یادداشت‌های saba (5)

saba

saba

دیروز

          «امتحان نهایی»
خولیو کورتاسار
ترجمه‌ی مصطفی مفیدی / نشر نیلوفر

"درد فقط برای کسی واقعی است که آن را همچون مصیبتی یا سانحه‌ای تحمل می‌کند و در این کار به آن حق شهروندی می‌بخشد و به آن اجازه‌ی ورود به روحش را می‌دهد.
اصولاً شاعر به رنج و درد تن نمی‌دهد. رنج می‌برد، ولی خودش آدم دیگری است ایستاده در پایین تختخواب که رنج بردن خود را نظاره می‌کند."

امتحان نهایی رمانی است مرموز، وهم‌زا و سرشار از تعلیق؛ اثری که بیش از آن‌که پاسخی به پرسش‌ها بدهد، پرسش ایجاد می‌کند و خواننده را در مهی از ابهام و اضطراب رها می‌سازد. این اثر در سال ۱۹۵۰ نوشته شد، اما تا سال ۱۹۸۶ و پس از مرگ کورتاسار منتشر نشد.

در داستان با خوآن و کلارا همراه می‌شویم، زوجی که قرار است در امتحان نهایی دانشگاه شرکت کنند، اما تصمیم می‌گیرند شب قبل از امتحان را در کنار دوستانشان بگذرانند. با این حال، همه‌چیز از مسیر عادی خارج می‌شود: شهر در حالت طبیعی خود نیست، مه همه‌جا را فرا گرفته و آبل، دوست مرموز قدیمی، آن‌ها را تعقیب می‌کند.

کورتاسار در این اثر با استفاده از سورئالیسم و روایت ذهنی، مرز میان واقعیت و خیال را عمداً برمی‌دارد. ساختار خطی داستان از هم‌گسسته است، فضاها شبیه خواب یا کابوس طراحی شده‌اند و شخصیت‌ها بیشتر به نمودهای ذهنی شباهت دارند تا آدم‌هایی واقعی. خوان، متزلزل و سردرگم؛ آندره، ناظر و اندیشمند؛ کلارا، شخصیتی گنگ و متفاوت؛ و آبل، تهدیدی خاموش و تعقیب‌گر. رابطه‌ی میان آن‌ها در فضایی از عشق، ترس و بی‌ثباتی شکل می‌گیرد.

نامه‌ی آبل، امتحان نهایی، تعقیب‌ و گریزهای پیاپی و ویرانی تدریجی شهر —هیچ‌کدام توضیحی روشن ندارند. کورتاسار با حذف شفافیت روایی، خواننده را وادار می‌کند که در ابهام حرکت کند؛ همان‌گونه که شخصیت‌هایش چنین می‌کنند. 

امتحان نهایی رمانی نیست که تمام شود؛ نه برای شخصیت‌هایش، نه برای خواننده‌اش. مهی که در داستان فرو می‌نشیند، در ذهن ما هم باقی می‌ماند. چیزی روشن نمی‌شود، اما همه‌چیز تغییر کرده.

این کتاب آسان‌فهم و عام‌پسند نیست و ممکنه برای هر سلیقه‌ای جذاب نباشه، اما تجربه‌ای منحصربه‌فرد و متفاوت فراهم می‌کنه. من از خوندنش واقعاً لذت بردم؛ با اینکه جاهایی برام گنگ بود، بعضی سوال‌ها بی‌پاسخ موند و بخش‌هایی رو نفهمیدم، باز هم مجذوب فضای وهم‌زده و خاصش شدم و این ابهام‌ها بخشی از لذت خوانش بود.

در نهایت، تنها ترجمه‌ی فارسی موجود از این رمان، ترجمه‌ی مصطفی مفیدیه. با اینکه نمی‌شه اون رو بی‌نقص دونست، بخش زیادی از دشواری‌ها به‌خاطر خودِ متن اصلی و فضای خاص و پیچیده‌ی داستانه که ترجمه‌پذیری کاملش به فارسی رو سخت می‌کنه.
        

24

saba

saba

4 روز پیش

          یادداشت‌های زیرزمینی
فئودور داستایفسکی
ترجمه: بابک شهاب

"بنده هیچ شکّی ندارم که انسان از این رنج، یعنی از تباهی و هرج‌ومرج، هرگز دست نخواهد کشید. آخر رنج تنها مسبب آگاهی است".

