یادداشتهای علی کالفیلد (5) علی کالفیلد 1404/4/13 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 407 وقتی «مرگ ایوان ایلیچ» رو خوندم، حس کردم با گذشتهای آشنا روبهرو شدم. ایوان برای من فقط یک شخصیت ادبی نبود؛ شبیه پدربزرگم بود، مردی با زندگی روزمرهای منظم که در پایان، با بیماریای طولانی، درگیر شد و آرامآرام خاموش... در چشمان پدربزرگم، همان دردی بود که تولستوی توصیف میکرد؛ دردی جسمی که از پوچیِ گذشته نشأت میگرفت. تولستوی نشون میده مرگ فقط پایان زندگی نیست، بلکه لحظه ای هست که نقابهای اجتماعی فرو پاشیده میشه و انسان با حقیقت وجودش روبهرو میشه. من، مثل گراسیم، پرستار ایوان، کنار این درد ایستاده بودم. از نزدیک دیدم چطور آدمی که روزی مستقل و خوشرو بوده، در بستر ناتوانی، دلنازک و پر از حرفهای ناگفته شده. شاید همین تجربه بوده که باعث شده این کتاب برای من فقط یک روایت نباشه بلکه آشنایی با چهرهای باشه که زمانی دوستش داشتم. 0 1 علی کالفیلد 1404/4/3 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 131 به نظرم اسم این کتاب بیشتر شبیه به یک بازاریابی میمونه تا یک چیز مرتبط با محتوای کتاب! کتاب پر از جملات بدیهی و حاشیهگوییه. اصلا کتاب اعتماد به نفس نداره. شاید بپرسین منظورم چیه؟ منظورم اینه که کتابی که از ۲۱ فصلش، حدود ۵ فصلش فقط مقدمهچینی باشه به طوریکه ریتم رو کند کنه و پر از جملات تکراری باشه و اگه ۴۰ صفحه رو رد بکنی، چیزی رو از دست نداده باشی، نشون میده که اصلاً کتاب اعتمادبهنفس داری نیست و جرئت رفتن به اصل مطلب رو نداره. من کتابای مختلفی خوندم که موضوعاتشون کلیشه ای بودن ولی با فضاسازی و زاویه دید جدید تونستن کتاب رو جذاب بکنن ولی این کتاب از این جنس نیست. خوب وقتی کتابی که این چنینی باشه، انگیزه ای برای ادامه دادنش میمونه؟ شاید بگید که دارم نسبت به این کتاب سخت میگیرم و شایدم زیاده روی کردم ولی اگه بهتون بگم این کتاب لقب «پرفروش ترین کتاب بازار ایران» رو داره یدک میکشه، چطور؟ به نظرم شایستگیشو نداره. 0 0 علی کالفیلد 1404/3/30 چگونه با هرکسی صحبت کنیم (92 ترفند کوچک برای موفقیت بزرگ در روابط) لیل لوندز 2.9 3 این کتاب ۹۲ نکته کاربردی درباره صحبت کردن با هرکسی در "بیزینس" رو به صورت خیلی واضح و ساده توضیح میده. جالب اینجاست که هر نکته رو توی یک کادر مشخص جمعبندی کرده، که باعث میشه راحتتر بتونی نکات رو درک کنی و به یاد بسپاری. من معمولا این سبک ویراستاری رو دوست دارم. کتابی که جمع بندی از یک نکته داشته باشه، برایم قابل قبول تره. حالا ممکنه بعضی از این نکات براتون بدیهی به نظر برسه. راستش من هم کمی با این حس آشنا هستم! اما نکته مهم اینه که وقتی با آگاهی از این نکات استفاده میکنیم، تأثیرش بیشتر از قبل حس میشه. من چندتا از این نکات رو توی زندگی روزمرهام آزمایش کردم و به نظرم نتیجه هم داده. خوشبختانه این کتاب صرفاً برای محیط کسب و کار نیست و میشه خیلی از نکاتش رو به زندگی شخصی هم تعمیمش داد. به طور کلی، به این کتاب ۳.۵ از ۵ میدم و پیشنهادش میکنم. 0 0 علی کالفیلد 1404/3/30 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 123 کتاب جالبی بود. این کتاب داستان یک خانواده در بند اسیر شده را بیان میکند؛ اما نه یک بند واقعی، بلکه یک بند انتزاعی! کتاب روایتگر یک خانواده است که در تنگنای خاصی قرار گرفته و تلاش میکنند از این زنجیره رهایی پیدا کنند. این کتاب را دوست داشتم. کتاب "بندها" از نشر چشمه به ما یادآوری میکند چطور میتوانیم در بندهای مختلف زندگیمان اسیر شویم و این بندها چه تأثیری بر روابطمان دارند. کتاب در ابتدای خود پیشپاافتاده به نظر میرسید. وقتی داستان از زبان پدر خانواده بازگو شد، رنگ و لعاب خوبی به خود گرفت. به این شکل بگویم که هرچه جلوتر میرفتم، تارهای عاطفی بیشتری در سیر شخصیتها تنیده میشد. پایانبندی کتاب نیز برایم شوکآور بود؛ نه از این نظر که داستان خاص و پیچیدهای بود، بلکه از این دید که رفتارهای بچههای داستان در پایان کتاب به شدت غافلگیرکننده بود! در ابتدا که شروع به شنیدن کتاب کردم، دلم برای مادر خانواده میسوخت و احساس همدردی عمیقی با او داشتم. رفتار پدر خانواده در همان بحبوحه لحظات غیرمنطقی بود، تا حدی که دوست داشتم پیدایش کنم و تا جایی که میتوانم از او انتقاد کنم. اما وقتی از زاویه دید پدر خانواده آغاز به بازگویی ماجرا شد، بیشتر از قبل دچار آشفتگی شدم؛ پدر خانواده نیز چالشها و فشارهای زندگی خودش را داشت. البته فشارهای زندگیاش را خودش برای خودش میساخت، چون این پدر اسیر امیال و اعتقادات مُحملش بود. ولی تیر پایانی به مانند قبل زمانی به من اصابت کرد که داستان از زبان فرزندان بازگویی شد. آن زمان فهمیدم که زندگی از آنچه به نظر میرسد پیچیدهتر است. فرزندان خانواده هم بار سنگین ناشی از اشتباهات والدین را حمل میکردند؛ بارهایی که گاهی از احساس انتقام و نفرت نشأت میگرفت. امیدوارم اگر در بندهای زندگیتان اسیر شدید، بتوانید با کنترل درست رهایی پیدا کنید. نویسنده هم میخواست بگوید که همواره به فکر خودتان نباشید و به تأثیر کارهایتان بر دیگران توجه کنید. به کتاب نمره ۴ از ۵ میدهم. 0 1 علی کالفیلد 1401/8/10 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 537 این کتاب از همون اولش که شروع میشه یک حس خاصی بهت میده که قابل وصف نیست که چرا همه چی برعکسه توی این داستان.... البته هرچی جلوتر میری و نوشته های نویسنده رو تصور میکنی، همزاد پنداری خاصی با کاراکتر ها میکنی که واقعا برای خودم جذاب بود کاراکتر الن برام یک نماد روشنفکری بود که مثل ویروس به بقیه منتقل میشد و بقیه کاراکترا برام نماد جاهلیت بودن که بقیشو نمیگم که داستان لو نره 0 17