یادداشتهای فاطمه سلیمانی ازندریانی (178) فاطمه سلیمانی ازندریانی 1402/10/22 پرنده باز تهران ندا رسولی 4.0 3 متأسفانه تو ایران مجموعه داستان خیلی طرفدار نداره ولی داستان کوتاه دنیای قشنگ خودش رو داره و به نظر من حتی از رمان هم حرفهایتره. این کتاب هم مجموعه داستانیه که خوندنش رو توصیه میکنم. به جز یکی دو داستان فضای بقیه داستانها زنانه است و فضای کلی کتاب متأثر از جنگه. قلم نویسنده خیلی روونه و تا حدود زیادی به تکنیکهای داستاننویسی مسلطه 0 44 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1402/10/22 بلبل کریستین هانا 5.0 3 ماجراهای اصلی کتاب در دوران جنگ جهانی دوم رخ میدهد. شخصیتهای اصلی دو خواهر هستند که بعد از فوت مادر توسط پدر طرد شدهاند و کودکی و نوجوانی سختی را گذراندهاند. این مناسبات خانوادگی در دوران جنگ روی عملکرد قهرمانانه این دو خواهر اثر گذاشته. نویسنده به خوبی اشغال فرانسه را به تصویر کشیده و به ماجرای یهودیان در حاشیه اشاره کرده است. به طوری که برخلاف کتابهای مشابه مسئله یهود مسئله اصلی کتاب نیست. اما نکتهای که بیش از همه نظر من را جلب کرد تصویر زیبایی بود که از دین به نمایش گذاشته بود. یک زن راهبه که از شخصیتهای فرعی کتاب بود. او نه تنها گناهکاران را سرزنش نمیکند بلکه برای هدایت و رهایی آنها تلاش مادرانه میکند. همچنین برای رهایی کودکان یهودی تلاش زیادی میکند و خودش را به خطر میاندازد. یک زن مسیحی مؤمن 1 10 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1402/10/22 سرگشتگی ریچارد پاورز 0.0 1 رابطه یک پدر مسن با کودک خردسالی که مادرش را از دست داده و دچار نوعی بیماری روحی است یک اندوه عمیق در سرتاسر کتاب حاکم است. و در نهایت یک پایان غافلگیرکننده در انتظار مخاطب است. 0 5 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1402/1/14 سرزمین بی فصل (روایت عاشقانه ی پروین مرادی از سی و پنج سال زندگی با سیدحمید تقوی فر) سمیه عظیمی ستوده کاشانی 4.2 3 با شنیدن کلمه «جنگ» چه تصویری در ذهنمان نقش میبندد؟ جنگ در نگاه اول یک تصویر مردانه است. مردانی در حال نبرد؛ اما وقتی دوربین نگاهمان را بالاتر میبریم و با زاویه دیدی وسیعتر به ماجرا نگاه میکنیم ویرانی هم به این مفهوم اضافه میشود. ویرانی نه فقط در هم کوبیده شدن سنگرهای خاکی و سنگی؛ بلکه ویرانی شهرها و روستاها. حضور نیروهای متخاصم در شهرها و ویران کردن آبادیها یعنی کشیده شدن پای زنان و کودکان به جنگ. آنها که قربانیان اصلی هر جنگی هستند. سربازان در هر جبهه نبردی قهرمان هستند و اگر بمیرند قهرمانترند. قربانی نیستند چون کنشگر هستند و منفعل نیستند. اما زنان و کودکانی که داخل خانهها و پشت دیوارها پناه گرفتهاند اگر کشته یا اسیر شوند تبدیل به یک قربانی میشوند. اما آیا زنان درگیر جنگ فقط باید آسیب مستقیم ببینند که قربانی به حساب بیایند؟ و یا همه زنانی که در جنگ آسیب میبینند قربانی هستند؟ جنگها قهرمان زن هم کم نداشتهاند. زنانی که لباس رزم پوشیدهاند و پابهپای مردان جنگیدهاند. یا پزشکان و بهیاران و پرستارانی که در دل هیاهوی جنگ از وظیفهشان شانه خالی نکردند. یا زنانی که کمی عقبتر همه کار و زندگیشان را رها کرده بودند و در حال پشتیبانی از جبهه بودند. و زنان همیشه چشمانتظار. یک مادر یک خواهر یک دختر و یک همسر. زنانی که نقششان مثل بسیاری از زنان تاریخ در ارتباط با یک مرد شکل میگیرد. حضرت مریم مادر حضرت عیسی(ع)، ساره همسرحضرت ابراهیم(ع) و.. زنانِ چشمانتظار حتی اگر کنشگر و فعال اجتماعی و پشتیبان جنگ باشند باز هم خودشان را با مردی که در انتظار او هستند تعریف میکنند. مثل بانو پروین مرادی. کتاب «سرزمین بیفصل» اثر سمیه عظیمی ستوده کاشانی، روایت عاشقانههای بانو پروین مرادی از سیوپنج سال زندگی با سید حمید تقویفر است. اما سید حمید تقویفر که بود؟ «حمید تقویفر در سال 1338 در اهواز به دنیا آمد. او نظامی ایرانی و از فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران بود که گروه سرایای خراسانی و بسیج مردمی حشدالشعبی را تأسیس نموده و در پی حمله داعش در سال 1393 در نزدیکی شهر بلد شهید شد. تقوی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در خلال جنگ ایران و عراق بود. پس از جنگ به عضویت نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و سالها فرماندهی قرارگاه رمضان را بر عهده داشت» . بعد از خواندن کتاب سرزمین بیفصل شاید حتی دو خط از اطلاعات بالا هم نصیب خواننده نشود. گویا نویسنده فرض را بر این گرفته که همه مخاطبان کتاب با این شهید والامقام آشنا هستند. البته نویسنده در همان عنوان کتاب تکلیفش را با خواننده روشن کرده: «روایت عاشقانه...» یعنی قرار است فقط از عاشقانهها بشنویم و خبری از حمید در این قصه نیست. اما با توجه به دو مقدمه کتاب که یکی توسط راوی و دومی توسط نویسنده نوشته شده است بهتر بود که پیش از شروع کتاب چند خطی هم درباره این همسر همیشه غایب نوشته میشد. کتاب، کتابِ پروین خانم است نه آقا حمید. پروین، همسر حاج حمید. همان نقشی که با یک مرد تعریف میشود. سبک و لحن کتاب دقیقاً متناسب با سوژه کتاب انتخاب شده است. نویسنده هم دایره لغات گستردهای دارد و هم واژهآرایی بلد است. نثر این کتاب نثر نویسندهای است که با کتاب و کلمه آشناست. نویسنده حتی دیالوگها را با زبان محاوره ننوشته. چون محاوره نوشتن از دل نثر ادبی کتاب بیرون میزد. و البته نحوه نوشتن دیالوگها به صورتی نیست که مصنوعی و کتابی به نظر برسند: «میدانستم اگر تنها گیرتان بیاورند میریزند پارهپارهتان میکنند»، «اینها جمع شده بودند که دانشگاه را از دست بچه انقلابیها بگیرند» «حمید هرچه بگوید عمل میکند». نویسنده از یک زاویه دید سخت برای نوشتن این روایت استفاده کرده. زاویه دید سیال ذهن. با توجه به ذهن آشفته راوی این انتخاب یک انتخاب درست و دقیق است. گرچه با توجه به اینکه راوی در اکثر مواقع، هنگام روایت، همسرش را خطاب قرار میدهد، به نظر میرسد زاویه دید کتاب دومشخص است؛ اما اینطور نیست. زاویهدید منراوی است با تلفیق سیالِ ذهن. نه تنها زاویه دید، زاویه دیدِ یک ذهن آشفته است بلکه سبک روایت هم سبک روایت یک ذهن آشفته است. روایتهای این کتاب خطی نیستند. ماجراها پس و پیش در دلِ هم روایت شدهاند و هرکدام یادآور یک ماجرای دیگر است. البته نویسنده در همان ابتدای کتاب و در مقدمه به مخاطب هشدار داده که این کتاب روایت خطی نیست و دلیلش را هم برای این غیرخطی نوشت بیان کرده است: «روایتی غیرخطی و غیر تقویمی. اینجا داستانها ترتیب زمانی ندارند. پس و پیش شدهاند تا هم از یکنواختیِ معمولِ کتابهایِ زندگینامه کم شود و هم مخاطب حال راوی را موقع بیان خاطراتش درک کند...» این کتاب نمونه یک عاشقانه پاک است و به قول یک دوست یک عاشقانه حلال. زنی که مدام رنج دوری از همسر را به دوش میکشد. همسری که مدام در جبهههای نبرد است. اما او فقط از دردِ دوری ناله نمیکند. پروین مرادی روایتگر زمانه خودش هم هست. یک دوران سیوپنج ساله. فاصله بین دو نسل. او چیزهایی را دیده که نسل دوم انقلاب فقط در فیلمها دیدهاند و در کتابها خواندهاند. تجربیاتش او را تبدیل به یک زن باهوش و با درایت کرده. زنی که فقط با حس ششم متوجه خطر میشود و در مواقع پر استرس از خطر فاصله میگیرد. حتی اگر این فاصله گرفتن به سادگی یک شب بیدار ماندن باشد. البته که یک شب نخوابیدن به حرف ساده به نظر میرسد ولی بیدار ماندن در شرایط خاص چقدر امکانپذیر است؟ اگر توضیح روی جلد و مقدمههای کتاب حذف شود و درباره حاجحمید چند خط بیشتر اطلاعات در متن گنجانده شود، میشود این کتاب را به عنوان یک رمان معرفی کرد. اتفاقی که برای بعضی از کتابهای ایرانی و خارجی رخ داده. شاید بعدها این اتفاق برای این کتاب هم بیفتد؛ و به جای روایت پشت جلد بنویسند رمان 0 12 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1401/11/4 اتحادیه ابلهان جان کندی تول 3.4 62 قبلا اینجا یه گزینه هم بود که نخواهم خواند. حدود سی چهل صفحه از کتاب رو خوندم. بیمزه بی محتوا و کسل کننده نمیدونم چرا جزو لیست کتابهای خوبه همیشه؟ 🤔🤔🤔 1 27 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1401/11/4 ماجرای عجیب سگی در شب مارک هدن 3.9 27 هر کی این کتاب منو برده خودش با زبون خوش بیاره پس بده 😭😭😭😭 یک روایت متفاوت از یک راوی متفاوت. از اون کتابها که باید هنرجوهای داستاننویسی حتما بخونن. یکی از کتابهایی که تا آخر داستان مخاطب رو معلق نگه میداره. 1 13 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1401/11/3 کیمیاگر پائولو کوئیلو 3.8 218 کتاب رو وقتی خوندم که تازه نوشتن رو شروع کرده بودم. اون موقعها من هم حس همون پسر چوپان رو داشتم وقتی که به گنج رسید. یه مسیر سیر و سلوک. خیلیها میگن که کتابهای پائولو کوئیلو عامه پسند هستن. ولی خیلی از عامه پسندها رو باید خوند. و خیلی ها با عامه پسندها کتابخون شدن. 0 10 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1401/11/3 مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی، صدرالمتالهین نادر ابراهیمی 4.6 180 اطلاعات فلسفی کتاب خوبه. با اینکه عاشق روایتهای پیچیده هستم اما اگه سریال «روشنتر از خاموشی» رو ندیده بودم خیلی متوجه نمیشدم. البته از خیلیها شنیدم بعد از خوندن این کتاب عاشق فلسفه و ملاصدرا شدن. ولی برای من همچین حسی نداشت. 0 13 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1401/11/3 اتاق اما دانهو 3.8 28 یکی از سختترین اتفاقاتی که میتونه برای یه آدم اتفاق میفته قضاوت شدنه. ولی قضاوتکنندگان هیچوقت خودشون رو جای دیگران نمیذارن که اگه تو اون موقعیت بودن چه تصمیمی میگرفتن. این کتاب از اون کتابهاست که بهتره بدون هیچ پیشزمینه ذهنی دنبالش رفت وگرنه نصف لذتش رو از دست میده. سوژه خیلی بدیعه و خیلی قابل بحث و قابل تأمل. 0 12 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1401/11/3 خورخه لوئیس بورخس تیم مک نیس 3.0 1 به نظرم شناختن یک نویسنده و آشنایی با مسیر زندگی اون نویسنده به درک آثار اون کمک بیشتری میکنه. مخصوصا اگه بدونیم که هرکدوم از کتابها تو چه دورهای نوشته شدن. این کتاب یه کتاب کم حجم اما پرمحتواست. تقریباً هرچیزی که لازمه از بورخس بدونیم تو این کتاب هست. 0 4 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1401/11/3 ذن در هنر نویسندگی ری بردبری 3.3 3 یک اسم پرطمطراق اما یک نثر ساده و روان و خواندنی. این کتاب چند فصل داره و در هر فصل