یادداشتهای یلدا یزدانی (7) یلدا یزدانی 1404/2/25 قرار با خورشید؛ روایت هایی از مواجهه با امام رضا مهدی قزلی 4.2 6 کتاب مجموعی از روایتهاست در نسبت حضرت رضا❤ مثل هر کار گروهی دیگر هم روایتهایی قوی دارد که قلب آدم را لمس میکنند، هم روایتهایی دارد که توقع را برآورده نمیکنند! به نظرم برآیند کتاب یک کار خوب است . چند شاه روایت دارد که عیار کار را حسابی بالا بردهاند. حرف قلبم این بود که همین که با چند روایت طوری چشمهات خیس شد که انگاری داری آن«یسمعون کلامی و یردون سلامی» را میگویی ،همان وقت که دلت دارد از سینه بیرون میزند! لمس همین شوق از هزار کیلومتر آنطرف تر برایت بس است. خدا رحمت کند آقامسعود دیانی را، آخرین روایت از روزهای سرطان نوشت او بود و چه کرد با قلبم. 0 33 یلدا یزدانی 1404/2/25 طاعون (چشمه) آلبر کامو 4.1 80 کامو آدم داستان گفتن نیست، بیاندازه دوستش دارم. منتهی فیلسوف است دیگر! اما اگر بیگانه را خواندهاید قطعا طاعون را هم بخوانید اینجا امیدوارتر خواهید شد. طاعون آن بهت و درماندگی بیگانه را ندارد، تلخ است ولی خب خط داستانی قوی تری دارد. بشخصه با جلال موافقم! تلخی و داستان گویی سلین را بیشتر میپسندم تا آقای کامو! کامو را محض گل روی خودش دوست دارم. در هر صورت از خواندنش راضیام. 0 0 یلدا یزدانی 1404/1/26 یک مرد معمولی ایو سیمون 3.9 5 بینهایت دوستش داشتم، هرکدام از ما میتوانیم تکههایی از خودمان را توی این کتاب پیدا کنیم. بهقول بزرگواری همه عضله بود بی یک گرم چربی. کم حجم است و روان. نویسنده دارد با پدرش حرف میزند. پدری که یک مرد معمولی است، گاهی گله میکند، گاهی طلب بخشش، اما آخ از آن رگههای جاودان عشق. جان بخشیده است به کتاب... قطعا چند باره خواهم خواند. 0 0 یلدا یزدانی 1403/11/25 رنجین کمان: 25 روایت از عشق، رنج و شکیبایی غلامرضا طریقی 4.1 22 کتاب را آرام میخواندم که زود تمام نشود. روایتها به غایت جاندار بود، تعلیق داشت، آدم را تا انتها میبرد. نویسنده ادعای داستان گویی ندارد اما هرکدام داستانی دارد که قلب آدم را لمس میکند. هر روایت را که میخواندم تا مدتها درگیرم میکرد و بهش فکر میکردم. اصلا نمیتوانستم یک نفس پیش بروم بس که هرکدام قدرتمندی خودش را داشت 0 0 یلدا یزدانی 1403/11/25 اتحادیهی ابلهان جان کندی تول 3.4 64 من نمیتوانم اسمش را «داستان» بگذارم. داستان تعریف مشخصی دارد. راستش تمام مدت پیش میرفتم که فراز و فرودی خط داستان را نجات بدهد، آنچه توقع داشتم نبود. مجموعهای از حرفها و نگاهها بود. که گاهی آدم را مجذوب میکرد و گاهی یک چراغ روشن میکرد. اما هرچه بود خط داستانی قویای نداشت. 0 0 یلدا یزدانی 1403/11/25 سرگذشت یک غریق گابریل گارسیا مارکز 3.6 3 فضا و اتمسفر داستان من را به یاد پیرمرد و دریا میانداخت. اما پیرمرد و دریا برای من مبتلا به یک «آن» بود که بیشتر دوستش داشتم. اما هنرمندی مارکز در این داستان بلند این جا بود که برای تنها نبودن شخصیت و ذهنی نشدن داستان هوشمندی جالبی به خرج داده بود، شخصیت در دوره سرگردانیش با روح رفیقش هم صحبت میشود یا کارکردی که از کوسه و پرندهها میگیرد. و در نهایت آن خواست نهایی داستان که «من قهرمان نیستم» و هرچه کردم به «ضرورت زنده بودن» بود. خرده روایتهایی داشت که قلب آدم را لمس میکرد. 0 0 یلدا یزدانی 1403/11/25 برج سکوت حمیدرضا منایی 4.4 12 نقطه قوت برج سکوت اینجاست که دوربین دقیقا با راوی اول شخص پیش میرود، یعنی بر خلاف کارهای رایج درمورد اعتیاد یک نگاه از بالا به پایین نداریم، همذات پنداری بالا با شخصیت اول داستان مدیون پژوهش وسیع و قلم عالی نویسنده است، طوری که ما در هیچ جای کتاب گل درشت بودن یا بیرون زدن شخصیت را نمیبینم. زبان کاملا در چارچوب خودش جا گرفته است. همه چیز به قاعده است. خرده روایتهای بینهایت خوبی دارد، شاه پیرنگ داستان کاملا مشخص است و ما یک مسیر طی شده را میبینیم . امان از روایت آن نیمه تاریک! همه داریم و ازش فرار میکنیم.دل و جرات میخواهد این طور دیدن و روایت کردنش. راستش کتابی بود که هربار دلم میخواهد نخوانده بودم و از نو میخواندمش 0 0