یادداشت‌های فاطمه (6)

فاطمه

1403/6/30

مغازه خودکشی
        به نام خدا آلن ها
سلام 
بارها اسم این کتاب رو در لیست کتاب هایی که باید بخونیم دیدم اما هر دفعه میترسیدم حتی نگاه بهش بندازم.
در ذهنم این کتاب رو مثل کتاب جنایات و مکافات تصور می‌کردم، قطور،  تاریک  و افسرده ....
از اونجایی که خودمم درجه ای از افسردگی دارم فکر میکردم با خوندن این کتاب قرار افسرده و غمگین تر بشم‌..‌.
اما چند شب پیش دل رو به دریا زدم و شروعش کردم ....
از اول داستان حدش میزدم که آلن روزی خودکشی میکنه و این اتفاق افتاد ...
ولی اون ماموریتش رو انجام داد.
در واقع همیشه فکر میکردم‌ که هر‌کدوم از ما توی این دنیا ماموریتی داریم و اینکه بعضی ها زودتر از این دنیا میرن یعنی زودتر ماموریتشون رو به پایان رسوندن ..‌.
واقعا خوشحالم که شروعش کردم و الان میتونم بگم که  بعد از سمفونی مردگان و سه شنبه ها با موری، مغازه خودکشی  سومین کتاب مورد علاقه ام هست.


      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

فاطمه

1403/3/13

بلندی های بادگیر
          بماند به یادگار ...
این کتاب رو قبل از عید ۱۴۰۳ شروع کردم و امروز ۱۳ خرداد ۱۴۰۳
نمیدونم چرا اینقدر طولانی شد ولی این کتاب همزمان شد با شرکت من در آزمون استخدامی  و مراحل مصاحبه، گزینش، طب کار و آزمایش ...
و توی تموم او لحظات پر استرس کاترین، هیتکلف، الن دین و... همراهم بودن
این کتاب پر بود از حجم عشق هیتکلف به کاترین و تئوری عشق و انتقام ولی این بار انتقام از دیگران...
شخصیت هیتکلف شخصیت شرور و انتقام جویی و به شدت باهوشی که توانایی عجیبی در توجیه کردن داشت
حتی گاهی این توجیه ها اینقدر منطقی بود که حتی خواننده داستان هم بهش حق میداد...
یکی از مظلوم ترین مردهایی که من در تمام کتاب ها دیدم شخصیت لینتون در این کتاب بود ...حتی گاهی حین داستان حالم از ضعف این شخصیت به هم می‌خورد و دچار این تضاد میشدم که بعضی رفتارهایش از روی عشقش به کاترین بود یا از روی ضعف...
شخصیت هیرتن هم جذاب بود و برخلاف بقیه داستان که پر بود از نتایج نامطلوبی که عشق به بار آورده بود، آخر داستان این عشق به کاتی بود که اون رو زنده کرد...


        

4