یادداشت‌های FaMoSa (179)

FaMoSa

FaMoSa

1404/5/18

          کتاب هم خوب بود هم خیلی بد! 
خوب بود چون نکات جالبی تو فصل چهارم و پنجم داشت (البته همشونم ترجمه بودن از آثار خارجی) که دقت نظر جالبی در رفتارهای جمعی دختران و پسران داشت. به طوری که اگر کسی به خاطرات گذشتش فکر بکنه، رفتارهای مشابهی رو صرف نظر از درست یا غلط بودن‌شان در دبیرستان‌های دخترانه و پسرانه ایران به خاطر میاره که این به نظر میاد نشون دهنده ثابت بودن برخی رفتارها در زنان و مردان، صرف نظر از دین و مسلک انسانها باشه.
هرچند، به نظرم باز دین و تربیت صحیح مطابق معیارهای الهی، این رفتارها رو می‌تونه در مسیر درست بندازه و ناهنجاری‌ها و اختلافات و درگیری‌ها رو کاهش بده که این البته هیچ جای کتاب نیومده بود و نظر خودم هست که می‌تونست اینا رو به کتاب اضافه کنه تا بهش ارزش بده.
و اما کتاب خیلی بد بود چون در فصول اول تا سوم این کتاب ماتریالیستی، انسانها رو به چشم حیوانات دیده یا بهتر بگم همون حیوان‌انگاری انسان! 
در ادامه بر اساس همین نگاه حیوان‌انگارانه، تفاوت مرد و زن (بخوانید نر و ماده!) رو از هم تفکیک می‌کنه و نقش نرها و ماده‌‌ها! ببخشید! مردها و زنها رو در همزیستی‌هاشون تعیین می‌کنه! آنهم متاسفانه حالا یا از طریق مطالعه حیوانات!(با عرض پوزش از خوانندگان محترم با مطالعه انواع و اقسام میمونها!!) یا با تحلیل حیوانی انسانها!!!
مثلا ادعا شده مردها چون میزان قدرت پیدا کردن گوشت و شکار بیشتری نسبت به زنها دارن طبیعتا قدرت دست مردهاست!!!!😐 
و ظاهرا در تمام این فصول، هیچ فاکتور دیگه‌ای به جز شکم! و زیرشکم! به عنوان معیار برای شناختن انسانها و جنسیت‌شناسی انسان در نظر گرفته نشده!🤦
من نمی‌دونم این خانوم نویسنده داشته تو باغ وحش زندگی می‌کرده که میزان برتری انسانها رو در توانایی درندگی هرچه بیشتر می‌دونه؟!!
خانم نویسنده! به عنوان یک انسان خودتونو چی می‌بینی؟!
واقعا هیچ فاکتور دیگه‌ای به جز حیوانیت تو سرتاپای نگاه شما پیدا نمیشه؟!!
این چه نگاه مزخرفی هست نسبت به انسان! آنهم انسانی که می‌تونه به خدا برسه؟!
خانم نویسنده! اگر شما خودتون رو گونه‌ای از حیوانات می‌شناسید مشکلی نیست! ما هم شما رو به همین ترتیب خواهیم شناخت! ولی حق ندارید به انسانها توهین کنید!


 
        

