چرا در قبال آن این همه مسخ شده و بی حس عمل می کنند .تا کی باید ادامه داد مشروب خوردن و مست شدن و جنایت کردن را؟؟؟؟تا کی باید حریم هیچ انسانی را رعایت نکرده و هوس هر کس را که کردی حالا به اسم محبت و عشق شما بخوانید سلام و شهوت به آن دست درازی کرد.
در این کتاب مرز انسان پاک و شریف ، بیمار روانی و روان پزشک،دوست داشتن ونفرت و... شکسته می شود.
کاش یک روز نه چندان دور کسی بیدار شود و برخیز به مقابله با این سونامی .
چقدر حوادث کتاب برایم دردناک بود وقتی فکر می کنم ما جوامع غرب را پیشرفته می نامیم و سبقت می گیریم در هرچه بیشتر شبیه شدن با آن و نمی بینیم که خودشان در چه لجنزار متعفنی در حال خفه شدن هستند.
متن کتاب روان و اجرای صوتی خوب بود محتوا دردناک.
      

0

        هو الملک و الحق المبین
خب امانت گرفته بودم و باید هرچه سریعتر تمام می کردم ولی واقعا خودش هم متن روان و پرماجرای داشت که امانت بودنش را به کل حدف کرد و خودش شود دلیلی خوانش خودش.
نام داستان های هزار و یک شب برای تمام ما نام آشنایی است و صد البته جذاب ولی اینکه یک نویسنده خارجی به بهانه این نام آشنای بین المللی کتابی ۳۰۰صفحه ای با جزئیاتی ایرانی و پر از نقش قالی و کاشی و زری دوزی لباسهای بلند و حریر چادر و صدای محزون موذن برسر گلدسته ها بنویسد نکته خاص دیگری بود برایم .صحبت ابتدایی کتاب از زبان نویسنده به بهانه تشکر از دو کارشناس که بتواند حزییات ایران باستان را به خوبی بازتاب بدهد بسیار شیرین بود به همان اندازه آموزش نگه داشتن قند بین دو دندان و نوشیدن چای با آن که از خانم کارشناس آموخته است.
کتاب متن روانی دارد با پرداختی در خصوص حواشی ۱۰۰۰شب قصه گویی برای شهریاری کینه جو و زخم خورده که می خواهد انتقام همسر خائنش را از تمام دختران جوان شهر بگیرد.
به نوجوانان و بزرگسالان علاقمند به داستان های ماجراجویانه با رنگ و لعاب تاریخ پیشنهاد می کنم.
      

0

        #اپل_و_رین
#سارا_کروسان

پیشنها یکی از دانش آموزان پایه هشتم بود که بخوانمش ولی هرچه بیشتر پیش رفتم بیشتر عافلگیر شدم . بقول یکی از دوستان دائم فکر می کردم چرا همچین کتابی چاپ شده است ولی شاید مسائل فرهنگی آنچنان پیش رفته که این تریاک تلخ شاید مسکن دمل های چرکین باشد.
داستان در مورد دختر نوجوان ۱۱ساله ای است که مادرش اورا در خردسالی به عشق بازیگران ترک کرده و به آمریکا رفته و پدرش هم ازدواج کرده و اکنون او با مادربزرگ متعصب کاتولیکش که چهارچوب‌های خاصی دارد زندگی می کند . ولی او همیشه چشم انتظار ماجراست که برگردد و در آغوشش غرق شود. انگار خداهم صدای دلش را می شنود و مادر برمی گردد و چه برگشتی.
اپل بین مادر بزرگ و چهارچوب های اخلاقی و مادری جوان و خوش چهره با آزادی زیاد گزینه دوم را انتخاب می کند و کم کم غافلگیری های اپل و خواننده افزایش می یابد.
اپل با گوشت و پوستش نتایج انتخابات مادر را که حالا گریبانگیر خودش و خواهر کوچکش شده متوجه می شود.ابتدا با مادر و خوش گذرانی هایش همراه است و لدت می برد ولی آرام آرام عواقب آن روشن می شود.
کتاب بصورت تقریبا عریانی مشکلات اخلاقی امروز غرب را بیان می کند پس اگر مخاطب خیلی کم سن و تمیز است اصلا کتاب مناسبی برای پیشنهاد نیست ولی اگر برای تحلیل و بررسی و فراخور حال مخاطب که این آزادی ها را جداب می داند، کتاب خوبی است صد البته با فرهنگ غربی حتی به نتیجه می رسد و انتطار محجبه شدن را نباید از اپل داشت😁
      