یادداشت‌های زیرزمینی از اون آثاریه که نمی‌شه تند و سریع خوند. نه به این خاطر که داستان جذاب نیست؛ بلکه روایتش جوریه که نیاز به دقت و فکر بیشتر داره. بعضی جمله‌ها طوری نوشته شده که آدم ناخودآگاه مجبور می‌شه دوباره برگرده و بیشتر تأمل کنه.
داستان از زبان راوی بی‌نام روایت می‌شه و دو بخش داره:
در بخش اول (زیرزمین) ما با صدای ذهن راوی روبه‌رو می‌شیم؛
اما بخش دوم (در باب برف آبدار) کمی داستانی‌تره و گذشته راوی رو نشان می‌ده، جایی که زخم‌هایی که در بخش اول حس می‌کردیم، واضح‌تر می‌شن.
برای من، خوندن این کتاب مثل گفت‌وگویی صادقانه با ذهنیه پر از تناقض و درگیری. اگر دنبال ورود به دنیای پیچیده داستایفسکی هستید، به‌نظرم این کتاب شروع خوبی می‌تونه باشه.
ترجمه بابک شهاب روان و قابل فهمه و به نظرم بهترین گزینه برای خوندن این اثره و خب پیشنهاد می‌کنم اگه می‌تونید از همین ترجمه استفاده کنید و سمت باقی ترجمه‌ها نرید.
        

1

saba

saba

4 روز پیش

          شکونتلا
کالی‌داسه
ترجمه‌ی علیرضا اسماعیل‌پور/ نشر ماهی

"رویا بود؟ یا بند و افسون؟ یا پرسه‌ی خیال؟
یا پاداش زخم دیده‌ی فضیلتی؟
کار از بی‌شکیبی گذشت؛
این مرا نگونساری آرزوهاست
در بن دوزخ."

نمایشنامه‌‌‌ی شکونتلا متعلق به هند باستان است که در قرن چهارم میلادی نوشته شده. این اثر کلاسیک، داستانی آمیخته از عشق، فراق، فراموشی و وصال را روایت می‌کند و یکی از درخشان‌ترین نمونه‌های ادبیات نمایشی سانسکریت به‌شمار می‌رود.
متن نمایشنامه سرشار از نماد، استعاره و اشاره به اسطوره‌ها و خدایان هندی‌ست و لطافتی شاعرانه دارد.
فراموشی—مضمونی که از همان پیش‌پرده به خواننده معرفی می‌شود— نقشی مهم در این داستان دارد و لایه‌ای تأمل‌برانگیز به روایت داده است.
از دیگر ویژگی‌های برجسته‌ی شکونتلا، ساختار نمایشی آن و نوع روایت است که ما در برخی صحنه‌ها، شاهد حضور شخصیت‌هایی پنهان و ناظر بر گفت‌وگوی دیگران هستیم.

اگر شکونتلا را با معیارهای نمایشنامه‌نویسی مدرن و امروزی مقایسه کنیم، شاید در ابتدا آن‌چنان پیچیده به‌نظر نرسد. اما عظمت این اثر نه فقط در روایت عاشقانه‌اش، بلکه در جایگاه آن در تاریخ ادبیات جهان است. شکونتلا یکی از نخستین نمونه‌های برجسته‌ی نمایش‌نویسی در ادبیات کلاسیک جهان است؛ که سرشار از احساس، طبیعت‌گرایی و درک انسانی از عشق و فراموشی است.

نسخه‌‌ و ترجمه‌ی معرفی شده از شکونتلا، بخشی از رساله‌ی دکتری مترجم است. ترجمه‌ای دیگر از "ایندو شیکهر" به زبان فارسی در دسترس است که آن ترجمه نیز اهمیت زیادی دارد و چون این دو ترجمه از نسخه‌های دست‌نویس مختلفی ترجمه شدند، تفاوت‌هایی دارند.
زبانی که شیکهر و اسماعیل‌پور برای ترجمه‌های خود انتخاب کرده‌اند نیز متفاوت است، شیکهر با زبانی امروزی‌تر ترجمه کرده و اسماعیل‌پور فارسی کهن‌تری رو با توجه به زمان نگارش نمایشنامه، برگزیده است و از نظر من انتخاب بهتری بوده و همچنین یادداشت‌ها و نکته‌هایی رو به متن اضافه کرده و این به خوانش و درک بهتر نمایشنامه کمک می‌کنه.
در نهایت خوندن این اثر رو به کسانی که ادبیات کلاسیک و نمایشنامه دوست دارند، پیشنهاد می‌کنم.