2

FaMoSa

FaMoSa

1404/5/18

          کتاب صوتی بی‌کفن برگردان ادبی توسط حامد حجتی از کتاب مجالس المواعظ و البکاء فی ایام عاشورا، شیخ جعفر شوشتری (1230 - 1303 ق) است؛ که در آن ۱۴ سخنرانی ایشان در دهه اول محرم آمده است.
حامد حجتی متولد ۱۳۵۵ و شاعر معاصر است که در وصف امام حسین ع اشعاری نیز سروده است.
در مقایسه با کتاب مجالس المواعظ که صرفا جلسات سخنرانی را مکتوب کرده است جناب حامد حجتی آن کتاب را خوب دسته‌بندی کرده است.
همچنین از دیگر کارهای خوب انجام شده اینست که ولو به نام برگردان ادبی، این کتاب را مطرح کرده است و به صورت صوتی ارائه داده؛ چراکه اگر نبود احتمالا تا آخر عمرم هم اصلا با این کتاب شیخ جعفر شوشتری آشنا نمی‌شدم.
برگردان ادبی روان‌تر هست ولی باید بگویم کتاب اصلی یعنی همان مجالس المواعظ ساده‌تر و قابل فهم‌تر است با اینکه خیلی خیلی قدیمی‌تر است! ضمن اینکه برگردان ادبی خیلی کشدارتر کرده متن اصلی را. شاید ادعا شود ادبی کردن متن اقتضایش اینست که متن طولانی‌تر شود! ولی برعکس به نظر من زیبایی در ایجاز است که در بیانی مختصر، مفهومی بسیار برساند مانند قرآن.
اوایل هر سخنرانی شیخ جعفر شوشتری (تقریبا همه ۱۴ سخنرانی)، متن و جملات دعائی به زبان عربی آمده است؛ حال آنکه در برگردان ادبی شایسته این بود که آنها نیز به فارسی حداقل ترجمه شوند که متأسفانه به ذکر مجدد بدون ترجمه همان‌ها بسنده شده است.
در کل، کتاب بسیار خوب و آموزنده‌ای از تاریخ و وقایع کربلاست که به شیوه‌ای ادبی روایتگری می‌کند. در پایان شما را به بریده‌ای از کتاب که مرا به فکر فرو برد مهمان می‌کنم:
«مردم گمان نکنیم مصیبت حضرت، فقط همان داغ تیر و نیزه و خنجر است. مصیبت آنجایی‌ست که هزاران هزار حاجی از قافله‌ی حسین علیه‌السلام کناره می‌گیرند که مبادا گرفتار یاریش شوند!»
        

3

FaMoSa

FaMoSa

1404/5/18

          هم نکات جالب و آموزنده داشت و هم متاسفانه چرت و پرت!! البته با این دید که چون نویسنده خارجی هست و احتمالا اصلا مسلمان نیست یا حتی مسیحی هم نیست که حسادت رو گناه کبیره بدونه و حتی برعکس توصیه کنه که حسادت کردن از نظر روانشناسان! خوب هم هست!! آدم می‌تونه بگه بنده خدا مرجعی نداره اصلا، که بتونه خیر و شر و یا حق و باطل بودن کاری رو تشخیص بده! برای همین توصیه‌های مخرب و چرت و پرت هم کرده در خلال سایر توصیه‌هاش!
به نظرم اگر بیشتر اوایل کتاب آگاهانه خونده بشه یعنی آدم بتونه علف هرزها رو بین گل وگیاه‌های مفید از هم تشخیص بده کتاب بدی نیست و قطعا می‌تونه مفید واقع بشه.
یکی از نکات دیگه این کتاب مثل خیلی از فیلم‌ها و سریال‌ها، آوردن کلمه یهودی هست! این‌دفعه به نام یکی از مصاحبه شونده‌هاس که میگه تو پرورشگاه یهودی‌ها بزرگ شده و...، نکته جالب توجه اینه که بین ادیان الهی یهودی‌ها کمترین جمعیت رو دارن ولی تو بیشتر کتابهای تبلیغی و حتی فیلم و سریالها که معمولا به طور اتفاقی!! تبلیغات گسترده و پول‌پاشی‌های زیادی هم براشون میشه همیشه حداقل پای یک یهودی در میان است!! عجیب نیست؟!
در کل تقریبا از نیمه دوم کتاب به بعد واقعا جالب و آموزنده بود. هر چند یه قسمت‌هایی رو مترجم با همان زبان اصلی انگلیسی آورده بود برای نشان دادن فنون ادبی به کار رفته در مثال‌هاش ولی بهتر بود حداقل ترجمه و منظور نویسنده رو هم می‌ذاشت برای درک بهتر.
برای نمونه نمایشنامه‌نویسی، داستان ایرانی هم بود که در نسخه زبان اصلی کتاب نبوده برای استفاده بهتر خوانندگان که به نظرم این کار، خیلی کار خوبی بود برای درک بهتر موضوعات و مباحث کتاب، نمونه‌ی فارسیش ملموس‌تر و قابل فهم‌تر می‌کرد کتابو.

و در آخر سخنی با مترجم: در زبان اسپانیولی اسم Miguel میگِل خونده میشه نه میگوئل.(در صفحه ۱۰۵)
و Tortilla flat هم تورتیا فلت خونده میشه نه تورتیلا.(صفحه ۲۶۲) تورتیا اسم یک نوع نون مخصوص مکزیکی هست.

