یادداشت‌های FaMoSa (175)

FaMoSa

FaMoSa

6 روز پیش

           کتابی به غایت زیبا و روشنگر👌
  بریده‌ای از کتاب:
«می‌گویند ارزش‌ها واقعیت عینی ندارد ولی ما به آن واقعیت و ارزش می‌دهیم. انسان ارزش‌ها را خلق می‌کند.
این یکی از مضحک‌ترین و ابلهانه‌‏ترین حرف‌های دنیاست. به اینها باید گفت معنی اینکه شما می‌گویید ما ارزش را می‌آفرینیم، ما به این کار، به این جود، به این بخشش، به این فداکاری، به این گذشت، به این خدمت- که در ذات خودش ارزش در آن معنی ندارد چون اصلاً ارزش، در عالم ماده معنی ندارد- ارزش می‌دهیم یعنی چه؟ آیا یعنی واقعاً شما به ارزش، وجود عینی می‌دهید؟ این مثل آن است که من به این میکروفن که مثلاً از آهن است بگویم: ای میکروفن! من به تو ارزش طلا می‌دهم. آیا با گفتن من این طلا می‌شود؟! آهن آهن است. یا بگویم ای چوب! من به تو اعطا می‌کنم نقره بودن را. اگر تا آخر دنیا هم بگویم من به تو نقره بودن را اعطا می‌کنم این نقره نمی‌شود. چوب چوب است، واقعیتش که عوض نمی‌شود. مگر انسان می‌تواند چنین بکند؟!
پس اعطای ارزش، آفریدن ارزش به معنی واقعیت عینی دادن اصلاً معنی ندارد. بله، ارزش به معنی واقعیت اعتباری دادن معنی دارد. یعنی چه؟ یعنی من اعتبار می‌کنم، فرض می‌کنم یک چیزی را که چیز دیگری است‏ [1]. انسان از امور اعتباری و قراردادی فقط به عنوان یک وسیله می‌تواند استفاده کند. مثلاً فرض کنید فردی از کشور دیگری به ایران آمده است. ما می‌توانیم به او طبق قرارداد اعطای ایرانیت بکنیم و شناسنامه ایرانی به او بدهیم، یعنی به حسب قرارداد او را جزء خودمان قرار بدهیم و از تمام حقوقی که مردم کشورمان دارند بهره‌مند کنیم. این‏طور قرارداد یک وسیله است، امر اعتباری است، فقط همین ‏قدر ارزش دارد که می‌تواند وسیله برای یک امر عینی قرار بگیرد.»

        

2

FaMoSa

FaMoSa

1404/2/15

          «اگر مقیاسی برای تشخیص می‌خواهی، ببین چه چیزهایی هست که اگر تو با آنها هماهنگی نکنی واقعآ در اجتماع عقب می‌مانی و چه چیزهاست که اگر هماهنگی نکنی نه تنها عقب نمی‌مانی بلکه جلو می‌افتی. اگر کسی از مزایای این برق و بلندگو و ضبط صوت و ماشین چاپ و اتومبیل و هواپیما استفاده نکند واقعآ در زندگی عقب مانده است، اما اگر یک آدمی در دنیا باشد که در عمرش یک بار هم نرقصیده باشد، یک بار هم لاک به ناخن خودش نزده باشد، یک بار هم عرق نخورده باشد و بدمستی نکرده باشد، یک بار هم پوکر نزده باشد، همان‌طور که بزرگان بشریتِ امروز امثال پاستور شاید یک بار هم به عمر خود نرقصیده باشند [نه تنها در زندگی عقب نمانده است بلکه جلو نیز افتاده است.] آیا پاستور از آن جهت پاستور است که رقصیده است؟ و آیا اینشتین از آن جهت اینشتین است که رقصیده است یا مست کرده و عربده کشیده است؟ خیر. آیا اگر کسی در دنیا طبق دستور اسلام عالم باشد، متفکر باشد، باتقوا باشد، عفاف داشته باشد، راستگو باشد، نمازش را بخواند، روزه‌اش را بگیرد، حج برود، خمس و زکات بدهد ولی در عمرش این چیزها را نداشته باشد، آیا اینچنین شخصی نمی‌تواند جزء انسانهای درجه اول دنیا باشد؟ بالضروره می‌تواند باشد. پس اینها جزء مقتضیات زمان نیست بلکه جزء مقتضیات هوسهای یک عده مردم بوالهوس است. هرجا که می‌بینید اسلام ایستاده است و به اصطلاح چراغ قرمز زده است، قطعاً جلو مقتضیات زمان نایستاده است بلکه جلو هوسها ایستاده است، و این بیچاره‌ها نمی‌توانند این دو را از یکدیگر تشخیص بدهند.»
این بریده‌ای از ص۷۲ کتاب خاتمیت شهید مطهری بود برای دونستن اینکه چرا آدم باید کتابهای اسلام و نیازهای زمان جلد۱و۲ شهید مطهری رو بخونه.
        