نویسنده از تجربیاتش درباره نوشتن گفته. تجربههایی که بیشتر به درد نوقلمها میخوره یا اونهایی که میترسن قلم دست بگیرن. این کتاب اصلا کتاب آموزشی نیست. بیشتر شبیه درگوشیها و یواشکیهای یک نویسنده است 0 4 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1401/11/3 ساقه بامبو سعود سنعوسی 4.1 11 خیلی وقت بود کتابی نخونده بودم که نتونم بذارمش زمین. یک روایت جذاب و پر کشش که تفاوت فرهنگی رو به تصویر میکشه اما موضوع اصلیش دربارهی هویته. یک آدم به کجا تعلق داره؟ حایی که به دنیا اومده؟ یا جایی که بزرگ شده؟ آیا پیوند خونی باعث میشه که یک عده خانواده به حساب بیان؟ و در نهایت اینکه مقصر واقعی کیه؟ 1 6 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1401/4/17 یکی میان زندگی ما راه می رود سمیه عالمی 3.7 12 به صفحه دوم کتاب که رسیدم خیال کردم داستان مربوط به حادثه مناست. اما جلوتر که رفتم متوجه شدم که داستان مربوط میشه به حج خونین سال 65. خیال نکنید داستان رو لو دادم. گفتم که. همون اول معلومه اطراف مسجدالحرام یه فاجعه رخ داده. طبیعتاً از همچین کتابی نمیشه توقع شادی و فرح داشت. کلاً معمولاً از درام نمیشه همچین توقعی داشت. نویسنده اما نامردی نکرده و در صحنههای دیگه هم تلخی به کام مخاطب ریخته و نزدیک شده به تراژدی. اینو از این جهت گفتم که اگه روحیهتون حساسه نرید سراغ این کتاب. البته که تلخ نوشتن و تلخ خوندن مد شده. زبانِ نویسنده سختخوان نیست و نثر روونه. به علاوه اینکه تونسته چندتا داستان موازی رو پیش ببره و یه جا آدمهای این سه قصه رو به هم ربط بده. اما یه چیزی که من کلاً مخالفش هستم عامل تصادف در داستانه. همیشه همون یه آدم عامل و مسبب همهی اتفاقاته که من دوست ندارم. یکی از شخصیتهای اصلی داستان اروپایی بود؛ و طبیعتاً بخشی از داستان در اروپا میگذشت. نویسنده انگار به جز چندتا صحنهی کلیشهای مثل پیانو زدن و... تصویر ذهنی خاصی نداشت و ارائه نداده بود. یکی از این شخصیتهای اروپایی هم انگار خلق شده بود برای اینکه شعارها و مانیفست نویسنده رو به صورت دیالوگ منتقل کنه. اگه یکی دوجا بود مشکلی نبود ولی جهانبینی این شخصیت کاملاً تصنعی بود. نویسنده تو فلشبکها خیلی حرفهای عمل نکرده ولی بازگشت به زمان حال درست و منطقیه اکثراً. ما تو این کتاب به جای شخصیت بیشتر تیپ داریم و البته نویسنده در خلق تیپِ قابل باور تا حد زیادی موفق بوده. تصویرسازیها هم نسبتاً خوبه. نویسنده تو این کتاب قصهگویی کرده. چیزی که نیاز داریم بهش. اون هم نه یه قصه چندتا. ولی یه جاهایی هم تعلیق کاذب ایجاد کرده و مخاطب رو برای یه سؤال دنبال خودش میکشه. در نهایت هم جواب سؤال قانع کننده نیست. کتاب شروع خوبی داره و مخاطب رو همون صحنههای اول درگیر میکنه. و البته پایانش هم خوبه. و هزاربار گفتم که پایان خوب لزوماً پایان خوش نیست. البته ممکنه خوش هم باشه. 6 28 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1400/12/21 خانواده موسکات آیزاک بشویس سینگر 4.4 4 معمولاً اکثر کتابهایی که درباره یهودیها خوندیم درباره هولوکاست بوده. مخصوصاً رمانها. یهودیانی که مورد ظلم قرار گرفتند. یهودیانی غیر از صهیونیستها. اونها بحثشون جداست. خانواده موسکات یه رمانه درباره یک خانواده یهودی لهستانی. یه خانواده بزرگ. یک کتاب پر از شخصیت و پر از خرده داستان. تقریباً همهی شخصیتهای اصلی داستان ویژه خودشون رو دارند. درباره سیر داستان چیزی نمیگم که اسپویل نشه. ولی سرگردانی قوم یهود