موضوعات جالب توجه این کتاب:
تفاوت داستان کوتاه و رمان
نحوه نوشتن داستان کوتاه
بیان تفاوت داستان کودکان و نوجوانان از بزرگسالان 
مصاحبه با چند نویسنده در مورد تجربیات نویسندگی‌شون و نام بردن کتاب‌های مختلفی که به زعم نویسنده می‌تونن الهام‌بخش باشند
فیلمنامه‌نویسی یا همان بیان عقاید خود از طریق نوشتن فیلمنامه 
تفاوت رمان و فیلمنامه...







        

3

FaMoSa

FaMoSa

1404/5/11

           خیلی زیبا💔، اطلاعاتی از حضرت ابوالفضل علیه السلام داشت که نمی‌دونستم و در مورد همسر و فرزندانشون...

زیارت حضرت عباس علیه‌السلام:
«سلام بر تو اى ابا الفضل العباس فرزند امیر مؤمنان، سلام بر تو اى فرزند سرور جانشینان، سلام بر تو اى فرزند اولین نفر امت در اسلام آوردن، و پیش‏ترینشان در ایمان‏ و استوارترینشان در پاى‏بندى به دین خدا، و با احتیاط‌ترین‌شان بر اسلام، شهادت مى‏دهم که تو براى خدا و رسولش و برادرت‏ خیرخواهى نمودى، پس چه خوب برادر همدردى بودى، خدا لعنت کند امتى را که تو را کشت، و لعنت کند امتى را که به تو ستم روا داشت، و لعنت‏ کند امتى را که حرمت‌هاى تو را حلال شمرد، و پرده احترام اسلام را درید، پس چه نیکو صبرکننده، جهادگر حامى، یارى‏دهنده و برادر دفاع‏کننده از برادرش بودى

و پاسخ‏دهنده طاعت پروردگارش، و علاقمند به آنچه دیگران به بى‏رغبت شدند، که‌‌ همان پاداش بزرگ، و ستایش زیباست، و خدا تو را به درجه پدرانت، در بهشت‌هاى‏ پرنعمت ملحق کرد. خدایا متعرض زیارت اولیایت شدم به خاطر رغبت در پاداشت، و امید به آمرزشت، و احسان‏ فراوانت، پس از تو مى‏خواهم که بر محمّد و خاندان پاکش درود فرستى، و روزى‏ام را به خاطر ایشان زیاد نمایى‏ و زندگى‏ام را به خاطر آنان برقرار دارى، و زیارتم را به حق آنان مقبول قرار دهى، و حیاتم را دلپسند فرمایى، و مرا با گروه اهل کرامت همراه نمایى‏ و از کسانى قرار دهى که از زیارت زیارتگاه‏هاى عاشقانت رستگار و کامیاب بازمى‏گردند، درحالى‏که مستوجب آمرزش‏ گناهان، و پوشیدن عیبها، و برطرف شدن گرفتاریها شده باشد، به راستى تو اهل پروا و آمرزشى.

تو را به خدا مى‏سپارم و خواستار رعایت توأم، و بر تو سلام مى‏فرستم، ایمان آوردیم به خدا و رسول و کتابش، و به آنچه پیامبر از پیش خدا آورد، خدایا ما را با گواهان این حوادث بنویس، خدا آن را آخرین عهد من از زیارت قبر فرزند برادر رسولت (درود خدا بر او و خاندانش‏ باد) قرار مده، و زیارتش را همواره تا زنده‏ام مى‏دارى روزى من فرما، و مرا با او و با پدرانش در بهشت محشور گردان، و میان من و او و رسول و اولیایت شناسایى ایجاد کن. خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا بمیران، بر پایه ایمان به خود، و باور نسبت به پیامبرت، و ولایت امیر مؤمنان و امامان از فرزندانش (درود بر آنان باد) و بیزارى از دشمنانشان، که من اى پروردگارم‏ همانا به این امر خشنودم، و درود خدا بر محمّد و خاندان محمّد»



        