2

FaMoSa

FaMoSa

1404/1/27

0

FaMoSa

FaMoSa

1403/10/24

          مقایسه کنید،
توصیف چند جمله‌ای یک شیعه رو در این بریده:
«و غدیری مهاجر تنهایی ست که بالاتر از رفاه می‌خواهد و بیشتر از آزادی و عدالت.
در این روز و در این غدیر گسترده، این مهاجر تشنه می‌تواند سیراب شود و این بالاتر و بیشترها را بدست بیاورد از دست پیامبر صلی الله علیه وآله و با جام ولای علی علیه‌السلام.»

و توصیف چند جمله‌ای یه دنیاپرست رو در این بریده:
«هنگامی که انسان خود را بیشتر از یک دهان نمی بیند که با یک مشت روده گره خورده و به آلت تناسلیش ختم می شود. این دهان دراز، دیگر نه دین می خواهد و نه امام و نه رهبری و ولایت؛ که غریزه برای این و بالاتر از اینها کافی است.»

 توصیف اولی، توصیف کسیه که امام داره
و امامش متصل به خداست...
و تحت ولایت خداست...
توصیف دومی، توصیف کسیه که وِل شده تو دنیا!!
موندم تو توصیف دومی که ظاهرا تمام همّو غمشون غرایز حیوانیشون هست،
دقیقا فرقشون با حیوانات چیه؟؟
حیواناتم نرها و ماده‌هاشون دنبال جلوه‌گری برای همدیگه‌ن،
تا به غرایز آلت تناسلیشون برسن!
بعد بسته به درنده بودن یا نبودنشون،
دنبال شکار و خوردن هستن
و یا چریدن و خوردن!
و دنبال یه جایی برای خوابیدن!
و بعضیاشون از همدیگه دزدی هم می‌کنن و همدیگه رو می‌چاپن مثل میمونها!
و بعضیاشون می‌پرند پاچه همدیگه رو می‌گیرن مثل سگها!
و و و و ...!
واقعا نیک که بنگری، این دسته دوم با اینکه ظاهرشون شکل انسانهاست چقدر پوچن!
ولی یه فرقی دارن با حیوانات!
فرقشون اینه که فاز روشنفکری هم می‌گیرن برای گروه اول!😅
درست با همین قدر حجم عظیم تناقض بین گروه اول و دوم!
کتاب خوبی بود مخصوصا از این بعد که آدمو به فکر فرو می‌بره.
        

1

FaMoSa

FaMoSa

1403/10/21

          کتاب خوبی بود فقط یه جاهایی به لحن نویسنده انتقاد داشتم. مثلاً تو ص۲۹ کتاب جناب عباسی ولدی گفته: «گاهــی وقتــا که می رم مشــهد و تو حرم امــام رضا علیه‌السلام می بینم  جوونا نشستن رو به روی گنبد، ولی با گوشیاشون بازی می کنن،  دلم می گیره. با خودم می گم: آخه اینا از شــهر و دیارشــون اومدن  این جــا که با گوشیاشــون بازی کنــن؟ چرا یادشــون رفته برا چی  اومــدن حرم؟» 
بعد صفحه بعد! دو تا پاراگراف جلوتر میگه: « ما برا بازی کردن به این دنیا نیومدیم؛ ولی یه ســره  مشغول بازی شدیم. آدمای خوبم دارن نگامون می کنن و غصّه  می خورن. چه قدر برا آدم خوبا ســخته کنار کســایی زندگی کنن  که دغدغه هاشون نسبتی با علّت خلقتشون نداره!» !
البته ان‌شاءالله که اینطور نیست ولی حسی که ممکنه مخاطب دریافت کنه اینه که گوینده انگار داره میگه من آدم خوبی هستم و شما بدبختای جهنمی آدمای بدی هستید! و من سختمه کنار امثال شماها زندگی کنم چون خیلی خوبم و خیلی می‌فهمم و شماها گناه‌کارید!! این صرفا یه اطلاع رسانی بود.
بد نیست این فرمایش مولا امیرالمؤمنین رو هم در رد خودبرتربینی بخونیم تا ان‌شاءالله تلنگری باشه برای اول از همه خودم بعد دیگران.
امام علی علیه‌السلام:
«گناهى كه تو را پشيمان كند بهتر از كار نيكى است كه تو را به خودپسندى وا دارد.»
حکمت۴۶، نهج‌البلاغه.
چون به هرحال با موبایل بازی کردن تو حرم شاید کار درستی نباشه (البته اگر به قصد بی‌احترامی نباشه) ولی گناه کبیره هم نیست ولی تکبر و خودبرتر بینی گناه کبیره‌ست. از قضا دقیقا همون گناهی هم هست که شیطان رجیم بابتش با تحقیر از بهشت پرت شد بیرون!
این بدیهیه که خودبرتربینی و گندگی کردن با ولایت‌پذیری در تضاد هست.
ولی جدای از این، تو این کتاب آیات و روایاتی رو کنار هم آورده که جالب توجه هستند و در کل کتاب خوبی هست.


        

5