0

        این کتاب هم ارمغان دیگری است از روند تبادل کتاب با مرکز تبادل کتاب شهرداری و شاید جملاتی که خواننده قبل در اولین صفحه کتاب نوشته بود من را مسجل کرد برای داشتنش.
"تمت فی یوم ۹۸/۸/۲۰ نمی دانم مشت نمونه خروار است یا خیر در این کتاب .اگر باشد،سنت امر به معروف و نهی از منکر در میانشان مرده است؟!
رابطه آمریکا و عراق اگر خاطره واقعی باشد ، جالب است ؛سیری که از دل بستن تا تنفر و ناامیدی نسبت به آمریکا طی می شود ، قابل توجه است.در کل سنت های عراقیان متفاوت است..."
این کتاب را پشت تمام شدن کتاب نوه آمریکایی خواندم که می توانند مکمل های خوبی باشند.نوه آمریکایی ماجرای یک کشور جنگ زده از نگاه یک دختر عراقی آمریکا بزرگ شده است که در لباس نظامیان آمریکا به توهم خدمت به وطن آمده و این کتاب نگاه مردم عراق است به وضع اسفبار کشور و حضور اشغالگران آمریکایی.
به خوبی این تقابل ها و ارزش های سنتی مردم به تصویر کشیده شده است و صد البته گرایش های متعدد در عراق از کمونیست تا کولی کوچ کننده و...
در نگاه من ایرانی، عراق همه عرب هستند و شیعه یاسنی ولی این کتاب دید دقیق تر و جمع تری به من داد حتی تفاوت آیین ها و سنت ها ی عاشورایی و هدف آنان از برگزاری مراسمات عزاداری.
انگار ماشیعه های مذهبی ایران سلحشوران تر از عاشورا بهره برده ایم شاید به برکت تعالیم به برکت بزرگ مردانی که معاصرترین شام امام خمینی (ره) است.
کتاب رمانی است که با کمی آشفتگی از معرفی چند شخصیت و زندگی‌شان لابلای آشفته بازار و هرج و مرج بعد از سقوط صدام ، شروع می شود و از نیمه به بعد با ربط این افراد به هم ضرب آهنگ تندتری می گیرد ولی به نظر می رسد روابط علت و معلولی گاهی غیرمنطقی چیده شده است شاید به جهت تفاوت فرهنگی من خواننده با نویسنده  اما به هردلیل برایم کمی توی ذوق می زد.
به جهت برخی مطالب که به صورت باز عنوان شده است برای زیر ۱۸سال توصیه نمی کنم.
      