        

1

saba

saba

4 روز پیش

          پنج نمایشنامه از انقلاب مشروطیت
غلامحسین ساعدی 
نشر نگاه

این کتاب یکی از آثار کمتر خوانده‌شده اما قابل‌تأمل غلامحسین ساعدی است؛ مجموعه‌ای از پنج نمایشنامه‌ی کوتاه که هر یک روایتی نمادین از وضعیت فرهنگی و اجتماعی دوران مشروطه را ارائه می‌دهد.
نمایشنامه‌ها عبارت‌اند از:
• از پا نیفتاده‌ها
• گرگ‌ها
• ننه انسی
• خانه‌ها را خراب کنید
• بام‌ها و زیربام‌ها
تمام این نمایشنامه‌ها در فضای شهر تبریز، یکی از کانون‌های اصلی انقلاب مشروطه، اتفاق می‌افتند. ساعدی در این آثار تلاش دارد مشروطه را از زاویه‌ای بومی‌تر و ملموس‌تر نشان بدهد.
او به‌جای روایت مستقیم و تاریخی، با بهره‌گیری از شخصیت‌ها، صحنه‌‌ها و گفت‌وگوهای پرتنش، فضای خفقان، ترس و ناکامی آن دوران را به تصویر می‌کشد. زبان اثر ساده و صریح است اما سرشار از کنایه است.
فضای رعب و ناامنی در همه‌ی نمایشنامه‌ها تنیده شده در نمایش آخر، یکی از شخصیت‌ها می‌گوید:

«گیر افتادن احمقانه‌اس. چه گیر بیفتی و چه بری خودتو بدی دست اونا، هردوش یکیس. هرجوری شده باید در رفت، به هرکلکی شده باهاس زنده موند.»

با اینکه هر نمایشنامه، اثری مستقل است، بین آن‌ها پیوستگی‌هایی وجود دارد و گاهی اشاره‌های جزئی به شخصیت‌ها یا موقعیت‌های قبلی شده است.
در مجموع، این کتاب یک شاهکار نمایشنامه‌نویسی نیست و حتی چندان پرکشش هم نیست، اما فضای خاص، لحن انتقادی و نمایش‌های کوتاهش باعث می‌شود آن را تا پایان بخوانید.
        

4

saba

saba

4 روز پیش

          همزاد
فیودور داستایفسکی 
ترجمهٔ سروش حبیبی 

«سرانجام دل‌نگرانی‌اش به جایی رسید که آرزو می‌کرد هر اتفاقی حتی اگر قرار بود بلایی برای او باشد، بیفتد، فقط زودتر، تا از عذاب این ابهام رها شود.»

رمان همزاد از اولین آثار داستایفسکی و یکی از تجربه‌های جدی ادبیات روس در ژانر روان‌شناختی است. نویسنده در این داستان کوتاه، با تمرکز بر زندگی کارمندی فروتن و درون‌گرا به نام یاکوف پتروویچ گالیادکین، خواننده را به اعماق ذهنی سرشار از اضطراب، تردید و وسواس می‌برد. 
گالیادکین در فضای سنگین اداره، با بزرگ‌ترین دشمنش—خودِ پنهان و سرکش او—روبه‌رو می‌شود.
داستایفسکی در همزاد به موضوعاتی چون بحران هویت، تنهایی و احساس طردشدگی می‌پردازد. نثر ترجمهٔ سروش حبیبی، با حفظ ریتم بریده‌بریده و لحن هذیانی متن اصلی، امکان ارتباط با ذهن متلاطم قهرمان را برای خواننده به‌وجود آورده است.
هرچند روایت پر از تک‌گویی‌های درونی و بازتاب افکار است که گاهی ریتم داستان را کند و خسته‌کننده می‌کند، اما همین جزئی‌نگری روان‌شناختی است که همزاد را به اثری متفاوت تبدیل کرده است؛ کتابی که مقدمه‌ای است برای ورود به دنیای شخصیت‌های پیچیده‌تر داستایفسکی در آثار بعدی.
        

1