تو این کتاب کاملاً مشهوده. جوانهایی که بر اثر تربیت مسیحی دچار سردرگمی و انحراف از قوانین یهود شدند. و جوانانی که به خاطر آرمانهای یهود انقلابی شدند. بعضی از انحرافات به خاطر قوانین سختگیرانهی یهودیته که باعث شده جوانها به خاطر تعامل با مسیحیت طغیان کنند. و در نهایت اینکه یهودیها در اروپا یک قوم مزاحم بودند. دولتها و ملتهای اروپایی دنبال راهی بودند برای خلاص شدن از دست این قوم عجیب. 3 11 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1400/11/18 راهبرد اقتصادی پیامبر (ص) حمید سبحانی صدر 4.6 1 عده خیلی زیادی، حتی افراد مذهبی گمان میکنند که دین فقط خلاصه شده به عبادت و راز و نیاز با خدا و در نهایت آدم خوبی بودن. اونها معتقدن که دین باید از حکومت و سیاست جدا باشه. دلیلش هم اینه که حاکمان مذهبی راه درست حکومت کردن رو بلد نبودن یا فقط در ظاهر مذهبی بودن. خیلیها نمیدونن که دین برای ریزترین و درشتترین نیازهای بشر هم برنامه داره. از غذا خوردن تا حاکمیت. این کتاب با زبان ساده و خیلی مختصر نشون میده که پیامبر(ص) فقط دعوتکننده به نیکی نبودن بلکه یک رهبر و یک حاکم دانا و با تدبیر بودن. این کتاب وجه اقتصادی حاکمیت پیامبر رو به تصویر کشیده. راهکارهایی که مدینه رو با یک اقتصاد وابسته به استقلال اقتصادی رسوند. راهکارهایی که میشه خیلی راحت با نیازهای امروز تعمیم داد و ازشون استفاده کرد. 0 11 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1400/11/17 چتر ژاپنی ویکتوریاسامویلوونا توکاروا 4.0 4 شنیده بودم کتابهای پرویز دوایی کتابهای حال خوبکن هستند. فلذا چندتا از کتابهاش رو همزمان خریدم. از اونجایی که درباره کتاب آدم جوگیری هستم حتی یک کتاب ترجمه هم خریدم از جناب نویسنده. پرویز دوایی در کتابهاش نثر ویژهی خودش رو داره. به معنای واقعی کلمه لحن داره. و لحنش قابل تشخیصه. مثلا اگه یه ورق کاغذ بذارن جلوی آدم و بگن این نوشته از کیه، کاملاً قابل حدسه. اما در ترجمه این کتاب هیج ردپایی از لحن خود نویسنده نیست به جز مقدمهی کتاب که این یعنی رعایت امانت. نثر کتاب بسیار خوشخوان و روانه. شاید از اسم کتاب اینطور به نظر برسه که کتاب یه کتاب ژاپنیه، ولی در اصل یک مجموعه داستان روسیه. احتمالاً در معرفی کتاب نوشته باشن. فقط یکی دوتا از داستانها رئال هستند. بقیه چنان خیالانگیز میشن که بعد از خوندن داستان آدم با خودش فکر میکنه این واقعاً اتفاق افتاده یا همهش خیالات راویه(راوی نه نویسنده) اما این خیالانگیزی چنان در تار و پود داستان تنیده شده که اصلاً وقایع مصنوعی به نظر نمیرسن. پایان یا فضای بعضی از داستانها تلخه، ولی در نهایت آدم با حال خوش کتاب رو میبنده. 0 12 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1400/11/15 خوبی خدا الکساندر همن 3.8 20 چقدر حیفه که تو ایران داستان کوتاه زیاد طرفدار نداره. یک مجموعه داستان از چند نویسندهی خوب. هرکدوم با یه فضاسازی متفاوت و پایانهایی که باعث میشه آدم کمی مکث کنه و با عجله نره سراغ داستان بعدی. در نهایت یه غمی ته دل آدم میشینه. اما غم آزاردهنده نیست. یه حس قابل لمسه. 0 16 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1400/11/7 گزارش اندوه محمود جوانبخت 4.5 3 دقیقاً نیم ساعت داشتم صفحه اینستاگرامم رو بالا پایین میکردم که پست این کتاب رو پیدا کنم و جزو پیشنهادهای نمایشگاه یادآوریش کنم. ولی پیدا نکردم. نمیدونم چه بلایی سر پستش اومده. چون محاله که من دربارهی این کتاب