یادداشتهای آراز فرهنگ (28)
3 روز پیش
روایت واقعی زندگی دختری به نام امل در روستایی کوچک در پاکستان.امل عاشق یادگیری و معلم شدن است، اما وقتی مادرش دچار افسردگی شدید میشود، او مجبور به ترک مدرسه میشود تا از مادرش مراقبت کند. این اتفاق زندگی او را تغییر میدهد و او در نهایت به بردگی کشیده میشود.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/5/19
لمپی، دختر جوانی است که وظیفهاش روشن کردن فانوس دریایی در شبهای تاریک است تا کشتیها را از صخرهها دور نگه دارد. در یک شب طوفانی، فانوس خاموش میماند و یک کشتی غرق میشود. به خاطر این اتفاق، لمپی به عمارت سیاه که متعلق به دریاسالار است فرستاده میشود. شایعات میگویند که این عمارت محل زندگی یک هیولا است. لمپی که در ابتدا از این موضوع ترسیده است، با ماجراهای پرشور و ترسناکی روبرو میشود. او با هیولاهایی روبرو میشود که در عمارت زندگی میکنند و با موجودات ترسناک دیگری نیز مواجه میشود. اما لمپی با شجاعت و مهربانی خود، این چالشها را پشت سر میگذارد و با موجودات عمارت ارتباط برقرار میکند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/5/16
لنورا بهتازگی در کتابخانهای مرموز و البته مخفی مشغول به کار شده. این کتابخانه تمام اطلاعات و دانشهای دنیا را در دل خود جای داده. لنورا از اینکه میتواند به مراجعهکنندگان کتابخانه کمک کند به کتابهای مورد نظرشان دسترسی داشته باشند، بسیار خوشحال است. او همچنین میتواند کتابهای بسیاری را مطالعه کند و روزبهروز اطلاعاتش را در زمینههای مختلف توسعه بدهد. همه چیز بهخوبی ادامه پیدا میکند تا اینکه نیروهای شومی از راه میرسند. لنور باید هر طور شده به مقاصد خرابکارانهی آنها پی ببرد و مانع رسیدن آنها به اهداف تاریکشان بشود.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.