1

FaMoSa

FaMoSa

1404/2/18

           کتابی به غایت زیبا و روشنگر👌
  بریده‌ای از کتاب:
«می‌گویند ارزش‌ها واقعیت عینی ندارد ولی ما به آن واقعیت و ارزش می‌دهیم. انسان ارزش‌ها را خلق می‌کند.
این یکی از مضحک‌ترین و ابلهانه‌‏ترین حرف‌های دنیاست. به اینها باید گفت معنی اینکه شما می‌گویید ما ارزش را می‌آفرینیم، ما به این کار، به این جود، به این بخشش، به این فداکاری، به این گذشت، به این خدمت- که در ذات خودش ارزش در آن معنی ندارد چون اصلاً ارزش، در عالم ماده معنی ندارد- ارزش می‌دهیم یعنی چه؟ آیا یعنی واقعاً شما به ارزش، وجود عینی می‌دهید؟ این مثل آن است که من به این میکروفن که مثلاً از آهن است بگویم: ای میکروفن! من به تو ارزش طلا می‌دهم. آیا با گفتن من این طلا می‌شود؟! آهن آهن است. یا بگویم ای چوب! من به تو اعطا می‌کنم نقره بودن را. اگر تا آخر دنیا هم بگویم من به تو نقره بودن را اعطا می‌کنم این نقره نمی‌شود. چوب چوب است، واقعیتش که عوض نمی‌شود. مگر انسان می‌تواند چنین بکند؟!
پس اعطای ارزش، آفریدن ارزش به معنی واقعیت عینی دادن اصلاً معنی ندارد. بله، ارزش به معنی واقعیت اعتباری دادن معنی دارد. یعنی چه؟ یعنی من اعتبار می‌کنم، فرض می‌کنم یک چیزی را که چیز دیگری است‏ [1]. انسان از امور اعتباری و قراردادی فقط به عنوان یک وسیله می‌تواند استفاده کند. مثلاً فرض کنید فردی از کشور دیگری به ایران آمده است. ما می‌توانیم به او طبق قرارداد اعطای ایرانیت بکنیم و شناسنامه ایرانی به او بدهیم، یعنی به حسب قرارداد او را جزء خودمان قرار بدهیم و از تمام حقوقی که مردم کشورمان دارند بهره‌مند کنیم. این‏طور قرارداد یک وسیله است، امر اعتباری است، فقط همین ‏قدر ارزش دارد که می‌تواند وسیله برای یک امر عینی قرار بگیرد.»

        

4

FaMoSa

FaMoSa

1404/2/15

          «اگر مقیاسی برای تشخیص می‌خواهی، ببین چه چیزهایی هست که اگر تو با آنها هماهنگی نکنی واقعآ در اجتماع عقب می‌مانی و چه چیزهاست که اگر هماهنگی نکنی نه تنها عقب نمی‌مانی بلکه جلو می‌افتی. اگر کسی از مزایای این برق و بلندگو و ضبط صوت و ماشین چاپ و اتومبیل و هواپیما استفاده نکند واقعآ در زندگی عقب مانده است، اما اگر یک آدمی در دنیا باشد که در عمرش یک بار هم نرقصیده باشد، یک بار هم لاک به ناخن خودش نزده باشد، یک بار هم عرق نخورده باشد و بدمستی نکرده باشد، یک بار هم پوکر نزده باشد، همان‌طور که بزرگان بشریتِ امروز امثال پاستور شاید یک بار هم به عمر خود نرقصیده باشند [نه تنها در زندگی عقب نمانده است بلکه جلو نیز افتاده است.] آیا پاستور از آن جهت پاستور است که رقصیده است؟ و آیا اینشتین از آن جهت اینشتین است که رقصیده است یا مست کرده و عربده کشیده است؟ خیر. آیا اگر کسی در دنیا طبق دستور اسلام عالم باشد، متفکر باشد، باتقوا باشد، عفاف داشته باشد، راستگو باشد، نمازش را بخواند، روزه‌اش را بگیرد، حج برود، خمس و زکات بدهد ولی در عمرش این چیزها را نداشته باشد، آیا اینچنین شخصی نمی‌تواند جزء انسانهای درجه اول دنیا باشد؟ بالضروره می‌تواند باشد. پس اینها جزء مقتضیات زمان نیست بلکه جزء مقتضیات هوسهای یک عده مردم بوالهوس است. هرجا که می‌بینید اسلام ایستاده است و به اصطلاح چراغ قرمز زده است، قطعاً جلو مقتضیات زمان نایستاده است بلکه جلو هوسها ایستاده است، و این بیچاره‌ها نمی‌توانند این دو را از یکدیگر تشخیص بدهند.»
این بریده‌ای از ص۷۲ کتاب خاتمیت شهید مطهری بود برای دونستن اینکه چرا آدم باید کتابهای اسلام و نیازهای زمان جلد۱و۲ شهید مطهری رو بخونه.
        

11

FaMoSa

FaMoSa

1404/1/27

0