ننوشته باشم. شاید هم انقدر همه جا معرفیش کردم فکر کردم پست هم براش گذاشتم. 🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️ #گزارش_اندوه یکی از کتابهایی که تو جلسهی اول کارگاههام معرفی میکنم و توصیه میکنم هنرجوها حتماً بخوننش. داستان کتاب دربارهی مردیه که پسر نوجوونش تو شلوغیهای ۸۸ دستگیر شده و حالا داره یه مسیر طولانی رو پیاده میره و توی این پیادهروی گذشتهش رو مرور میکنه. و بیشتر یاد برادران شهیدش میفته و ماجراهایی که با اونها داشته. زاویه دید کتاب یک #سیال_ذهن واقعیه بدون اینکه مخاطب گیج بشه. نثرش عالیه. فضاسازیهاش خیلی خوبه. کتاب یه کتاب ایرانی به معنای واقعیه. و یک پایان باشکوه داره. تا نمایشگاه تموم نشده این کتاب رو با تخفیف بخرید. بعداً نگید نگفتی. 1 8 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1400/11/7 ترجیحا مجرد با روابط عمومی بالا مهدی پیرهادی 3.3 3 🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️ محمدرضا شهبازی رو از کلیپهای «حیف درخت» و «لیچار» میشناسم. هردو رو دوست داشتم. گرچه طنزش خیلی قوی نبود. ولی بد هم نبود. کتاب «لانگ شوت» رو هم چندسال پیش خوندم. اونم بد نبود. فلذا این کتاب هم نظرم رو جلب کرد. البته قیمت خیلی کم و تخفیف نمایشگاه هم بی تأثیر نبود. کتاب که رسید همون لحظه شروع کردم به خوندن. و تازه فهمیدم چندتا نویسنده داره و آقای شهبازی سرپرست نویسندگانه. موضوع کتاب درباره حجابه. من فکر میکردم کلش درباره استخدامه و مشکلات خانمها به طنز نوشته شده که اینطور نبود. البته واقعاً طنز هم نبود. انقدر خستهکننده بود که تا نصفه خوندم کتاب رو. تازه حجمی هم نداره. حدود ۱۲۰ صفحه. یه کتاب طنز ۱۲۰صفحهای باید یک ساعته خونده بشه ولی جونم بالا اومد برای همین سه چهار فصل اول. طنز که چه عرض کنم. بعضیهاش انگار مقاله انتقادیه. بی هیچ نمکی. من خودم آدم بیحجابی نیستم ولی گاهی توهینهای به اسم طنز خون منم به جوش میاورد. این کتاب برای من پنج هزارتومن هم هزینه نداشت. ولی به قول خود آقای شهبازی حیف درخت. حیف همون پنج هزارتومن. 🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️ 1 10 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1400/10/30 بازار خوبان آرش صادق بیگی 3.6 4 نمیدونم چرا مجموعه داستان تو ایران خیلی طرفدار نداره. با اینکه داستان کوتاه خیلی حرفهایتر از رمان و داستان بلنده. مثل همین کتاب بازار خوبان که هم جایزه جلال رو برده و هم جایزه کتاب سال رو. کتاب رو تو یه نشست خوندم. آرش صادق بیگی رو از نشریه همشهری داستان میشناسم. داستانهای خوبی مینوشت. اولین داستان این کتاب رو تو اون مجله خونده بودم و به نظرم آخری رو هم. داستانها یه ویژگی خاص داشتن. تصویرسازیهای قوی از برخی محلههای تهران و اصفهان. پایان بعضی از داستانها قابل حدس بود ولی از شیرینیش کم نمیشد. من همیشه به هنرجوها میگم معجزه و اتفاق تصادفی و... تو داستان ممنوع. ولی نویسنده این کتاب تو یه داستان انقدر خوشگل، تصادف و معجزه رو کنار هم آورده که جای هیچ حرفی نمیمونه. یه نکتهی دیگه هم چینش داستانهاست. من همیشه میگم بهتره از ضعیف به قوی بچینیم که آخرش کم مخاطب شیرین بشه و طعم یه کار خوب زیر زبونش بمونه. اما اینجا برعکس بود. کلا کار ضعیف نداشت که. یه دونه شاید. اما داستانهای اول بهتر بودن. بعید هم نیست که داورهای جشنواره همه کتاب رو نخونده باشن و با همون دو سه تا داستان اول تصمیمشون رو گرفته باشن. 😁😁😁 2 11