0

0

        نامیرا شدن آرزوی دیرینه انسان در طول تاریخ بوده است و تلاش های زیادی انجام شده و می شود اما همه می خواهند این جسم مادی فانی را در دنیای مادی فانی ، ابدی و نامیرا کنند و این یک تناقض و محال عقلی است .
کسانی این محال عقلی را حل کردند که پا فراتر از نگاه مادی گذاشتند و به انسان نه از زاویه حیوان ناطق که به چشم یک حی متأله نگریستند.
شاید هر کدام ما در خلوت خود منصفانه نگاه کنیم ما هم طالب نامیرایی هستیم اما برای چه ؟؟؟معمولا برای تنعم بیشتر از دنیای فانی ...چقدر عجیب ولی چرا هیچ کس تعجب نمی کند از این تناقض ؟؟؟
نامیرا آرزوی دیرینه انسان است که آقای کامیار این آرزو را در یک برحه تاریخی بررسی کرده است و هر کدام از شخصیت ها به نحوی آن را می جویند و در مسیری آن را محقق می بینند.
سالیان سال است دهه اول محرم رخت سیاه می پوشیم و بر سر و سینه می زنیم که کاش ما هم در کربلا بودیم!واقعا کاش در کربلا بودیم؟؟؟؟اصلا درست می دانیم چه ها بر کوفیان گذشت که اول نامه نوشتند و بعد شمشیر کشیدند برمهمان؟چرا اینچنین شد؟
فقط باید یادمان باشد که برای هر یک از ما عاشورایی هست و کربلایی و کاش آن لحظه و ساعت بجای عمروبن حجاج ، عبدالله بن عمرو یا قیس بن مسهر یا هانی یا مسلم یا حتی حر باشیم😭که جزو افراد دو آتش برای دعوت حسین بن علی علیه السلام بود و بعد به کیسه های زر عبیدالله و به طور پست و مقام شمشیر کشید و سپاه گرد آورد برای قتل مهمان.
کتاب با جمله ‌ی درخشانی تمام می شود ؛ جمله ای که راز نامیرایی است اگر خوب درک کنیم:
آیا بعد از حسین کسی هست که من جانم را فدایش کنم؟!
      

0

        چقدر مهاجرت درد دارد حتی اگر از جهنمی به اسم عراق به بهشتی به اسم آمریکا رفته باشی...مهاجرت ریشه هایت را فاسد می کند اما خشک نمی کند آخر دست خوب خوب که بشود می شوی سگ دو خانه و امان از وقتی که صاحب خانه ها به جان هم بیفتند و توسط نگهبان هر دو خانه باشی...موقعیت بغرنجی است . می شود بدون نگاه کردن به خاک زیر پایت ، سرخوشانه قهقهه بزنی و ادای آدمهای آمریکایی در بیاوری ولی با چشم و آبروی مشکی ات چه می کنی؟گیرم لنز و رنگ مو را به کمک بطلبی دست آخر خاطرات کودکی امانت را می برد.
عزیزی داشتم که مهاجرت کرد به بهترین کشورهای اروپا .اینجا دکتر عمومی تازه فارغ التحصیل بود شد خانم دکتر متخصصی که هم مطب دارد و هم خانه و ماشین شخصی ولی سی دی های کلاه قرمزی و شب های برره و ... که سالهای اولی بی تابی هر ۶ماه یکبار می آمد تهران و خروار خروار می خرید و می برد در جای جای خانه دهن کجی می کنند و جای خالی همسر عاشقی که تمام شیفت‌های شب را به عشق او و برای دور کردن سختی شب بیداری بجایش رفت ، امروز دو تا سگ بزرگ پرکرده اند که نه مونس های خوبی هستند نه فرزند هستند نه پدر و مادر و خواهر و دیگر اقوام ...گواهی این حرفم ، کیسه قرص های رنگارنگ آرامش بخش است که آرامش را نمی بخشد و با خواستی عجیب ، بار خاطرات را کم نمی کند.
عزیز من حتی سگ دو خانه نیست خموده ریشه گم کرده ایست که مال هیچ کجا است.
کاش برای همه ی این عزیزانمان دعا کنیم😭😭
کاش یک روز زینه ها تکلیفشان را با دلشان و ریشه هایشان روشن کنند اگر بتوانند.
کاش آدم ها یادش نرود که ریشه را نمی از خاک کند و در جای دیگری دواند .ریشه هوا خورده فاسد می شود و دیگر گیاه یک زندگی نصف و نیمه خواهد داشت فقط محض نام زنده بودن.
      

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

فعالیت‌ها

چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟

0